«بیست و چندم خرداد»، «مردی با کاپشن بهاری»؛ شرافت مستند سیاسی زیر تیغ
خبرگزاری تسنیم: جریان مستند سازی سیاسی در دنیا به ایستادن در مقابل ابرروایتهای جریان اصلی رسانههای جهانی گره خورده است. دو مستند سیاسی این روزها که نام دو ایرانی به پای آنها خورده است دقیقا بازتولید همان ابرروایتها این بار درباره ایران است.
خبرگزاری تسنیم:-حمیدرضا بوالی
"در طول جنگ سرد یک گروه از روزنامهنگاران روسی به آمریکا سفر میکنند. در روز پایانی سفر سخنگوی آنها به میزبان آمریکایی میگوید که من به عنوان سخنگوی این جمع باید ابراز شگفتی خود را از بررسی افکار عمومی آمریکاییها اعلام کنم. اینجا همه مردم در مورد مسائل حیاتی همه شبیه به هم فکر میکنند. ما برای به دست آوردن این نتیجه در روسیه مردم را زندانی میکنیم ناخنهایشان را میکشیم شکنجهشان میکنیم اما اینجا خبری از این چیزها هم نیست و در عین حال مردم کاملا هم نظر با یکدیگرند. راز این یکسانی در افکار عمومی بدون این اعمال چیست؟"
این روایتی است که جان پیلچر روزنامهنگار استرالیایی در یک سخنرانی در 4 آوریل 2006 در دانشگاه کلمبیا از فضای اصلی رسانههای جریان اصلی دنیا در این سالها ارائه میدهد. همان فضایی که عمری را در راه مبارزه با آن طی کرده است.فضای یکسان ساختن فضای افکار عمومی کل دنیا طبق فرمول ساخت ابرروایتهای خدشه ناپذیر از رویدادها.
پیلجر کار خود را بعنوان یک روزنامهنگار از جنگ ویتنام شروع میکند و خیلی زود با نوشتن گزارشها و ساخت مستندهای افشاگرایانه تبدیل به یک مستندساز و خبرنگار حرفهای مخالف با جریان اصلی رسانههای قدرتمند آمریکایی و جهانی میشود.
این لیست بعضی از مستندهایی است که پیلجر ساخته است:
«فلسطین، همچنان مساله است» که به روایت جنایات اسرائیل در غزه میپردازد. پیلجر بعدها از کاروان آزادی که هدف آن پایان دادن به محاصره تحمیل شده اسرائیل بر نوار غزه است حمایت کرد.
«سرقت یک ملت»به افشای ماجرای دخالت دولت انگلیس در بیرون راندن بومیان یک جزیره در اقیانوس هند برای تبدیل کردن آن به یک پایگاه نظامی برای حمله آمریکا و ناتو به افغانستان و عراق مربوط میشد. افشای این جنایت سبب تحت فشار قرار گرفتن شدید تونی بلر شد و نهایتا دادگاه جنایت بینالمللی رای به جنایت غیربشری بودن این اقدام داد.
«جنگ در دموکراسی» مستند دیگر پیلجر به دخالت مستقیم آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین میپردازد و نشانههای مشخصی از نقش آمریکا در کودتا علیه آلنده تا چاوز را نشان میدهد.
پیلجر یک استرالیایی بزرگ شده در انگلستان است.
****
«بیمارستان وحشت» نامی است که رابرت فیسک روزنامهنگار مشهور آمریکایی چند سال پیش در سفری به شهری در عراق به نام فلوجه آن را ابداع میکند. رابرت فیسک روزنامه نگار برجسته انگلیسی در یک سفر ژرونالیستی به فلوجه عکسهای بی سابقهای از بیمارستان مرکزی این شهر از کودکان ناقص الخلقه و معیوبی که بر اثر بمب های فسفری در فلوجه به دنیا آمده اند ارائه میدهد.عکس ها و گزارش فیسکانقلابی در افکار عمومی دنیا علیه آمریکا به وجود میآورد.
درست 8 سال پیش در 8 نوامبر 2005 شبکه ایتالیایی رای با پخش یک مستند32 دقیقه ای جریان جنگ آمریکا در عراق را عوض می کند.« فلوجه: کشتار پنهان» یک مستند است که یک خبرنگار و فیلمساز ایتالیایی در مورد وقایع فلوجه ساخته است. در این مستند با ارائه مستندات دقیق و غیرقابل انکار به استفاده سربازان آمریکایی از بمب های فسفری و بمب های ناپالم اشاره می شود.
درست 8 روز بعد پنتاگون در بیانیه ای مجبور به پذیرش استفاده آمریکا از بمب های فسفری می شود و این در تاریخ جنگ عراق با آمریکا بی سابقه است.
