حاج قاسم و شاهکار والفجر۸ ـ قسمت ششم|علت تاکید حاج قاسم برای اتمام عملیات در شب/ ماجرای زخم رزمندگان اسلام از شیمیایی‌های دشمن

حاج قاسم و شاهکار والفجر8 ـ قسمت ششم|علت تاکید حاج قاسم برای اتمام عملیات در شب/ ماجرای زخم رزمندگان اسلام از شیمیایی‌های دشمن

سردار قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن اقدامات بسیار جالبی علیه دشمنان این مرز بوم انجام داده که عملیات والفجر۸ یکی از آنها است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران که این روزها ملت ایران بیشتر از مجاهدت‌های ایشان در لبنان، سوریه و عراق اطلاع دارند؛ در دوران دفاع مقدس از فرماندهان برتر بوده که عملیات‌های متفاوتی علیه رژیم بعث عراق انجام داده‌ است. فعالیت‌هایی که هر کدام گره‌ای از کار رزمندگان اسلام باز می‌کرد و در نهایت باعث پیروزی ملت ایران شد.

به همین دلیل خبرگزاری تسنیم در نظر دارد، علاوه بر گفت‌وگو با همرزمان و دوستان شهید سردار قاسم سلیمانی به صورت ویژه به عملیات والفجر8 و فرماندهی حاج قاسم در این عملیات بپردازد تا مخاطبان گرامی از بخشی از فرماندهی حاج قاسم در دوران دفاع مقدس نیز مطلع شوند.

حاج قاسم در تماس با کل فرمانده گردان‌های درگیر: فکر کنم ساعت دو یا سه نیمه شب وضعیت را گزارش کنید! ببینم اون جلو چه خبره؟! دیگه وقتی نمونده باید کار را یکسره کنید! بجنید همه بعد از خدا چشمشان به شماست؛ خانواده‌های شهداء چشم انتظارند. تا صبح نشده باید وضعیت را تثبیت کنید! یاالله معطل نکنید.

این تماس‌ها در تمامی لشکرها برقراره تا هرچه زودتر بتوانند قبل از سپیده دم منطقه را به وضعیتی برسانند تا رژیم بعث نتواند با پاتک‌های سنگین و توان بالای زرهی‌اش چرخه وضعیت موجود را به سمت خود تغییر دهد.

فرماندهان بالاتر نیز مثل قرارگاه خاتم الأنبیاء، و قرارگاه‌های تحت امر(قرارگاه کربلا، نجف، و...) با نگرانی وضعیت را پیگیری کرده و از فرماندهان لشکر می‌خواهند هرچه زودتر کار را تمام کنند و آنها نیز در پاسخ می‌گویند مشکلی نیست ان‌شاءلله بچه‌ها تا صبح بساط‌شان را در هم می‌پیچند! نگران نباشید. ان‌شاءالله خودمون هم در اولین فرصت به جلو می‌ریم، اصلا جای هیچ نگرانی نیست. بچه‌ها به حول قوه الهی در حال پیشروی هستند؛ فقط دستور دهید آتشبارهای عمل کلی، آتشبارهای رژیم بعث را خفه کنند؛ بد جوری بچه‌ها رو اذیت می‌کنند.!

حاج قاسم در تماس با فرماندهان گردان: خدا قوت دیگه چیزی نمونده یک تلاش دیگر ان‌شاءالله، عجله کنید دشمن متزلزله و کارش تمومه! همتی دیگه! همه منتظرند؛ یک یاالله بگید، و نذارید دشمن مجدداً سازماندهی کند، دشمن از هم پاشیده و قدرت تصمیم‌گیری را از دست داده، منتظر ضربه نهایی شماییم. الان دیگه باید تماس و خبر موفقیت‌آمیز از طرف شما باشد مطلب دیگری نیست. خدا یارتون. یا علی!

آتش و آتش، همچنان حرف اول را می‌زند، گروپ گروپ گروپ گروپ اصلأ قابل تصور نیست. صدای سرسام‌آور شلیک تیربارها و گلوله‌های توپخانه و انفجار آنها همچنان برقرار است؛ شلیک گلوله‌های منور هم منطقه را چون روز روشن کرده. ولی هیچکدام کوچکترین لغزشی در گام‌های استوار رزمندگان نداشته و در دل نیز جز ذکرخدا حرفی نیست.

