کیفیت نزول وحی به پیامبر(ص) در پرسش و پاسخ علامه طهرانی و علامه طباطبایی
خبرگزاری تسنیم: کیفیت نزول وحی به پیامبر چگونه بوده است؟ آیا در هنگام نزول آیات وحی حال پیامبر(ص) تغییر مىکرده است؟ آیا نزول وحى توسط جبرئیل بوده و یا خود حضرت حقّ بدون واسطه و حجاب بر آن حضرت تجلّى میکرده است؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مرحوم آیتالله حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی در بخش دوم از کتاب مهر تابان (یادنامه علامه طباطبایی) که به مصاحبات و پرسش و پاسخ ایشان با علامه طباطبایی اختصاص دارد، مطالبی را به نقل از علامه طباطبایی در تبیین کیفیت نزول وحی به پیامبر اسلام(ص) طرح میکند که مناسبت ایام مبعث پیامبر گرامی اسلام منتشر میشود. در این کتاب مراد از «تلمیذ» علامه طهرانی و مراد از «علامه»، علامه طباطبایی است:
تلمیذ: راجع به کیفیت نزول وحى به رسولالله صلّى الله علیه و آله و سلّم است. آیا در هنگام وحى آیات قرآنیه بر رسول خدا(ص) و نزول آیات و اوامر و نواهى الهیه، همیشه حال پیغمبر تغییر مى کرده و از حال عادى خارج مىشدهاند و یا آنکه در بعضى از اوقات حال رسول خدا تغییر مىکرده است؟ چون در اثر وارد است که در حال وحى، رنگ پیغمبر زرد و یا سفید مىشد، و بدن آن حضرت سنگین مىشد و مانند شخص بیهوش و بیحال درمىآمدند.
آیات الهیّهاى را که نازل مىشده است، آیا در حال افاقه براى مردم و براى کُتّاب وحى مىخواندهاند یا در همان حالت غیر عادى؟ و آیا کتّاب وحى پیوسته ملازم آن حضرت بودهاند و فوراً وحى را مىنوشتهاند یا بعداً؟ و آیا نزول وحى به توسّط جبرائیل بوده و یا خود حضرت حقّ بدون واسطه و حجاب بر آن حضرت تجلّى مىنموده است؟
علّامه: نمىتوان گفت که پیوسته حال رسول خدا(ص) در وقت نزول وحى تغییر مىکرده است، یعنى دلیل نداریم؛ از کجا مىتوان گفت؟ در مورد رسول الله گاهى اتّفاق مىافتاد در وقت نزول وحى، حال ایشان به هم مىخورد و مثل آدم مَقْضىٌّ عَلَیْه (مثل شخص متوفّى) همین طور مىافتادند و بعداً افاقه حاصل مىشد. امّا اینکه آیات را در همان حال غیر عادى مىخوانده اند یا پس از افاقه، خیلى روشن نیست.
مثل اینکه از بعضى از روایات استفاده مىشود که قبل از حال افاقه هم خوانده مىشد که چون حضرتش از عالم فَناء، بقاء حاصل مىکرد سؤال مىفرمود که: چطور خواندید؟ این دلیلى است بر آنکه در حال فنا و گرفتگى هم مىخواندهاند و بعد که حال عوض مىشد و حال عادى دست مىداد نیز خوانده مىشده است. یک روایت داریم که از حضرت صادق(ع) سؤال مىکنند: یابن رسولاللَه! رسول اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم تاب مقاومت ملاقات و دیدار جبرئیل را نداشت و از آن جهت از خود بیخود مى شد و غشّ مىکرد؟
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: این در حالى بود که خداوند متعال تجلّى مىکرد بر رسولش و با او تکلّم مىکرد، و رسولش طرف خطاب خدا بود و خود حق تبارک و تعالى بدون واسطه با او سخن مىگفت. و امّا در غیر این صورت جبرائیل مانند یک عبد مملوک و یک بنده و بردهاى مىایستاد و اجازه مىگرفت و حرفهایش را مىزد و هر وقت جبرائیل تکلّم مىکرد، اینچنین بود.
و امّا آنکه در موقع خطاب، حال رسولش تغییر مىکرد حقیقتاً خود خداوند عزّ و جلّ بوده است. مثلًا در شأن نزول سوره مائده، و در روایات نزول آن داریم که سوره مائده وقتى نازل شد که پیغمبر اکرم به مدینه وارد مىشدند و به اندازهاى این سوره سنگینى داشت و آن قدر سخت و سنگین بود که ناقهای که حضرت بر آن سوار بودند، نزدیک بود به زمین برسد و بر روى زمین بخوابد.
آیات و روایات در کیفیت نزول سورههاى قرآن مختلف است؛ بعضى دلالت دارد بر اینکه خداوند متعال تجلّىمىنموده و وحى مىفرموده است و این وحى بلاواسطه بوده و از بعضى استفاده مىشود که به توسط جبرائیل بوده است و اصولًا در آیه وارده در آخر سوره شُورى (حم* عسق) که مى فرماید: وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَآىءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَآءُ إِنَّهُ عَلِىٌّ حَکِیمٌ. (آیه 51، از سوره 42: الشّورى)؛ «و از براى هیچ فردى از افراد بشر نیست که خداوند با او سخن گوید مگر از راه وحى، و یا از پشت پرده و حجاب و یا اینکه فرستادهاى را بفرستد، پس وحى کند به اذن خود هر چه را که بخواهد؛ و او بلند مرتبه و حکیم است».