هم گزارش فیسک و هم مستند کشتار پنهان بازوهای تبلیغات ضدجنگ ایرانیها میشود.
***
جوی گوردون روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی در سال 2012 یک گزارش خبری طویل منتشر میکند. عنوان گزارش که بعدها دستمایه ساخت چند مستند سیاسی قرار میگیرد «جنگ خاموش»است. گوردون در این گزارش خبری مستند، به شرح مفصلی از بلایی که تحریم عراق توسط آمریکا و سازمان ملل بعد از جنگ خلیج فارس در سال 1992 بر سر مردم عراق آورده است میپردازد.
اسناد و مدارک بررسی شده توسط «جوی گوردون» از اقدام حیرت انگیز آمریکا در توقف ارسال واکسن های درمانی حکایت دارد. بنا بر مدارک در اوایل سال 2001، ایالات متحده حدود 280 میلیون دلار از واردات اقلام پزشکی از جمله واکسن های درمان هپاتیت کودکان، کزاز و دیفتری و نیز دستگاه های پرورش کودکان زودرس و تجهیزات مربوط به قلب را متوقف کرد.
انگشت اتهام گوردون علاوه بر ایالات متحده و نهادهای سیاسی و نظامی آن، آژانس های متعددی در درون سازمان ملل یعنی «کمیته 661» شورای امنیت که مسوول اعمال تحریم ها و اعطای معافیت در موارد انسان دوستانه است، « دفتر برنامه عراق» در دبیرخانه سازمان ملل مجری سیاست نفت در برابر غذا و حتی یونیسف و سازمان بهداشت جهانی است
گزارش گوردون بلافاصله سروصدای بزرگی در دنیا ایجاد می:کند و همه تبلیغات دستگاه عظیم تبلیغاتی آمریکا و همپیمانانش در جریان تحریم عراق، همه تبلیغاتی که تحریمها را متوجه دولت عراق و شخص صدام میدانستند و اعلام میکردند که مردم به هیچ وجه تحت تحریم قرار نگرفتهاند را تحت تاثیر قرار میدهد.
چند ماه پیش در هنگام قول و قرار شورای امنیت برای تحریم ایران و در میانه همه پروپاگانداهای رسانههای آمریکایی برای تحریم ایران این گزارش بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفت و یک ابزار رسانهای مهم ایرانیها برای مقابله با جو تحریم ایرانی شد.
**
اینها همه نمونههای از چیزی به نام شرافت مستندسازی سیاسی در دنیای امروز است. مسیر مستندسازی سیاسی در دنیا در حال عوض شدن و ایستادن در برابر جو رسانهای امپریالیستی دهههای گذشته است. مستندسازی سیاسی در دنیا امروز با نام آدمهای شناخته میشود که آزادیخواهی و دفاع از ستم دیدههای سراسر دنیا تم اصلی کارهایشان است.
دو روز پیش یک مستند سیاسی از شبکه بیبیسی فارسی پخش میشود. مستندی به نام «مردی با کاپشن بهاری» که ادعا میکند به قدرت رسیدن و از قدرت کنار رفتن محمود احمدینژاد رئیس جمهوری ایران در بین سالهای 84 تا 92 را بررسی خواهد کرد. بزرگمهر شرفالدین روزنامهنگار ایرانی مقیم لندن این مستند را ساخته است. منابع خاص و دست اول روایت دوران 8 ساله قدرت احمدینژاد ، جک استراو وزیر امورخارجه انگلیس،یووال اشتاینتر وزیر اطلاعات اسرائیل واستیون هدلی مشاور وقت امنیت ملی آمریکا به علاوه چند فعال سیاسی و فرهنگی مخالف احمدینژاد مثل حسین سربخشیان عکاس رسانههای اصلاحطلب، محمدتقی کروبی فرزند مهدی کروبی و.... است. تنها کسی که در این مستند از احمدینژاد با لحن منفی سخن نمیگوید داستاننویسی به نام فرهاد جعفری است که معتقد است احمدینژاد جلوی اشرافیت مذهبی روحانیون در ایران ایستاده است و به همین خاطر شایسته ستایش است. «مردی با کاپشن بهاری» تمرکزش را بر روی ایستادگی احمدینژاد در مقابل غرب قرار میدهد. چیزی که اصرار زیادی دارد که نتیجهاش چیزی جز حماقت و توخالی بودن این ایستادگی به دلایل شخصی و امیال روانی احمدینژاد نیست.