آغوش گشودگان شهادت را ترسی نیست. از سوی دیگر خوف و رجا بر جبهه خودی حاکم شده و زمان به نفع ما نیست! اما فرماندهان سعی می‌کنند روحیه نیروهای عمل کننده را حقظ کنند تا تصور نشود با عدم‌الفتح روبرو خواهند شد.

اوضاع بار دیگر مخاطره‌آمیز شده و بچه‌ها در تماس با حاج قاسم از پشت سر خود احساس خطر کرده‌اند؛ و می‌گویند: حاجی جان از پشت به ما حمله شده و از جلو هم که درگیریم! از جناحین خبری ندارید؟ اوضاع در لشکرهای همجوار چگونه است؟ انگار لشکرهای دیگه نرسیدن،؟! از جناحین هم مختصر آتشی شروع شده مثل اینکه داریم محاصره می‌شیم!!

حاجی جون آتش از هر طرف رو بچه‌ها سرازیر شده فکر می‌کنم داریم توی محاصره عراقی‌ها می‌افتیم.! اگر کاری میشه کرد الان وقتشه والا دیگه کاری از کسی برنمیاد.

مشکل کمبود مهمات هم معضلی شده و این در حالیست‌ که عراقی ها هیچ مشکلی نداشته و از درون سنگرها بدون کمبود مهمات و آذوقه و... رگباری منطقه را زیر آتش خود گرفته‌است.

البته حاجی خیالت تخت باشه بچه‌ها تا آخرین نفر و آخرین نفس محکم و استوار پای کارند! نبرد همه جانبه بچه‌ها از هر سو عرصه را بر بعثی‌ها تنگ‌تر و تنگ‌تر، و آنها را مستأصل کرده، فقط خواستم در جریان باشید.

فشار بچه‌ها به رغم آتش سنگین دشمن به حدی است که بعثی‌ها از ترس تو سوراخ‌هاشون پنهان شدن و با شلیک گلوله‌ها و رگبار تیربارهاشون که آزار دهنده است، عبور بچه‌ها رو به عمق سخت و دشوار کرده، اما ان‌شاءالله حلش می‌کنیم اینطور نیست که حل شدنی نباشه!

بچه ها هم اکنون دشمن را در فلکه به محاصره کامل خود درآورده و از سوی دیگر احتمال محاصره شدن خودشان هم دور از انتظار نیست.

نبردی عجیب ، تو در تو و در هم تنیده، تا جاییکه هر از گاهی بچه‌ها با رخنه به درون سنگرها جنگ را به جنگی تن به تن کشیده و دشمن دیگر از پشت سنگرهایش هم چندان اطمینان و امنیتی ندارد.

فرماندهان گردان در تماس با فرمانده گروهان‌ها: خدا قوت! کارشون تمومه ان‌شاءالله! یاالله حلقه محاصره را تنگ‌تر کنید. بچه‌ها را بکشید جلو، هرچه زودتر سنگرها را دور بزنید، منهدم کنید، امانشان ندهید که خدا حاضر و ناظر است؛ فرماندهان بالا و قرارگاه‌ها هم مدام پیگیر کارند و نگران، توقع دارن تا صبح نشده کار یکسره بشه، هر کاری الان کردید، کردید والا. ..

آرپی‌جی‌زن‌ها حرکتی دیگر را آغاز کردند تا با شلیک پی درپی به سنگرها، و انهدام کامل آنها بتوانند زمینه پیشروی به سمت قشله را فراهم کنند. دیگه با نارنجک سنگرها سقوط نمی‌کنه!! چرا که راه ورود به سنگرهای دشمن از پشت است، و آن را بعثی‌ها پیچ در پیچ کرده تا اگر نارنجکی از پشت به داخل پرتاب شود همان دمادم ورودی و در پیچ‌های اولیه منفجر شده و آسیبی به نیرو نرساند.

نبرد همچنان پرقدرت و با تلاش همه جانبه ادامه دارد؛ اما فشارهای بعثی‌ها هم رو به افزایش گذاشته، از مقاومت سنگرها گرفته تا مقر فرماندهی، و آتشی که منسجم‌تر و با دقت بیشتر بر جبهه خودی عمل می‌کنه. اما بچه‌ها با انهدام بخشی از مواضع و درگیری سنگر به سنگر، و با حداکثر فشار بر دشمن بر بخشی دیگر از مواضع عراق دست یافته، و پیشروی به سمت قرارگاه فرماندهی تا سقوط آن ادامه دارد.