وحى خدا قسیم با ارسال رُسُل قرار گرفته است؛ یعنى وَحْیًا مقابل افتاده با فرستادن مأمور و رسول و با تکلّم از وراء حجاب؛ پس هر جا که وحى بوده است دیگر جبرائیل نبوده است و این آیه بخوبى دلالت دارد بر آنکه در جائی که قرآن به صورت وحى بوده است، توسط خود حضرت حق متعال بلاواسطه بوده و به رسول اکرم نازل مىشده و بالاخره جبرائیل نبوده است؛ آن جاهائى که به توسّط جبرائیل نازل مىشده است، دیگر جلوه خدا بدون واسطه نبوده است. این مسئله خیلى روشن است؛ چون به طور حصر مطلق دائر بین نفى و اثبات (إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَآىءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا) هر چه به توسّط جبرائیل و یا اعوان او نازل شود غیر از مسئله وحى مىباشد.
کیفیت نزول وحى به رسولالله(ص)
آیات وارده در اوّل نزول قرآن: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنسَنَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الاکْرَمُ* الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنسَنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ. (آیات 1 تا 5، از سوره 96: العلق) «بخوان به اسم پروردگارت، آنکه خلق کرد! انسان را از عَلَق خلق کرد. بخوان! و پروردگار تو از همه موجودات مکرّم تر و بزرگوارتر است. آن کسى است که با قلم تعلیم کرد. و به انسان تعلیم کرد چیزهائى را که نمىدانست.» به حسب ظاهر به نظر مى رسد به اینکه توسط خود حضرت حقّ متعال به عنوان وحى بوده باشد و جبرائیل معلوم مىشود که بعدها آورده است.
و نیز در قرآن سه آیه داریم که دلالت دارد بر اینکه قرآن توسّط جبرائیل و روح القُدس و روح الامین نازل شده است: قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ و نَزَّلَهُ و عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَهِ. (صدر آیه 97، از سوره 2: البقرة)
«بگو کیست که دشمن جبرائیل باشد؟ جبرائیل است که بر قلب تو فرو فرستاد قرآن را به اذن خدا.» قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ ءَامَنُوا. (صدر آیه 102، از سوره 16: النّحل)، «بگو قرآن را روح القدس از جانب پروردگارت بحقّ فرو فرستاد تا اینکه کسانی که ایمان آورده اند، استوار و پا برجاى بوده باشند».
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الامِینُ* عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ* بِلِسَانٍ عَرَبِىٍّ مُّبِینٍ. (آیات 193 تا 195، از سوره 26: الشّعرآء)«قرآن را روح الامین بر قلب تو فرو فرستاد براى اینکه از ترسانندگان بوده باشى، به زبان عربى آشکارا.» بارى، ظاهر این آیات این است که تمام قرآن را جبرئیل نازل کرده است. ما براى به دست آوردن حقیقت مطلب و جمع بین آیات قرآن یک طورى فکر کردهایم، نمىدانم رساست یا رسا نیست؟ و آن اینکه بگوئیم: کیفیّت نزول وحى سه مرحله دارد: مرحله اوّل: مرحله نزول وحى است مِنَ اللَه، از جانب خدا بلاواسطه. مرحله دوّم: مرحله پائین تر از آن، و آن اینکه از جانب خدا بلاواسطه نباشد بلکه از ناحیه جبرئیل است؛ یعنى در جائیکه خدا وحى مى کرده جبرائیل هم بوده، و خداوند به توسّط جبرائیل وحى مى نموده است.
مرحله سوّم: مرحله پائین تر از آن، و آن اینکه از جانب جبرائیل هم بلاواسطه نبوده باشد، بلکه به توسّط اعوان و یاران او وحى مى شده است و در اینصورت، از خداوند به توسط جبرائیل، و از جبرائیل به توسّط اعوان او وحى مى شده است؛ و در این قسم، هم خداى متعال حاضر بوده است و هم جبرائیل و هم اعوان جبرائیل. درباره این قسم سوّم که به توسط اعوان جبرائیل وحى مى شده است، آیهاى در قرآن کریم داریم که مىرساند این آیات الهى در الواحى و یا مثلًا نظیر الواحى که در دست «سَفَرة کرامٍ بَرَره» بوده است نازل مى شده و رسولالله مىخوانده است:
کَلآ إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ* فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُ* فِى صُحُفٍ مُّکَرَّمَةٍ* مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ* بِأَیْدِى سَفَرَةٍ* کِرَامِ بَرَرَةٍ. (آیات 11 تا 16، از سوره 80: عبس)؛ «نه! این چنین نیست بلکه آیات قرآن براى تذکر و پند است، تا هر که بخواهد متذکر شود، در صحیفههاى بلندمرتبه و بزرگ مقام است. آن صحیفهها، بلندرتبه و پاک و پاکیزه است که به دست سفیران حقّ و فرشتگان وحى که ملائکه بزرگوار و با اخلاق نیکو هستند فرستاده مىشود».
