حتمأ سر به ما هم میزنی آقا / تو حتی سر به جشن بچهها هم میزنی آقا
خبرگزاری تسنیم: مولای من! میگویند هر کس چهل هفته، سهشنبهها به جمکران بیاید، حاجتش برآورده میشود. حاجت ما این است که کاری کن بتوانیم هر سهشنبه پابوس شما باشیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، در آخرین روز سال 91 و یک روز مانده به عید نوروز، چند شعر منتخب در رابطه با امام زمان(عج) و مسجد جمکران را زمزمه میکنیم:
دلم قرار نمیگیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف دادهام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلودهام زتنگ دلی
پر است سینهام ز اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمیآورد ترانهی شوق
سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگرامان دهدم چشم خونفشان بی تو
چون شمع کشته ندارم شرارهای به زبان
نمیزند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم
نمیگشایدم از بیخودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین
جدا از خلق به محراب جمکران بی تو
:..رهبرمعظم انقلاب اسلامی:..
..:..:..
سهشنبه ؛
چرا تلخ و بی حوصله ؟
.
.
سهشنبه ؛
چرا این همه فاصله ؟
.
.
سهشنبه ؛
چه سنگین !چه سرسخت ؛ فرسخ به فرسخ !
سهشنبه
خدا کوه را آفرید
..: قیصر امینپور :..
..:..:..
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سهشنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذرهبین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از کوچهها گذشت
بیتابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟!هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد
..: فاضل نطری :..
..:..:..
هوای جمکران تو دل مارا هوایی کرد
دلم را گنبد فیروزه ای رنگی طلایی کرد
من از شبهای کوه خضر زیباتر نخواهم دید
از آنجا هم حرم هم جمکران را میتوان بوسید
اگر چه مردم دنیا سراسر دوستت دارند
ولیکن اهل قم یک جور دیگر دوستت دارند
خدا را شکر بین شهر ما از تو نشان پیداست
کمی از پشت بام خانه ی ما، جمکران پیداست
اگر هر جای دنیایم دلم در یک خیابان است
همیشه نیمه شعبان دلم در چهار مردان است
خیابانی که دل سرمست یوسف میشود در آن
و با اصرار هی شربت تعارف میشود در آن
به پای دل به شوق دیدن دلدار خواهم رفت
پیاده از حرم با گریه تا گلزار خواهم رفت
حرم...گلزار، احساس صفا تا مروه را دارد
و بالای سرم یک کعبه ی زیبا خدا دارد
منه بیچاره دنبال تو هستم، چاره من چیست؟
تو هستی در میان ما ولی توفیق دیدن نیست
و میدانم مرا که دل به تو بستم تو میبینی
اگر چه اهل پایین شهر قم هستم تو میبینی
و میدانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا
تو حتی سر به جشن بچهها هم میزنی آقا
چه میشد باز کودک میشدم با شور دلتنگی
دوباره کوچه را تزئین کنم با کاغذ رنگی
و میخواند تو را حتی نگاه بچهها آقا
برای کودکان چشم بر راهت بیا آقا
..: حمیدرضا برقعی :..
انتهای پیام/