ضعف روحیه ی دشمن و .... تزلزل در این بخش از جبهه موجب شد تا بچه‌ها بلافاصله بر فلکه مسلط شده و در تماس با فرمانده گردان خبر از سقوط مقر فرماندهی و سقوط منطقه فلکه را با شور و شعفی خاص اعلام کنند؛ و او نیز:

قاسم قاسم، قاسم جان بگوشی؟!! خبر و گرفتی حاجی جون! بچه‌ها فلکه را تصرف کردن!!!

اما حاج قاسم که تصور این سقوط را در این زمان نداشت، با سؤالاتی از شاخص‌های منطقه و اطمینان از وضعیت و ...... صدای تکبیری است که فضای قرارگاه را معطر و سرها به شکرانه این پیروزی بر سجده.

همچنان بعثی‌ها در سنگرهای خط مقدم رخنه کرده و رودخانه را شدیداً زیر آتش تیربارهای خود می‌گیرند. مسیر و سطح رودخانه از یک سو در تیررس گلوله‌های تیربارهای بعثی بوده و از سوی دیگر گلوله‌های توپیست که رودخانه را زیر پوشش آتش خود داشته تا شاید مانع پیوستن موج بعدی گردان‌های عملیاتی به خط درگیری باشند. یعنی کسانی که در حال عبور هستند تا برای کمک به منطقه‌ای بروند که بچه‌ها عزم خود را جزم کرده تا فلکه را پاکسازی و سپس به سمت قرارگاه اصلی فرماندهی عراق هجوم خود را آغاز کنند، تیر خلاصی باشد بر دشمن در محور لشکر 41 ثارالله.

بله سکانداران با تمام ناملایمات آب و آتش و .... سختی چندین بار رفت و برگشت بدون وقفه را تحمل کردند، تا بتوانند نیرو، مهمات، تدارکات و... را به آن‌سوی اروند برده و در بازگشت شهداء (که البته کم بوده)، مجروحین و اسرا را به این سوی اروند منتقل کنند.

از سوی دیگر بعثی‌های داخل نخلستان با جمع و جور کردن خود و سازماندهی اولیه که به نظر می‌رسد از عقبه‌های خودشان با بی‌سیم تماس گرفتند تا با متشکل شدن از پشت ضرباتی را به نیروهای خودی بزنند؛ و با گرفتن فرصت و حفظ وضعیت موجود جبهه نبرد تا صبح، زمینه پاتک‌های همه جانبه را فراهم کنند.این حرکت حرکتی بسیار خطرناک و پر ماجرا خواهد بود اگر تدبیری نشه چه بسا تمام دستاوردها را در یک لحظه فرو ریزد.

حمله از پشت، مقاومت در جلو، توام با پشتیبانی آتش مسئله‌ای نیست که نیروهای خودی از کنارش به سادگی عبور کنند!! پس باید چاره‌ای و راه مفری برای عبور از این وضعیت پیدا و علاوه بر آن با حفظ دستاوردها، عملیات را مدیریت و موفقیت را به نتیجه رساند.

حاج قاسم توأم با نگرانی از وضعیت، گوشی بی‌سیم را گرفته و فرماندهان محورها و تمامی واحدها را به خط کرده و تاکید می‌کند: گردان‌ها را از آب عبور دهید، آتش را داخل نخلستان اجرا کنید، آتش را مقابل نیروهای در حال پیشروی با شدت هرچه تمام‌تر و بر نقاط حساس چون توپخانه، سنگرها، مقر فرماندهی عراق در قشله، و... ریخته و امان ندید تا به راحتی از تو سنگرهاشون برای بچه‌ها مزاحمت ایجاد کنند.!

بگید توپخانه جایی را که بچه‌ها میگن و نیاز دارن گلوله باران کنند. لحظه‌ای نباید آتش قطع بشه‌ها!! به حول قوه الهی بچه‌ها هم با حداکثر توان و تلاش پاکسازی فلکه را تمام خواهند کرد و توان اصلی را هم به سمت قشله(مقر فرماندهی) متمرکز خواهند کرد. ان‌شاءالله اینجور که بچه‌ها پیش میرن با یک هجوم ضربتی قرارگاه فرماندهی عراق در قشله فرو ریخته و این یعنی پیروزی!!

