اندیشکده روسی|دلار؛ سلاح کشنده سرمایهداری-بخش چهارم
اقتصاد آمریکا در قرن بیستیکم به جای پرداختن به مهندسی صنایع و تولید، متمرکز بر مهندسی مالی میشود و دلار راه مخربتری را در پیش میگیرد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، رادیکا دسایی، استاد علوم سیاسی و مایکل هادسون، استاد گروه اقتصادی در دانشگاه میزوری آمریکا(کانزاس سیتی)، مقالهای را در اندیشکده روسی "باشگاه مباحثه والدای" منتشر کردهاند و به بررسی چگونگی تسلط سیستم دلار در جهان، طی قرن بیستم و پیامدهای مخرب تلاشهای آمریکا برای حفظ آن طی قرن کنونی میپردازند. در این بخش از ترجمه مقاله، مسئله سیاستهای آمریکا برای بازی با دلار بدون پشتوانه، همچنین نقش مخرب آن در تضعیف و حتی توقف تولید، مورد بررسی قرار گرفته است.
قسمتهای قبلی ترجمه مقاله را میتوانید در لینکهای زیر مطالعه کنید:
اندیشکده روسی|دلار؛ سلاح کشنده سرمایهداری-بخش اول
اندیشکده روسی| دلار؛ سلاح کشنده سرمایهداری-بخش دوم
اندیشکده روسی|دلار؛ سلاح کشنده سرمایهداری-بخش سوم
نویسندگان در ادامه این مقاله، با توجه به وقایع پس از جنگ جهانی دوم، توضیح میدهند: در دنیای اقتصاد ملی که برای رشد و سرمایهگذاری بیشتر تلاش میکنند، آمریکا نمیتواند سرمایه را صادر کند. ابتدا، وقتی در آمریکا مازاد صادرات وجود داشت، نقدینگی لازم برای پرداختهای بینالمللی کم بود، اما پس از سال 1958 که ارزهای اروپایی در معاملات بینالمللی مورد استفاده قرار گرفتند، کمبود دلار یکباره به ذخیره بیش از حد آن تبدیل شد.
آنها میافزایند: در رابطه با عدم توانایی در صادرات قابل توجه سرمایه، کسری حساب جاری آمریکا(به دلیل هزینههای نظامی در کره و ویتنام) امکان تأمین دلار برای جهان را فراهم میکند. این یک پارادوکس است که در جریان آن کسری بودجه برای تأمین نقدینگی ضروری بود، اما در هر صورت ارزش دلار را کاهش داد.
آغاز روند دلار بدون پشتوانه!
در ادامه، آمده است: پس از سال 1958، زمانی که ارزهای اروپایی نیز قابلیت مبادله بینالمللی پیدا کردند، ذخایر طلای آمریکا به سرعت خالی میشود، به گونهای که تا سال 1961 این ذخایر برای حمایت از دلارهای در گردش کافی نبودند. قانون آمریکا ایجاب میکرد که 20% از پول کاغذی در گردش توسط طلا پشتیبانی شوند. با توجه به این قانون آسیب کاهش ذخایر طلا طی این دوره، بهتر درک میشود. بنابراین آمریکا مجبور بود تا متحدهای خود را متقاعد کند که با ذخایر طلای خود، از دلار حمایت کنند.
برتون وودز در هوا میماند!
در مجموع، در دوره ریاست جمهوری نیکسون، بازیابی ارزش دلار وابسته به اقدامات اساسی در داخل آمریکا عنوان شد که در نتیجه آن، طی ماه آگوست سال 1971، لغو یکجانبه قابلیت تبدیل مستقیم دلار آمریکا به طلا در دستور کار قرار گرفت. این اقدام به طور رسمی سیستم برتون وودز را متلاشی نکرد، بلکه با تعلیق یکی از پایههای مهم آن، عملاً کارایی اصلی آن را از بین برد.
دلار با سقوط خود حرکت میکند!
