طلاق عاطفی؛ آماری که درهیچ دفتری ثبت نمیشود


طلاق عاطفی؛ آماری که درهیچ دفتری ثبت نمیشود

خبرگزاری تسنیم: خبر خیلی ساده بود، سرعت طلاق در کشورمان از ازدواج پیشی گرفت؛ نه، اشتباه نکنید، منظور میزان طلاق نبود یعنی هنوز تعداد طلاق‌ها از تعداد ازدواج‌ها بسیار کمتر است اما در سرعت و رشد به نسبت میزان قبلی افزایش داشته است.

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، خبر خیلی ساده بود، سرعت طلاق در کشورمان از ازدواج پیشی گرفت، نه، اشتباه نکنید ،منظور میزان طلاق نبود یعنی هنوز تعداد طلاقها از تعداد ازدواجها بسیار کمتر است اما در سرعت و رشد به نسبت میزان قبلی افزایش داشته است.

ماجرا هم از این قرار بود که مدیرکل دفتر اطلاعات آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور با اعلام ثبت 11 ازدواج به ازای هر یک هزار جمعیت در کشور، گفت: ایران پس از کشور تاجیکستان در رتبه دوم کشورهای منطقه از لحاظ نرخ ازدواج قرار دارد.

علی‌اکبر محزون ، درباره روند کاهش و یا افزایش واقعه طلاق در کشور نیز گفت: شاخص ازدواج و طلاق هر دو در ارتباط با ساختار جمعیتی تغییر می‌کند، چرا که این دو واقعه با ساختار جمعیت ارتباط تنگاتنگی دارند و بحث طلاق نیز ارتباط مستقیمی با ساختار الگوی ازدواج دارد.

به گفته وی، نرخ طلاق در کشور حدود دو در هزار است، به این معنا که به ازای هر یک هزار جمعیت، دو طلاق در کشور به ثبت رسیده است که این آمار نیز در سال‌های اخیر تغییرات چندانی نداشت و از 1.9 به 2 رسیده، لذا در مقایسه با مقوله ازدواج، سرعت طلاق بالاتر است و باید متولیان ذیربط تدابیری را اتخاذ کنند که این آمار حفظ شده و پیشگیری‌های لازم صورت بگیرد تا تبدیل به موضوع حادی نشود.

*یک پدیده عجیب

به باور کارشناسان میزان طلاق درکشور ما با توجه به ساختارهای مذهبی وفرهنگی بسیار بالاست و همین مساله باعث شده تا مسوولان امر درکشور به تکاپو بیافتند ،هرچند که هنوز از برونداد این به اصطلاح تکاپو خبری نشده اما ناگفته پیداست که این افزایش طلاق باعث بروز پدیده هایی در جامعه میشود که هیچکدام همسو و همراستا و حتی مورد پسند فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی نیست.

شاید برخی این رفتارها را در کشوری که دوران گذار را از سنتی به مدرنیته طی میکنند طبیعی میدانند اما برخی دیگر انرا حاصل غربزدگی فرهنگی و نابجای مردم کشورمان میدانند ؛ مردمی که میخواهند در سایه فرهنگ ایرانی ادای غربی ها را دراورند.

مهدی بیاتی،یک روانشناس با بیان اینکه عده‌ای از جوانان بر این باورند که ازدواج سنتی به طلاق نمی‌انجامد، گفت: در بسیاری از ازدواج‌های سنتی، خانواده‌ها یکدیگر را تحمل می‌کنند و دچار طلاق عاطفی هستند. مادری که پس از 50 سال به فرزندش می‌گوید فقط به خاطر تو من این زندگی را ادامه داده‌ام، طبیعی است آن جوان از ازدواج بیزار شود.

وی با اشاره به اینکه مسئله ازدواج یک زنجیره است و محدود به یک و دو مسئول نمی‌شود، گفت: برخی از مسئولان چرا نگران آن هستند که مسائل نقد شوند. چرا از ارائه آمار می‌ترسند؟ امروزه در تهران از هر سه مورد ازدواج، یکی به طلاق می‌انجامد. به عبارت دیگر از هر 100 هزار ازدواج، 30 هزار طلاق رخ می‌دهد و اگر یک سوم این جمعیت در کنار خیابان بایستد. تصور کنید چه فسادی جامعه را دربرخواهد گرفت.

این روانشناس با بیان اینکه مسائل جنسی همچون بسیاری از نیازهای دیگر زندگی است، افزود: چرا باید این موضوع در جامعه پنهان شود. امروزه 60 درصد از طلاق‌ها از مسائل زناشویی نشأت می‌گیرد که این آمارها برای طلاق‌های ثبت شده است و طلاق‌های عاطفی خود مسئله دیگری دارد.

بیاتی افزود: یکی از مراجعه‌کنندگان عنوان می‌کرد که پنج سال در طبقه دیگری جدا از همسرش زندگی می‌کرد، طبیعی است این فرد برای رفع نیازش به سراغ روش‌های دیگری برود. متاسفانه این مسائل امروزه در برخی خانواده‌ها که حتی فکرش را هم نمی‌کنیم وحشتناک‌تر است و حتی مسائلی رخ می‌دهد که نمی‌شود به راحتی بیان کرد. برخلاف توصیه مذهب ما، در برخی خانواده‌ها گفتمان عشق‌ورزی وجود ندارد که این امر نیازمند آموزش و فرهنگ‌سازی در جامعه است.

این روانشناس با اشاره به سایت‌های همسریابی، گفت: نکته قابل توجه اینجاست که گروهی از افراد مراجعه‌کننده به سایت‌های همسریابی، متاهلین هستند و این نشان‌دهنده آن است که مشکل در جای دیگری است.

این روانشناس با بیان اینکه بیشترین آمار طلاق در دو سال اول زندگی و پنج سال اول زندگی رخ می‌دهد، افزود: کسانی که بعد از پنج سال از هم طلاق می‌گیرند، کسانی هستند که در زمان ازدواج، هم کفو هم بوده‌اند و پس از پنج سال از هم کفو بودن، درآمده‌اند. به طور نمونه یکی از زوجین به تحصیل می پردازد و سطح اجتماعی‌اش ارتقا پیدا می کند و احساس می کند دیگر هم کفو همسرش نیست و از او جدا می شود که برای حلی این مشکل باید با تزریق مناسب دانش و فرهنگ به طور مساوی به زن و شوهر در طول زندگی، خانواده را آرام کرد تا فرزندان نیز از ازدواج بیزار نشوند.

وی با اشاره به یک پدیده نوظهور در امر طلاق، گفت: امروزه شاهد پدیده‌ای هستیم که برخی زوجین از یکدیگر طلاق می‌گیرند و بعد با یکدیگر دوست می‌شوند و زندگی می‌کنند. این مسئله یک بحران جدی است و اساس زندگی ما که بر اساس اسلام است را مورد تهدید قرار داده است.

*طلاق عاطفی چگونه شکل می‌گیرد؟

طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می‌شود در واقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر می‌شود به سردی تمامی روابطی که یک زوج می‌توانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری. وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی‌مهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده می‌شود زوج‌ها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده‌اند و فقط برای هم حکم یک هم‌خانه یا یک مصاحب که به او عادت کرده‌اند را دارند. این افراد با فاصله‌ای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کرده‌اند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم می‌کند. درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی‌علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه ‌دست به دست هم می‌دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج‌ها به‌وجود بیاورد.هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می‌توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است .

در این خانواده‌ها افراد نسبت به خانه خود حسی که باید داشته باشند را ندارند. همه افراد خانواده به هر نحوی می‌خواهند زمان کمتری را در خانه سپری کنند. جو سرد، بی‌روح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه حاکم است و این جو همه را فراری می‌دهد. بچه‌ها در این خانه هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمی‌کنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند؛ جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متاسفانه این بچه‌ها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباط‌های ناسالم و نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیر عرف نشان می‌دهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد می‌کنند و برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرورفتن می‌شوند و مسلما چنین بچه‌هایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش‌رو نداشته‌ و شاید آن‌ها نیز در آینده دچار مشکل پدرومادرهای خود شوند.

طلاق عاطفی معمولا از شکایت و گله‌گذاری زوج‌ها نسبت به هم شروع می‌شود. انتظاراتی که گفته می‌شود ولی برآورده نمی‌شود در واقع نیازهای 2طرف از یکدیگر تامین نمی‌شود. به نیازها و خواسته‌های دیگری اهمیت داده نمی‌شود طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را می‌بینند ولی صدای هم را نمی‌شنوند و این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.در مرحله بعد نزاع زناشویی رخ می‌دهد انتظاراتی که قبلا به آرامی مطرح می‌شد حالا با صدای بلند و داد و بیداد بیان می‌شود و آرامش نسبی جای خود را به خشم می‌دهد؛ خشمی که خود را به شکل‌های گوناگون نشان می‌دهد. خشم درونی تبدیل می‌شود به صدای بلند، پرتاب کردن وسایل و برخورد فیزیکی‌ با توهین و تحقیر. پس از این مرحله اختلاف‌ها بیشتر شده و دیوار سکوت مابین زن و شوهر قرار می‌گیرد و این به معنای نشنیده شدن و ندیده گرفتن است یعنی هر 2 در مقابل یکدیگر ناتوان شده‌اند و هر کس به دنیای درونی خود فرو می‌رود و دیگر اهمیتی به طرف مقابل نمی‌دهد که کار به جایی می‌رسد که برای یکدیگر تنها و تنها حکم یک هم‌خانه را بازی می‌کنند و حتی جای خواب خود را از یکدیگر جدا می‌کنند.

در هر سنی و با هر شرایطی می‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت؛ نمی‌توان گفت که علت به وجود آمدن طلاق عاطفی خانواده‌ها به هم شباهت دارد؛ این مشکل می‌تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها 2تا 3 سال است رخ دهد یا می‌تواند در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند باشد یا حتی در خانواده‌ای که بچه‌های‌شان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله سندرم آشیانه خالی نیز گفته می‌شود.

اما بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال‌های اول ازدواج رخ می‌دهد، وقتی کم‌کم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه می‌شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می‌شود. در یک زندگی زناشویی زوج‌ها در طول مسیر هدف‌هایی دارند و وقتی این هدف‌ها به حداقل می‌رسد می‌توان انتظار طلاق عاطفی را داشت.

فردی که دچار طلاق عاطفی شده است به خود و سلامت فردی خود بی‌توجه می‌شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می‌دهد؛ وظایف خود را به درستی انجام نمی‌دهد و مسئولیت‌های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به‌سردی و بی‌هیچ میل و رغبتی انجام می‌دهد.

اگر این فرد یک خانم باشد نسبت به نظافت منزل و دیگر امور مربوط کندتر از قبل عمل می‌کند و اکثرا همیشه کارهای عقب‌مانده یا نیمه‌کاره دارد ولی حوصله و رغبتی برای انجام دادن آن‌ها ندارد اگر یک مرد باشد نسبت به کار کردن و وظایف خود سردتر از قبل می‌شود و این مشکل موجود را 2برابر می‌کند، آشفتگی روحی و ذهنی به آشفتگی ظاهری گره می‌خورد و وضع را بدتر از قبل می‌کند. شخص از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارد که هیچ رغبتی برای شاد بودن یا حضور در جمع‌های شاد ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می‌دهد تا کم‌کم به افسردگی دچار می‌شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسم نیز به خطر می‌افتد.

برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند به‌طور مثال به احتمال زیاد مردی که 35 سال دارد با خانمی که 22 سال دارد ازدواج ‌کند، این 2 بعد از چندسال که از زندگی بگذرد تازه متوجه می‌شوند هرکدام نیازها و خواسته‌های متفاوتی با یکدیگر دارند، زن تازه می‌خواهد شوروهیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و می‌خواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله می‌گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می‌شوند. اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می‌آورد زیرا زن‌ها زودتر از مردها به سن بلوغ می‌رسند، زودتر می‌فهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده می‌شوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ‌تر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست می‌دهد و همیشه به زن‌هایی که از او کوچک‌تر و زیباتر هستند حسادت می‌کند و همیشه آن‌ها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار می‌دهد و بعد مقایسه می‌کند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست می‌دهد و هم به خاطر شک و سوء‌ظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان می‌شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه می‌شود که نباید با زنی که از خودش بزرگ‌تر بوده ازدواج می‌کرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد می‌کند در این‌جا از یکدیگر فاصله می‌گیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را می‌یابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی می‌کند، در این مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و طلاق عاطفی شکل می‌گیرد.

* رمز جدایی زوجین

به عقیده بسیاری از کار‌شناسان خانواده پدیده طلاق عاطفی پدیده‌ای نوظهور و مدرن در زندگی مشترک به شمار می‌رود که در صورت عدم توجه به شیوع آن لطمات جبران‌ناپذیری را بر پیکره خانواده وارد می‌آورد.

طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می‌شود در واقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر به سردی تمامی روابطی که یک زوج از جمله رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری می‌شود. توهین و دشنام به یکدیگر و بی‌توجهی به نیازهای عاطفی از نشانه‌های مهم طلاق عاطفی در یک خانواده است.

وجود این مشکل که در یک رابطه باعث بی‌مهری و کم‌شدن انرژی مثبت در خانواده می‌شود زوج‌ها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده و فقط برای هم حکم یک هم‌خانه یا یک مصاحب که به او عادت کرده‌اند را دارند. طلاق عاطفی نماد وجود مشکل در ارتباط صحیح میان زن و شوهر است و اغلب بعد از گذشت 6 تا 7 سال از آغاز زندگی مشترک رخ می‌دهد.

دکتر محمدجعفر غفرانی کار‌شناس مسائل خانواده در این باره معتقد است که: درک ‌نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی‌علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه ‌دست به دست هم می‌دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج‌ها به‌وجود بیاورد.

وی با اشاره به آمار دقیق این نوع طلاق در کشور می‌افزاید: هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می‌توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است.

این کار‌شناس مسائل خانواده با اشاره به زمان بروز این پدیده در زندگی زوجین ادامه می‌دهد: در هر سنی و با هر شرایطی می‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت که علت به وجود آمدن طلاق عاطفی خانواده‌ها به هم شباهت دارد و این مشکل می‌تواند در رابطه با یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها 2تا 3 سال بوده، یا در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند و یا حتی در خانواده‌ای که بچه‌هایشان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد.

اگر زوج‌ها به هم اعتماد داشته باشند هیچ عاملی نمی‌تواند باعث جدایی آن‌ها شود هر یک از زوجین باید برای ایجاد این اعتماد تلاش کنند و هر چقدر اعتماد زوجین نسبت به هم افزایش یابد به‌‌ همان میزان مشکلات آن‌ها کاهش می‌یابد

به عقیده غفرانی بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال‌های اول ازدواج رخ می‌دهد، وقتی کم‌کم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه می‌شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می‌شود.

وی تاثیر سن در بروز طلاق عاطفی را قابل توجه دانست و یادآور شد: برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند که در نتیجه آن زوجین از یکدیگر فاصله می‌گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می‌شوند.

این کار‌شناس مسائل خانواده می‌آفزاید: اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می‌آورد زیرا زن‌ها زود‌تر از مرد‌ها به سن بلوغ می‌رسند، زود‌تر می‌فهمند و در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ‌تر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست می‌دهد و در این مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و طلاق عاطفی شکل می‌گیرد.

زمانی ،روان‌شناس، افزود: بی‌اعتمادی زوجین احساس آرامش و نشاط و سرزندگی و شادی را از زندگی زوجین گرفته و باعث مشاجره، اختلافات خانوادگی متعدد و نهایتا به طلاق و جدایی ختم می‌شود.

وی افزود: زوجینی که پایه‌های زندگیشان را با تفاهم و اعتماد و گذشت و فداکاری و عشق بنا می‌نهند در تمامی ابعاد زندگی خانوادگی و اجتماعی موفق هستند.

«ایرج یارمحمدی»، کارشناس ارشد مسایل حقوقی، نقش مشاوره توسط کارشناسان را قبل ازدواج را از عوامل پایداری اساس زندگی عنوان و تصریح می‌کند: مشورت در دین اسلام نیز از جایگاه قابل توجهی برخوردار است و احادیث زیادی در این‌باره نقل شده‌است و با توجه به اینکه ازدواج یک تصمیم‌گیری بسیار دقیق و مهم در زندگی به‌شمار می‌رود بهتر است طوری قانون‌گذاری شود تا همه جوانان قبل از ازدواج یک دوره مشاوره را طی کنند و روش‌های درست زیستن را آموزش ببینند تا در طول دوران زندگی مشترک کمتر با مشکل روبرو شوند.

تقویت درک متقابل، گذشت و پیداکردن راه حل به جای پاک کردن صورت مسأله نیز از فاکتورهای مهم برای رفع طلاق عاطفی است که در آیات قرآن و روایات امامان معصوم(ع) در باب آداب معاشرت و نحوه برخورد زوجین با هم، به آن تأکید شده است

وی می‌افزاید: کمتر زوجی در دوران اولیه آشنایی با هم مشکل دارند اما به مرور زمان مشکلات اجتماعی و کمبود محبت در بین زوجین روابط زناشویی را کمرنگ کرده و عشق و علاقه جای خود را به بی‌تفاوتی در زندگی می‌دهد که این بی‌تفاوتی را می‌توان نوعی از طلاق به نام طلاق عاطفی خواند.

وی به ارائه‌ راهکارهایی برای رفع این معضل می‌پردازد و می‌گوید: ایجاد تفکر مثبت یکی از علل از بین بردن‌ این شکاف روحی است زیرا در این حالت زن و شوهر به قابلیت‌ها، امتیازات و وجوه مشترک هم توجه کرده و نقاط ضعف و اختلاف کمرنگ می‌شود.

تقویت درک متقابل، گذشت و پیداکردن راه حل به جای پاک کردن صورت مسأله نیز از فاکتورهای مهم برای رفع طلاق عاطفی است که در آیات قرآن و روایات امامان معصوم(ع) در باب آداب معاشرت و نحوه برخورد زوجین با هم، به آن تأکید شده است.

وی می‌افزاید: توجه به خانواده و تقدس این نهاد در مبانی دینی و اصول اسلامی به طور مفصل سفارش شده است که با به‌کارگیری این اصول و اندکی مطالعه درباره تکنیک‌های زندگی سالم می‌توان از بروز این مشکل جلوگیری کرد.

یارمحمدی با اشاره به نقش رسانه تصریح می‌کند: رسانه‌های دیداری و شنیداری نقش بسیار مهمی در حل اختلافات خانوادگی دارند؛ آن‌ها می‌توانند با ارایه راهکارهای دینی و روان‌شناختی و معرفی چهره همسر موفق و نمونه، به استحکام بنیان خانواده کمک کنند.

امان ا... قرایی مقدم درباره عوامل بروز طلاق عاطفی در میان زوجین گفت: عوامل متعددی در بروز طلاق عاطفی موثر است که از جمله می‌توان به ازدواج‌های ناخواسته ازدواج‌های اجباری در روستاها رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه زوجین، مشکلات اقتصادی، خشونت‌های روانی، خشونت‌های جسمی، تحقیرها و سرزنش‌های زوجین در مقابل دیگران اشاره کرد.

به گفته این جامعه شناس باید توجه داشت که برخوردهای نامناسب زنان در تشدید بروز طلاق عاطفی میان زوجین تاثیر دارد؛ برای مثال زنانی که مبادرت به مقایسه زندگی و همسر خود با دیگران می‌کنند زمینه‌های طلاق عاطفی را در روابط خود مهیا می‌کنند.

وی با بیان اینکه عدم اعتماد به شوهر از عوامل مخرب درستی بنیان خانواده است خاطر نشان کرد: متاسفانه دختران جامعه ما قبل از ازدواج نگران زندگی و تشکیل زندگی هستند و بعد از ازدواج دیگر آن طور که باید و شاید به زندگی خود اهمیت قائل نیستند افراد برای نگه داری زندگی خود باید تلاش کرده و بدانند که در زندگی مشترک بنده یکدیگر نیستند.

طلاق آنقدر فاجعه ای تلخ و آزاردهنده است که حتی اگر برای یک ساعت متوقف شود جای بسی شادکامی است که تنها برای ساعتی از آمار زنان بیوه و فرزندان بی سرپرست کاسته شود.

مشاوره‌های صورت گرفته نشان می‌دهد که دو گروه طلاق‌ها در کشور افزایش یافته که یکی از آنها طلاق قدرت و دیگری طلاق در سنین بالا است. طلاق قدرت مربوط به جدایی زوجینی است که چند سال با یکدیگر دوست بوده و زندگی آنها پس از 6 ماه به شکست منجر شده است، این نوع آشنایی‌ها بیشتر از خیابان‌ها آغاز شده و با درگیری عواطف، جوانان ناچار به ازدواج می‌شوند، اما بعد از مدت کوتاهی به این نتیجه می‌رسند که قادر به ادامه زندگی با یکدیگر نیستند.اما تعدادی از زوجین بعد از گذشت 25 یا 30 سال از زندگی مشترک به دلیل برخی مشکلات اقتصادی، دیدن فیلم‌های خارجی، وسوسه‌های محیطی و... تحمل یکدیگر را نداشته و درخواست طلاق می‌کنند.

از طرفی آمار نشان میدهد که حدود 50 درصد طلاق ها در چهار سال نخست زندگی زوج های جوان اتفاق می افتد که تهاجم مدرنیته افسارگسیخته در کشورهای توسعه یافته روند رشد طلاق را شتاب می دهد. در حال حاضر بالاترین میزان طلاق در کشورهای سوئد، آمریکا و انگلیس مشاهده شده است.

همچنین میزان طلاق های عاطفی در کشور دو برابر طلاق های رسمی است. در ارتباط با این نوع طلاق در داخل و خارج از کشور اقدامی صورت نگرفته است و به طور معمول بیشتر اقدامات بر محور فشارهای روحی و عاطفی زوج ها بعد از طلاق بوده است.

در همین راستا دکتر باهر جامعه شناس میگوید: این نوع طلاق تک عاملی نیست و نادیده گرفته شدن نیازها، نظرات و انتظارات زوج های جوان، فشارها و مشکلات روحی همسر و فرزندان از جمله پیامدهای طلاق عاطفی است و از سوی دیگر روابط خارج از چارچوب خانواده با شکستن تعهدها از دیگر پیامدهای این نوع طلاق خواهد بود.

به گفته وی ، آمار نشان می دهد که استان های تهران، خراسان رضوی، اصفهان و فارس به ترتیب بیشترین آمار طلاق در کشور را دارند و در استان یزد کمترین طلاق به ثبت رسیده است. هم اکنون میزان ازدواج های کشور به نسبت رشد جمعیت رو به کاهش است و در این راستا دستگاه های قضایی و قانونگذار و مسوولان تشکیل نهادهای اجتماعی باید بر بهینه سازی کنترل اجتماعی در شرایط جدید توجه بیشتری داشته باشند.

وی خاطر نشان میکند: کاهش طلاق و افزایش ازدواج باید در راستای هم حرکت کند و تنها یک مدیریت فرهیخته، متخصص و آینده نگر میتواند این دو هدف را همگام با هم پیش ببرد که متاسفانه عدم تدبیر در برنامه‌های مدیران و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نظیر نبود مسکن و شغل برای پسران سبب شده امار ازدواج پایین بیاید و در مقابل آمار طلاق افزایش یابد.

حسین باهر خاطر نشان میکند: البته نباید تنها به فکر افزایش ازدواج بود باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که افزایش آمار ازدواج در صورتی مفید است که این ازدواج ها دارای استحکام کافی برای بقا باشد در غیر این صورت با افزایش آمار ازدواج، افزایش آمار طلاق را نیز شاهد خواهیم بود که جامعه را دچار آثار فرهنگی و اجتماعی میکند.

وی تصریح کند: در موضوع ازدواج، نقش مشکلات معیشتی و اقتصادی در کنار برخی مسائل فرهنگی و آموزشی بسیار بدیهی است، از این رو اگر نحوه فعالیت و نوع مدیریت سالهای گذشته را از سوی دستگاه های مسئول شاهد باشیم از هم اکنون باید با توجه به جمعیت 15 میلیونی جوانان مجرد انتظار بحران های اجتماعی، افزایش فساد و فحشا و تهدید سلامت جامعه را داشته باشیم.

او یاد اور میشود: طلاق نیز موضوعی متصل به ازدواج است. با ریشه‌ها و علتهای همسو و همسان، نرخ بالای زنان و مردان مطلقه، فرزندان طلاق، از هم پاشیدن بنیان خانواده در آینده می تواند حیات جامعه را با مخاطره روبرو ساخته و از این رو می طلبد تا دولت، مجلس و سایر نهاد های درگیر در موضوع با رویکردی نو و حساب شده به موضوع ورود پیدا کنند.

این جامعه شناس میگوید: متاسفانه هنوز کتاب های درسی ما از پرداختن به موضوع ازدواج و حفظ بنیان های خانواده خالی است، هنوز معلوم نیست که جوانان ما زندگی زناشویی را باید از کدام رسانه آموزش ببینند، غالب جوانان در تأمین اولین نیاز های زندگی مشترک با مشکل مواجهند، هر روز آمارها نگران کننده تر می شود و بحثهای صورت گرفته در این ایام تنها به ازدواج مجدد و موقت محدود می شود.

* قبح طلاق موجب افزایش طلاق عاطفی

یک روان شناس بابیان اینکه زوج ها بهتر است به منفی های خود و مثبت های همسرشان بیشتر فکر کنند گفت: قبح و زشتی طلاق واقعی در فرهنگ ما موجب افزایش طلاق عاطفی روانی در جامعه شده است.

منصوره رحماندوست، روان شناس و مشاور خانواده با اشاره به راهکارهای طلاق های عاطفی روانی خاطرنشان کرد: مهمترین راهکار این است که زوج ها یک بار هم که شده به خودشان این جرات را بدهند که به منفی های خودشان و نمرات مثبت همسرشان بیشتر فکر کنند، مثلا بگویند من چه اشتباهاتی داشته ام که به اینجا رسیده ام. وقتی نگاه آنها تغییر کرد و به منفی های خود پی بردند آن را جبران کرده و بیشتر متوجه مثبت های همسرشان می شوند این امر نقش مهمی در حل اختلافات خانواد ه ها دارد.

وی با بیان اینکه یکی دیگر از راهکارهای مهم طلا ق های عاطفی این است که زن و شوهر جرات این را داشته باشند که مسایل و مشکلات خود را با افرادی غیر از اعضای اصلی خانواده خود یعنی (پدرومادر) در میان بگذارند خاطر نشان کرد:چون در این صورت سوگیری اتفاق می افتاد مشکلات به راحتی حل و فصل نمی شود.

وی بر لزوم استفاده از مراجعه به مشاوره تاکید کرد و افزود: زوجین باید بدانند همه چیز را می تواند، هر کسی بلد باشد ولی هر کاری را باید متخصص آن انجام دهد. بنابراین مراجعه به کلینیک های مشاوره راهگشای بسیاری از مسایل و مشکلات زناشویی در جامعه ما می باشد.

این مشاور خانواده ادامه داد: اگر زن و شوهرها مهارت های زندگی، تصمیم گیری در مورد مسایل و مشکلات زندگی، جرات ورزی و در نهایت تفاوت های زن و مرد را بیاموزند بسیاری از مسایل و مشکلات زندگی به راحتی حل می شود.

رحماندوست با بیان اینکه طلاق های عاطفی معمولاً در سه سال اول زندگی رخ می دهد تصریح کرد: گاهی اوقات ممکن است به دلیل عدم جرات بروز احساسات طرفین و همچنین وجود فرزندان، طلاق عاطفی تا 10 سال یکدیگر را تحمل کنند.

وی با بیان اینکه افرادی بودند که به کلینیک بنده مراجعه کرده و از طلاق عاطفی نجات یافته اند خاطرنشان کرد: البته در حل مشکل طلاق عاطفی باید هر سه نفر یعنی مشاور، زن و شوهر با همکاری و تعامل یکدیگر مشکلات را حل کنند در غیر اینصورت تاثیری نخواهد داشت.

این روانشناس با اشاره به آمار طلاق های عاطفی تصریح کرد: آمار طلاق های ثبتی مشخص است ولی طلاق های عاطفی و روانی به دلیل اینکه از یک طرف کتمان می شوند و از سوی دیگر به دلیل وحشت از قبح آن در جامعه، بروزش ضعیف است آمار دقیقی وجود ندارد.

وی با اشاره به نقش شبکه های ماهواره ای در افزایش طلاق های عاطفی گفت: همانطور که جنبه های مثبت آموزش می تواند روی افراد اثرگذار باشد جنبه های منفی آن هم تاثیرگذار است. بنابراین شبکه های ماهواره ای ،مجلات و یا هر چیز دیگری که بخواهد به عنوان یک نقش آموزش در جریان جامعه تاثیرگذار باشد جنبه منفی آن هم می تواند اثرگذار باشد اما نظر بنده مهم این است که انتخاب درستی داشته باشیم و با دقت برای شناخت فرصت ها به مشاوره مراجعه کنیم.

رحماندوست با بیان اینکه مبتلا شدن به بعضی از بیمارها و اختلال شخصیتی مانند پارانوپا و وسواس فکری اضطراب نقش مهمی در ایجاد طلاق های عاطفی و روانی در جامعه دارد. خاطر نشان کرد: قبح و زشتی طلاق واقعی در فرهنگ ما موجب افزایش طلاق عاطفی روانی در جامعه شده است.

* راهی برای رسیدن به طلاق عاطفی

دکتر مریم رئوفی اظهار کرد: ریشه کاهش تعاملات کلامی بین زوجین به تعارضات و اختلافات آنها باز می گردد که نمی‌توانند به درستی این اختلافات را حل کنند و برای اینکه به نزاع و تخریب بنیان خانواده منجر نشود ارتباط کلامی خود را قطع می کنند.

وی اظهار کرد: کاهش ارتباط کلامی بین زن و مرد بدترین اتفاق ممکن است، زیرا به جای حل مسائل و مشکلات و بیان احساسات خود با صحبت کردن، سکوت اختیار می کنند.

به گفته این روانشناس وقتی که سکوت بین زن و مرد حاکم شود همه احساسات و حرفها در وجود آنها جمع می شود و زمینه بیماری های روحی و جسمی را فراهم می‌کند.

رئوفی با تاکید بر اینکه کاهش تعامل بین زن و مرد آنها را وارد کمای عاطفی می‌کند، خاطرنشان کرد: این کمای عاطفی به طلاق عاطفی منجر می شود و پس از آن دو طرف در کنار هم زندگی می کنند بدون اینکه هیچ احساس و ارتباط کلامی بین آنها وجود داشته باشد.

وی درباره تاثیر اینگونه ارتباط بر فرزندان خانواده هم یادآوری کرد: کودکان نیز به واسطه یادگیری مستقیم و غیرمستقیمی که از والدین دارند سکوت کردن در تعاملات اجتماعی و ارتباط با جامعه را ترجیح می دهند و نمی توانند به درستی ابراز وجود کنند.

منبع: قدس آنلاین

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران