سلیمانی: خلط مرز تخیل با دروغپردازی شاخصه ادبیات جنگ شبهروشنفکری است
خبرگزاری تسنیم: محسن سلیمانی با بیان اینکه نباید ادبیات ضدجنگ را با ادبیات سیاهنمای آن یکی دانست، گفت: نویسنده سیاهنمای جنگ با نگاهی اغراقآمیز تلاش دارد تا از برخی حقایق عبور کند و تلاش نیروها برای حفظ میهن و آرمانهای یک ملت در نظر گرفته نشود.
محسن سلیمانی، مترجم و منتقد ادبی، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به ادبیات سیاهنمایی جنگ در غرب گفت: اینکه باید جنگ دیگر کشورها را مقدس نشان داد یا خیر و آیا اینکه پرداختن به وجه منفی جنگ در ادبیات غرب جزو سیاهنمایی جنگ محسوب میشود یا خیر، محل بررسی دارد، اما آنچه در ادبیات آمریکا و غرب برای جنگ دیده میشود، دو دیدگاه است. نخست دیدگاه منفی به جنگ که زشتیها و پلیدیهای جنگ را بهتصویر میکشد که در سالهای گذشته رواج بیشتری داشته است بهطوری که از هر 10 عنوان رمانی که در آمریکا و غرب بهچاپ میرسد، حدود 9 رمان با این نگاه به جنگ، چه جنگ جهانی و چه دیگر جنگها میپردازد. از این نوع ادبیات میتوان به ادبیات «ضدجنگ» تعبیر کرد که آثار ماندگاری هم در این راستا به چاپ رسید.
وی ادامه داد: اما نگاه دیگری هم وجود دارد و آن قهرمانسازیهایی است که آمریکاییها در ادبیات خود به آن میپردازند. در این نوع رمانها آمریکاییها بهعنوان قهرمان اصلی صحنه جنگ نشان داده میشوند و نیروی مخالف مانند نازیها، انسانهای کودن و نادانی هستند که همیشه مرعوب و مقهور آمریکاییهایی میشوند. این نوع نگاه در رمانهای آمریکایی بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. حتی در رمانها و فیلمهای سینماییای که در سالهای اخیر هم تولید میشود این نوع رویکرد با وجوه و اشکال مختلف نشان داده میشود.
این منتقد ادبی با بیان اینکه رواج رمانهایی که با موضوع ضدجنگ در آمریکا منتشر میشود، بیشتر از این منظر است که نویسنده برای ارائه کار پرمخاطب و ماندگار باید حرفی برای گفتن داشته باشد و این دیدگاه جدیدی است که در این راستا دنبال میشود، افزود: ادبیات ضدجنگ را نباید با ادبیات سیاهنمای جنگ یکی پنداشت. در ادبیات ضدجنگ نویسنده تلاش میکند تا وجه جدید و دید تازهای از جنگ را به مخاطب خود نشان دهد، بهعنوان مثال احمد دهقان در «من قاتل پسرتان هستم» تلاش کرده نشان دهد که زشتی جنگ بهحدی است که گاه نیروها مجبور میشوند که یکی از افراد خودی را برای نجات کشور و رزمندهها بکشند. این تلخی جنگ است که بهتصویر کشیده میشود.
سلیمانی یادآور شد: در این نوع آثار تأکید بر زشتی جنگ است، اما از مقاومت و حماسهای که رزمندهها خلق کردهاند، فاصله نگرفته است. بسیاری از آثار ماندگار در ادبیات جنگ دنیا مانند «جنگ و صلح» تولستوی این نوع دیدگاه حاکم است. در اینجا نویسنده بر قداست دفاع مقدس و مظلوم بودن مردم پایبند است، اما وجه دیگری از جنگ را بهتصویر میکشد.
وی با بیان اینکه ادبیات سیاهنمای جنگ فراتر از این نگاه با نگاهی اغراقآمیز رشادتهای انسانها را در نظر نمیگیرد، به آثاری که در این حوزه طی سالهای پس از جنگ نوشته و منتشر شدهاند، اشاره کرد و افزود: بیشتر آثاری که با این رویکرد نوشته شدهاند، تبلیغاتی هستند. نویسنده با نگاهی اغراقآمیز تلاش دارد تا از برخی وقایع و حقایق عبور کند و به موضوعات دیگری بپردازد. در این آثار تلاش نیروهای انقلابی و حماسهساز برای حفظ میهن و آرمانهای یک ملت در نظر گرفته نمیشود، رشادتها نادیده پنداشته میشود و نویسنده با نگاهی رمانتیک به جنگ نگاه میکند. وقایع بهصورتی بازتعریف و پرداخته میشود که نهتنها در نظر کسانی که در جنگ بودهاند که حتی در نظر مردم عادی که صحنه نبرد مستقیم را ندیدهاند، تخیلی بهنظر میرسد.
سلیمانی با بیان اینکه دور بودن از وقایع در زمان جنگ، برخی از نویسندگان جنگ در ایران را بهسمت اغراق و صحنهپردازیهای نادرست کشاند و این مهمترین ضعف در آثار شبهروشنفکران و سیاهنمایان جنگ بهشمار میآید، گفت: خیال یکی از عناصر اصلی در اثر ادبی است، اما در آثار ادبی جنگ که توسط برخی از نویسندگان سیاهنمای جنگ بهرشته تحریر درآمدهاند، مرز تخیل با دروغ از بین میرود. جنبه تبلیغی پیدا میکند و بر اساس واقعیت نوشته نمیشود. این در حالی است که مرز ادبیات ضدجنگ با سیاهنمایی باید در این آثار مشخص شود، بهعبارت دیگر نویسنده با اغراقهای نادرست اثری رمانتیک خلق میکند که تأثیرات سوئی بر مخاطب دارد. حتی گاه ما که در جنگ حضور داشتیم، برخی از این آثار را میخوانیم، به دروغ بودن آن پی میبریم. معمولاً این نوع نویسندگان از همکاری نکردن خانوادههای شهدا و رزمندگان برای نوشتن اثر انتقاد میکنند.
انتهای پیام/*