اما فشار از روبرو، چپ، راست، بالا، و پشت یعنی فشاری همه جانبه و از هر سو بر رزمندگان فشار کمی نیست که بشه به سادگی تحمل کرد و آن را شکست، تا روزنه‌ای بشه برای استفاده و حل مشکلات!

الله أکبر الله أکبر!

گردان‌ها که دقایقی قبل فلکه را تصرف کرده بودند توانستن آن را پاکسازی و با یکدیگر الحاق کنند.

گردان‌ها پس از پیاده شدن در ساحل فاو و سازماندهی تعجیلی بر اساس طرح مانور تعیین شده، به سرعت به سمت فلکه حرکت کردند تا برادران خود را در ادامه تک یاری کرده و در عمق به سوی منطقه قشله و قرارگاه فرماندهی رژیم بعث هجوم سنگین و ضربتی را آغاز کنند.

گردان‌ها در طول مسیر به سمت فلکه دست به یک عملیات غافلگیرانه و انهدامی علیه نیروهای عراقی زدند؛ همان‌ها که از پشت و از درون نخلستان‌ها، نیروهای خودی را مورد هجوم قرار داده بودند.!! همان‌ها که موفقیت بچه‌ها را در فلکه با مشکل روبرو کرده و چیزی نمانده بود تا صحنه نبرد را به سود خود تغییر دهند. همان‌ها که اگر عنایت خدا و تدبیر فرمانده لشکر در شکستن وضعیت نبود شاید دیگر امکان بازگشت به عرصه پیروزی حاصل نمی‌شد؛ اما مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین! الله اکبر الله اکبر! با این حرکت رزمندگان، بعثی‌ها چون از حمله خود ناامید شدن مجدداً به درون نخل‌ها پناه برده تا در فرصتی دیگر و اقدامی دیگر!

حمله با هدف تصرف قشله آغاز و این یعنی نبردی سنگین در تصرف قشله و یا مقاومت بعثی‌ها و پس زدن نیروها و وادار کردن گردان به عقب نشینی!

بی‌سیم فرمانده گردان‌ها با یکدیگر و نیز با فرمانده گروهان‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شود و با شلیک گلوله‌های منور رنگی* که حاکی از حضورشان در آن نقطه است، تعیین وضعیت می‌کنند.

یکی از گردان‌ها: ما در سمت راست داریم می‌کشیم جلو، داریم میریم جلو؛ گلوله‌هاتون به بچه‌های ما نخوره! به بچه‌ها سفارش کنیا!

گردان دیگر: خدا قوت حتما، حتما! بچه‌های ما هم در سمت چپتان در حال پیشروی هستن، خیالتون راحت باشه، در کنارتون هستیم بچه‌ها پا به پای شما موفق و در حال پیشروی! الحمدلله!

به رغم آتش سنگین بعثی‌ها از درون سنگرهای بتنی و مقاومت بیش از حد آنها مع‌ذالک بچه ها با حمله سنگین و سرعت عمل توانستن خط پدافندی دشمن و انسجام آنها را با مشکل اساسی روبرو کنند.

و از سوی دیگر حاج قاسم با دادن روحیه به نیروها و دست مریزاد به موفقیت‌هایشان از اول تا کنون، مجدداً هدایت تک را بر اساس منطقه حضور بچه‌ها، در دست گرفته و آنها را نسبت به نقاط حساس و کلیدی که می‌تواند دشمن را با مشکل روبرو کرده و موقعیت آنها را متزلزل کند راهنمایی می‌کند.

بچه‌ها نقاط روی نقشه را که توجیهید! اول اونا رو بزنیدا،اونا تو اونجاها نمونن! صبح مشکل پیدا میشه! یاالله یا الله بجنید! خدا قوت بده، امانشان ندید، تا دور تک را در دست دارید باید کار را تموم کنید. نصر خدا و وعده حق نزدیکه انشالله

اما بچه‌ها نگران محور چپ و راست لشکر خود بوده و میگن: حاجی جون! از چپ و راست داریم اذیت می‌شیم. تو رو خدا بگید لشکرای جناحین پا به پای ما بشن! عجله کنند حاج قاسم! فشار از جناح‌هایمان خیلی آزاردهنده‌است.

حاج قاسم: چشم چشم خیالتون راحت!

