«سیره شهدا» چگونه تاسیس شد؟/ دغدغه انقلاب در روزگار نوسان فرهنگی
خبرگزاری تسنیم : شهید ضابط هم طلبه بود و هم پاسدار؛ قبل از اینکه موسسه سیره شهدا راه بیفتد. کارش تبلیغ بود و بعد آنکه احساس نیاز کرد، موسسه را راه اندازی نمود.عرصههای تبلیغی را با ابزارهای دفاع مقدس غنی کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، مهدی فندرسکی از دوستان و شاگردان نزدیک حجت الاسلام والمسلمین شهید عبدالله ضابط است که در به راه افتادن موسسه تفحص سیره شهدا همکاری داشته و از قدیمیهای این موسسه محسوب میشود.فندرسکی امروز بعد از سالها، از استاد شهیدش میگوید.
فندرسکی در مورد تاسیس موسسه میگوید:"موسسه سیره شهدا از سال 79 شکل گرفت. حاج آقای ضابط با تعدادی از دوستانش به بازدید از منطقههای جنگی رفت و احساس کرد که با توجه به جایگاهی که بحث اندیشه و دفاع مقدس دارد، لازم است که جریانی شکل بگیرد برای بازخوانی دفاع مقدس با محوریت شهدا."
به این ترتیب موسسه سیره شهدا به راه میافتد. موسسهای که به گفته فندرسکی کارش این میشود که سیره شهدا را جستجو و بررسی و استخراج کنند" بعد از آن آرام آرام بچههای رزمنده، آنهایی که با هم مرتبط بودند، یکدیگر را خبر میکنند و جمع میشوند
و به ایین ترتیب هسته اولیه کار در سال 80 شکل میگیرد؛ هسته اولیهای که همه شان از طلاب و روحانیون هستند"در واقع سال 79 اراده تشکیل موسسه ایجاد شد و سال 80 کار عملی شدمن هم از همان روزهای اول با حاج آقا ضابط همراه شدم."
فندرسکی ماجرای موسسه را این طور ادامه میدهد:" بعد از آن یک موجی شکل گرفت و دوستانی که علاقهمند بودند و طلبههایی که دغدغه داشتند، در اولین دوره آموزشی موسسه، جذب شدند و برای اعزام به جبههها اعلام همکاری کردند و اینچنین موسسه فعال شد" موسسهای که هم در زمان برگزاری اردوهای راهیان نور و هم در طول سال در مورد شهدا فعالیت دارد ."
او در مورد عزم و اراده قوی شهید ضابط در مورد کارهایی که پیرامون روایتگری و نشر سیره شهدا انجام داده بود میگوید: "حاج آقا ضابط دست به کاری زده بود که خیلیها تصور نمیکردند این کار تبدیل به یک جریان عظیم بشود. خیلیها احساس تعهد و تعلق میکردند اما نمیدانستند نحوه ورود به این ماجرا چیست. به همین دلیل بچهها پروانه وار دور آقای ضابط جمع شدند."
فندرسکی در مورد روحیه شهیدضابط میگوید:"شخص ایشان به لحاظ ویژگی، هم روحی و هم انرژی و توان، ممتاز بود. وقت و انرژی که برای فعالیتهایش در موسسه میگذاشت، باعث میشد وقتی کسی وارد این عرصه بشود احساس کند باید به خوبی حاج آقا کار کند. البته کسی به پای ایشان نمیرسید. انقلاب در راس امور زندگی شهید ضابط قرار داشت و دفاع مقدس اولویت اول زندگیش بود. آن هم در آن دوران که روزگار وانفسای تهاجم فرهنگی بود و اوضاع فرهنگی دچار یک نوسان خاصی شده بود."