کارشناسان ژئوپلتیک و اقتصادی، معتقدند: با آغاز قرن بیست و یکم، دلار راه جدید، بیثبات و حتی مخربتری را در پیش میگیرد که این بار با سخنان کلینتون در مورد جهانی سازی و بوش در مورد امپراتوری پشتیبانی میشود. گفتمانهای جدید کنار گذاشتن طلا در سال 1971 میلادی را یک حرکت استادانه عنوان میکنند. اما برای درک واقعی دلار از سال 1971 ابتدا باید از این استدلالها ابهام زدایی شود. از آنجا که کسری حساب جاری همچنان در ایالات متحده آمریکا ادامه داشت، اوراق بهادار خزانهداری این کشور ضرورتاً به یک دارایی ایمن و قابل اعتماد تبدیل میشود که در آن بانکهای مرکزی خارجی میتوانند مازاد دلار خود را ذخیره کنند و نیازی به طلا ندارند. با این حال، نه این دارایی و نه اقدامات دیگر آمریکا در آن زمان، نتوانست مانع سقوط دلار شود.
دلار و یورو به عنوان رقیب جدید
آنها اضافه میکنند: دلار با افت چشمگیری مواجه میشود و این قیمت طلا در سال 1980 از حدود 800 دلار در هر اونس هم فراتر میرود. بنابراین، مشخص است که در برابر رکود تورمی و نرخ بهره منفی در دهه 1970، اوراق قرضه خزانهداری آمریکا نیز جذابیت خود را از دست داده است. فقط پس از آنکه پل والکر، رئیس جدید فدرال رزرو اجازه داد تا نرخها برای تثبیت دلار، به سطح مطلوبی (در مقطعی تا 20%) افزایش یابد، وضعیت جدیدی برقرار میشود. در هر صورت، دلار آمریکا با ظهور رقیب جدید خود یعنی یورو، بار دیگر به پایینترین سطح خود سقوط میکند.
آمریکا به جای مهندسی تولید به مهندسی مالی میپردازد
به نظر دسایی و هادسون، طی این دوره، اقتصاد آمریکا به جای پرداختن به مهندسی صنایع و تولید، متمرکز بر مهندسی مالی میشود. پول به طور انحصاری با خرید و فروش اوراق بهادار، املاک و مستغلات به دست میآید. این یک تناقض اساسی به وجود میآورد که در جریان آن اقدامات مالی، تولید را تضعیف و متوقف میکنند.
آنها مینویسند: سیستم مالی و پولیِ جهانی مبتنی بر دلار، طی دهههای اخیر بر معاملات سودآور کوتاهمدت و حباب موجود در بازار دارایی متکی بوده که با مهندسی مالی انجام شده توسط سیستم فدرال رزرو تولید شده است. در نتیجه، نابرابری بین کشورها و طبقات افزیش مییابد و اقتصاد به جای رشد، تضعیف میشود. چنین سیستمی علیه کارگران جهتدهی میشود و از سیاست اقتصاد ریاضتی با هدف تأمین بودجه موردنیاز برای هزینههای روزافزون خدمات بدهی استفاده میکند. ریاضت اقتصادی و انواع مختلف تنظیمات در رابطه با کشورهای بدهکار، برای تأمین سود مالی طلبکاران طراحی شده است.
کارشناسان تأکید میکنند: اقدامات مالی بر خلاف تولید، بازی با جمع صفر است. بدین معنا که سود به دست میآید اما تنها در صورتی که زیان و زحمت ناشی از آن به دستمزدها، جمعیت بدهکار، مشاغل کوچک و کشورهای بدهکار منتقل میشود. به دلیل کاهش کمی به وجود آمده بعد از سال 2008، مقیاس خلق پول بسیار بالا بوده است. در میان همهگیری، این میزان نجومی میشود و تهدیدی برای سقوط دلار است. این موارد، تعارضهایی را در سیستم ایجاد میکند و در نهایت رقبا و قربانیان را افزایش میدهد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/