اختلاف درجات و مراتب وحى بحسب حالات و وضعیّات مختلف بوده است
در تمام این سه مرحله، اهل سه مرحله، یعنى حضرت حقّ و جبرائیل و سَفَرة کرامٍ بَرَرة حاضر بودهاند و نزول وحى هم در هر یک از مراحل توسّط همه اینها یعنى توسّط سَفَرة کرامٍ بَرَرة توسّط جبرائیل، توسط حضرت حق صورت مىگرفته است؛ غایة الامر در بعضى از موارد، نظر اصلى به خود ذات حقّ بوده است، به طوری که به جبرائیل و سفره نظر نمىشده است و این در آن مواردى است که حال رسولالله تغییر مىکرده است و طبق آیه واقع در سوره شورى وَحْیًا بوده است و در بعضى از موارد نظر اصلى به جبرائیل بوده است، به طوریکه به سفره نظر نمىشده و نظر به ذات حقّ از آئینه و مرآت جبرائیل بوده است.
و در بعضى از موارد نظر اصلى به همان فرشتگان زیر دست و اعوان جبرائیل یعنى سفَره بوده است، و از دریچه وجود و تعین آنها به جبرائیل و حضرت حق نظر مى شده است و درباره این قسم اخیر طبق همان آیه، أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا بوده است؛ منتهى بعضى از اوقات توسّط رسول جبرئیل و بعضى از اوقات توسّط سَفَرة کرامٍ بَرَرة که یاران و اعوان او هستند. چون طبق همین آیه «وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَآىءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا» خداوند متعال وقتى وحى کند خودش تکلّم مىکند، و در تکلیمش واسطه اتّخاذ نمىکند؛ خودش مستقیماً تجلّى مىکند و تکلّم مىکند؛ و رسول خدا ادراک مىکند آن تکلّم را.
نظیر این معنى را درباره قبض روح داریم؛ در آنجا نیز این سه مرحله در قرآن کریم وارد شده است: در یک جا داریم: اللَهُ یَتَوَفَّى الانفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنَامِهَا.(صدر آیه 42، از سوره 39: الزّمر) «خداوند جانها را در وقت مردن و در وقت خوابیدن مىگیرد.» و در یک جا داریم: قُلْ یَتَوَفَّیکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُکِّلَ بِکُمْ.(صدر آیه 11، از سوره 32: السّجدة) «بگو شما را قبض روح مى کند آن فرشته مرگى که به شما گماشته شده است.» و در یک جا داریم: حَتَّى إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لَا یُفَرِّطُونَ. (ذیل آیه 61، از سوره 6: الانعام) «حتّى تا زمانیکه موت به سراغ یکى از شما بیاید، در آن هنگام رسولان و فرستادگان ما از فرشتگان، او را قبض روح مى کنند؛ و آنها در انجام این امر کوتاهى ندارند».
نظیر این آیه باز هم در قرآن کریم هست و به هر حال از این آیات استفاده مىشود که در مسئله قبض روح در یک مرتبه خداوند متعال مستقیماً قبض روح مىکند، و یک مرتبه پائینتر، نسبت به ملکالموت داده شده است و در مرتبه پائین تر نسبت به فرشتگان و رسولان قبض ارواح داده شده و در تمام این سه مرحله نیز خداوند متعال و ملک الموت و ملائکه قبض ارواح دستاندرکارند. فقط تفاوت در این است که در بعضى موارد چون شخص محتضر به غیر خدا به هیچ وجه متوجّه نیست، حضرت حقّ متعال خود بدون واسطه قبض روح مى نماید؛ یعنى شخص محتضر، عزرائیل یا فرشته دیگرى را نمى بیند؛ گرچه آنها دست اندرکار باشند.
و در بعضى از موارد، محتضر مقامش آن طور نیست که بتواند صرفاً غرق در انوار حضرت احدیّت باشد؛ و چون داراى مراتبى از خلوص مى باشد، لذا جان دادن او توسّط خود عزرائیل انجام مىگیرد و در بعضى از موارد توسّط ملائکه جزئیّه و اعوان عزرائیل صورت مىگیرد و در صورت دوّم دیگر ذات حقّ مشاهده نمى شود، و در صورت سوّم ذات حقّ و عزرائیل هیچ کدام مشاهده نمى گردند. و به هر حال اختلاف این مراتب بحسب اختلاف ادراکات و درجات و مقامات محتضر است. و همانطور که ذکر شد، بحسب ظاهر، اختلاف درجات و مراتب وحى آیات قرآنیّه در این سه مرحله نیز بحسب اختلاف حالات و مقامات و وضعیّاتى بوده است که خداوند تبارک و تعالى وحى را به یکى از این سه طریق نازل مىفرموده است.
انتهای پیام/