آن چیزی که باعث شد شهید ضابط بتواند کاری تأثیرگذار در مورد دفاع مقدس انجام دهد نگاه عمیق او بود. مهدی فندرسکی در این رابطه میگوید: "شهید ضابط، با بصیرت و موقع شناس بود و خوب توانست نیاز زمانه خودش را درک کند و ابزار را هم خوب میشناخت. یعنی میدان رزم را آنقدر خوب درک کرده بود که کارآمدی قابلیتها و مزیتهای رویدادی مثل دفاع مقدس را بفهمد. به همین دلیل در آن شرایط، فرهنگ این کار به سرعت منتقل شد. شاید بقیه نتوانستند در آن سطح فکری ایشان ورود پیدا کنند. اما همین موجی که ایجاد شد و تا الان هم جلو آمده، نتایج و آثار خوبی داشته است."
ضابط معتقد است موضوع تهاجم فرهنگی شهیدضابط را وارد صحنه کرد و ظرفیتهای وجودیاش را فعال."یکی از کسانی که به فرمایشات حضرت آقا در مورد بحث مبارزه با تهاجم فرهنگی و تاثیرگذاری در این حوه لبیک گفت، حاج آقای ضابط بود. یعنی موقعیت را خوب شناخت. تهدید را خوب فهمید و بلافاصله ظرفیت کاری خودش را در عرصه تبلیغ، دنبال کرد. "
فندرسکی در مورد نوع فعالیتهای شهید ضابط میگوید: "حاج آقای ضابط هم طلبه بود و هم پاسدار؛ و در کنار کار تبلیغ، فعالیتهای مربوط به سپاه پاسداران را هم انجام میداد. قبل از اینکه موسسه تفحص سیره شهدا راه بیفتد. در جریان تبلیغ بود و بعد از آنکه احساس نیاز کرد، این موسسه را، راه اندازی نمود. یعنی عرصههای تبلیغی را با ابزارهای دفاع مقدس کاملا غنیتر کرد و جلو رفت. در موسسه هم کارش مدیریت بود و اول راوی مجموعه هم خودش بود. کار آموزشی مجموعه هم شروعش با شهید برادران بود که ایشان هم از راویان شهید هستند. به همین ترتیب نیرو می آمد در همین زیرمجموعه آموزش و حاج آقای ضابط هم به همراه دیگر اساتید، تدریس داشتند."
او از ویژگیهای رفتاری شهید چنین میگوید: "نسبت به کارش خیلی جدی بود. کار و زندگی را جدی میدید و میدانست چقدر باید برای زندگیاش وقت بگذارد. این روحیهاش باعث شده بود سختکوشی عجیبی داشته باشد. مثلا بارها پیش آمده بود که نیمههای شب میآمدیم و میدیدیم سرفصلی را درباره بحث روایتگری که قبلا در سررسیدش نوشته بود، مرور و در مورد آن تفکر میکرد. در مورد هر موضوع کوچکی هم وقت میگذاشت و آن را جدی میگرفت. اگر کسی پیشنهادی میداد جدی در مورد آن بحث میکرد. چون معتقد به اصالت بود و میدانست تک تک اینها میتواند منشا یک اثر بزرگ باشد."."مصداق بارز بسیجی خستگی ناپذیر بود. مکررا دیده بودیم که نسبت به ظرافتهای اخلاقی دیگران تذکر داشت. به خاطر ملاحظات اداری حاضر نبود که نکات اخلاقی را پشت گوش بیندازد و جایی که نیاز بود برخورد هم میکرد. فضایی که ایجاد کرده بود بسیار جبههای بود. در واقع یک سنگر ایجاد کرده بود."
مهدی فندرسکی در پایان روایتهایش از راوی شهید، عبدالله ضابطی چنین میگوید: "خودساختگیاش را در عرصه عمل میدیدیم. ما در مورد عاشورا و کربلا خیلی حرف میزدیم یکبار سر سفره نشسته بودیم. پسر کوچکش را که کمتر از یکسال و شیرخواره بود همینطور نگاه میکرد و لبخند میزند و تعریف میکرد. و رو به ما گفت یک لحظه داشتم فکر میکردم که اگر این پسر من هم مثل حضرت علی اصغر(ع) قربانی راه امام شود چقدر زیباست! و این نشان میداد که او تمام چیزهایی را که روایت میکرد باور داشت و عملا پذیرفته بود."
انتهای پیام/