فردای همان روز مستند دیگری از بیبیسی به نام «بیستوچندم خرداد» با ادعای فاش کردن پشت پرده انتخابات سال 88 ایران پخش میشود. سازنده مستند فرهاد بهمن پناه از روزنامهنگاران قدیمی بیبیسی است.راویان این مستند هم به این ترتیب عبارتند از اردشیر امیرارجمند معاون حقوقی ستاد موسوی ، حمزه غالبی معاون جوانان ستاد موسوی، محمدتقی کروبی فرزند مهدی کروبی و چند تن از خبرنگاران و فعالان ستاد میرحسن و کروبی در انتخابات.
این مستند صریحا می"گوید که رهبر انقلاب ایران در تقلبی که به نظر راویان مستند در انتخابات 4 سال پیش ایران کاملا واضح اتفاق افتاد نقش اصلی را داشته است.به گفته یک روای این مستند، رهبر ایران خودش شخصا دستور قطع پیامکها در روز انتخابات را داده است. حرفی که در طول این 4 سال در تعریف هزارباره ماجراهای آن روزها توسط این شخص هرگز گفته نشده است. این راوی همچنین به ذکر جزئیات ماوقع دو جلسهای مشغول میشود که در آن حضور نداشته است.
دروغپردازیهای واضح و تا اندازهای مضحک هر دو مستند البته با ستایش ذهن خلاق سازنده مستند اول که برای داستان تخیلیاش شواهدی هر چند بیاهمیت و جزئی گردآورده است نیازی به بازگویی و توضیح بیشتر ندارد. در هر دو مستند به صراحت بخشی از تاریخ به دروغ دوباره ساخته میشود و در میان خوابآلودگی رسانههای طرفدار طرف دیگر قضیه، رسانههای حامی حکومت ایران بخشی از تاریخ ایران در بیمنبعی رسمی برای روایت آن دوره تاریخی در حال ساخته شدن جعلی و دوباره است.
اما هیچ کدام از اینها به اندازه لکهای که این دو مستند سیاسی بر روی جریان مستندسازی سیاسی معاصر در جهان و ایران میاندازند اهمیت ندارد. در حالی که در این سالهای اخیر جریان مستندسازی سیاسی در دنیا در حال تثبیت موقعیت افشاگرانه و آزادیخواهانه ضداستعماری و ضداستکباری است و اصلیترین پروژه مستندسازی سیاسی در همه این سالهای اخیر رویارویی با روایتهای هزاربار تکرار شده رسانههای جریان اصلی سرمایه داری دنیای غرب بوده است و در حالی که جریان جدیدی در خود مستندسازی در ایران در حال شکلگیری به وسیله جوانان متعهدی است که مقابله با سیاستهای ضدهژمونی غرب را الگو گرفتهاند. تمام شدن نام مستندسازی سیاسی در ایران با دو مستندی که آشکارا متمایل به گونه روایت غرب از تاریخ دهه هشتاد ایران است مساله غمانگیز پخش این دو مستند برای ماست.
در جریان بیرسانهگی مستندهای ایرانی و پخش نشدن و مطرح نشدن آنها این دو مستند با بیشترین امکان پخش و دیده شدن در حالی به عنوان تنها مستندهای سیاسی ایرانی مطرح میشوند که صریحا نه روایت پیشروی مستندسازی سیاسی در جهان و افشای سیاستها و اقدامات طرفدار جریان مسلط بر رسانههای جریان اصلی دنیا که بازنشر دیگری از روایت مطلوب غرب و رسانههای جهانی در مورد خود ایرانیهاست.
سادهلوحی مهمترین برداشت یک آدم رسانهای از مستندهای دو روز پیش بیبیسی است. مسلم است که بیبیسی برخلاف جریان اصلی رسانهای در دنیا قدمی برنخواهد داشت اما لیست بلندبالای ایرانیهای حاضر در این دو مستند و مدیریت کلان آنها توسط دو روزنامهنگار و مستندساز ایرانی و این همه دستوپا زدن برای بازنشر هزارباره یک روایت پرطرفدار غربی از ده سال زندگی ایرانیها غمانگیزتر از آن است که دروغهای مستند تحت تاثیرش قرار دهد.
در بخشی از مستند «بیست و چندم خرداد» به نقل از یکی از راویان گفته میشود که "یک دروغ هر چه قدر بزرگتر گفته شود امکان رد کردنش کمتر است» این دقیقا ماجرای خود ما با این مستند است اما نه در مورد وقایع خاص روایت شده در مستند که در مورد جریانی که این مستند به دروغ فقط با وجود و پخشش ادعا میکند. اینکه این مستند یک مستند ایرانی است. چیزی که جریان مستندسازی سیاسی در دنیا روز به روز در حال فاصله گرفتن از آن است اینجا در حال دست آویخته شدن ترحمبرانگیزی از سوی چند ایرانی است.
انتهای پیام/