حاجی جون به بچه ها بگو آتش رو بلند کنند. رو بچه‌های خودمون داره میریزه‌ها! بچه‌ها رفتن جلو آتش را روی قشله و قرارگاه‌های فرماندهی شون تمرکز بدن ممنون! خدانگهدار!

دقایقی بعد: حاجی جون همین و ادامه بدن عجب آتیشیه! خیلی عالیه!

نبردی بس سنگین و وصف‌ناپذیری در گرفته است. امابچه‌ها جز خدا و تلاش برای به انجام رساندن اهداف الهی چیز دیگری نمی‌فهمند. انگار نه انگار که آتش دشمن این چنین بیداد می‌کند.

ترس در نخلستان‌های فاو در مقابل فرزندان خمینی کبیر زانو زده و آرامش نیروهای عمل کننده چیزی نیست جز: الا بذکرالله تطمئن القلوب

بنازم حکمت خدا را با این زاهدان بیشه‌های شب، عارفان و عاشقان لقاءالله را که در سحرگاهان به نماز شب درون نخلستان‌ها و سنگرها خاکسپاری و بندگی می‌کنند، و در روز چنین شیران میدان رزم‌اند.!

 

چو میدان رزم و چو میدان بزم

چو بینند خدا را در هر دو به غمض

چونان است که هر دو چه رزم یا که بزم

تفاوت در شرایط بود چه رزم و چه بزم

بنازم خدا را چونین بوده که کرد اشرفش

ندیدند نبینند آنچه که دیده است خالقش

یکی صورتی دید و زین رو حکم کرده است

ولی حق که خلق کرد،ز سیرت حکم کرده است

ز روحش دمید و چنین آسمانی نمود

ولی تنی را که قالب بود زمینی نمود

 

نبرد همچنان بر سر تصرف قشله و یا حفظ آن ادامه دارد. و آتش توپخانه‌های طرفین با شدت و حدت بر روی منطقه نبرد یعنی قشله، و در پشتیبانی نیروهای درگیر بصورتی سرسام‌آور نقش‌آفرینی می‌کند.

نیروهای خودی بارها و بارها قشله را تحت فشار قرار داده ولی مقاومت بعثی‌ها مانع از شکست مواضع آهنین عراق است.

حاج قاسم بار دیگر همه را به خط می‌کند (گردان‌ها، توپخانه، واحدهای پشتیبانی کننده) چون: تدارکات، اطلاعات عملیات، طرح و عملیات، واحد دریایی (سکانداران)، و... همه به گوش باشید ببینید چی میگم: آتش، مهمات‌رسانی، انتقال گردان بعدی، ... هرکاری می‌کنید تو همین یکی دو ساعته معنی داره، و الا صبح دیگر نمیشه کاری کرد! فردا صبح چشمای عراق که باز شه کارمون تمامه و از زمین و زمان آتیشیست که سرازیر میشه، حملات هوایی عراق هم در کنار دیگر تلاش‌های عراق منطقه رو تبدیل به جهنمی از آتش خواهد کرد مهمتر اینکه حمله شیمیایی عراق تمام نیروها را مصدوم و وادار به عقب‌نشینی می‌کنه؛ مسئله شیمیایی را که می‌دونید! ربطی هم به شجاعت و دلیر مردی نداره، مقاومت هم چندان معنا نداره چون تمامی نیروها را با مشکل روبرو می‌کنه، پس تا فرصت هست عجله کنین !!.

چشم حاجی جون انشالله نمی‌ذاریم به صبح بکشه.!

حمله‌ای دیگر و فشاری بسیار سنگین و همه جانبه آغاز می‌شود. گردان بعدی هم با همان مشکل از رودخانه عبور و هم اکنون وارد درگیری با قشله و مقر فرماندهی رژیم بعث می‌شود.

نیم ساعت بعد از آخرین تلاش‌ها! الله اکبر، الله اکبر

مسئولین محورها و گردان‌ها: حاجی جون داره کار تموم میشه! بچه‌ها مثل شیر ریختن رو سر قرارگاه فرماندهی عراق! اکنون این قرارگاه در محاصره کامل نیروهاست دیگه چیزی نمونده تا قرارگاه سقوط کنه!

حاج قاسم:خدا قوت، مهلت ندید دوباره خودشو جمع و جور کنه! امام امت در جریان حرکت شماست و مشغول دعا! و دست خدا با شماست، انشالله.

راوی: حمیدرضا فراهانی نویسنده و راوی دفاع مقدس

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران