پاتک امپراطوری به کمک بیبیسی یا انقلابی به رهبری «برند»؟
خبرگزاری تسنیم: ویلیام بوردمن، تحلیلگر رسانهای انگلیسی، یک مطالعه موردی روی یکی از پربینندهترین مصاحبههای امسال بیبیسی انجام داده است. این مصاحبه را یکی از حرفهای ترین گفتگوکنندههای بیبیسی گرفته است.
«راسل برند، تو چه کسی هستی که یک مجله سیاسی را ویرایش میکنی؟» این را مصاحبهگر BBC (Broadcasting Corp. British) جرمی پکسمن (Jeremy Paxman)، با خودبرتربینی تمام عیاری که چندان هم برای یک مدافع سیستم حاکم ضروری نیست، در ابتدای نسخه مصاحبه یازده دقیقهای شب خبری در 23 اکتبر پرسید. این مصاحبه از شب خبری بیبیسی بر روی یوتیوب پست شد و در سه روز اول خود، حدود شش میلیون بیینده داشت.
متأسفانه برند بلافاصله پاسخ توهینهای نظیر این سوال را نداد: «خب تو کی هستی که تصمیم بگیری چه کسی باید نوشتهها را ویرایش کند و چه کسی نکند؟ آن هم در کشوری که کم و بیش ادعای داشتن مطبوعاتی آزاد را دارد»
این بخش از شب خبری همواره کمابیش مختص خبرهای جدی نیست. با این حال برای برند که در واقع یک کمدین و بازیگر است، این یک حضور مترقی به شمار میآمد. او در حال حاضر مشغول تور جهانی نمایش استندآپ خود (نمایش تکنفره که به تعریف کردن لطیفه میگذرد) در مجتمع مسیا است. این مراسم از ماه ژوئن آغاز گردید ولی در این مصاحبه هیچ اشارهای بدان نشد. علت حضور برند در این برنامه این بود که او به عنوان ویرایشگر مهمان در نسخه 24 اکتبر یکی از موفقترین مجلات سیاسی بریتانیا، نیو ستیتسمن، که به تازگی منتشر شده است، فعالیت نمود و طی آن نیاز فعلی به یک انقلاب جهانی را در محتوی آن سازماندهی کرد. او ماجرای حضور خود در نیو ستیتسمن را در سرمقالهای 4500 کلمهای توضیح داد:«وقتی از من خواسته شد که یک نسخه از نیو ستیتسمن را ویرایش نمایم، من گفتم بله زیرا یک خانم زیبا این درخواست را از من داشت. من موضوع انقلاب را انتخاب کردم زیرا نیو ستیتسمن یک مجله سیاسی است و تنها چیزی که من میتوانم در مورد سیاست با اشتیاق از آن یاد کنم، تصور براندازی سیستم سیاسی حاکم است».
هنگامی که پکسمن - با ریش مرتب شده و در لباس بیش از حد رسمی خود - ، برند - با موها و ریش ژولیده و لباس بیش از حد غیررسمیاش - را رابطه با «صلاحیتهایش» به چالش میکشید، همزمان هم مشغول فشار وارد آوردن بر برند بود و هم مرتکب یک سفسطه اساسی میشد؛ پایهریزی بحث خود بر مبنای صلاحیت و اختیار به جای حقایق. برند به جای اشاره به این سفسطه، با یک تغییر در پاراگراف ابتدایی سرمقاله خود و با افزودن یک جوک در مورد خودش پاسخ داد: «شخصی با موهای احمقانه و دارای حس شوخطبعی بسیار خوب که چیز زیادی از سیاست نمیداند؛ من ایدهآل هستم!»
پکسمن سپس بلافاصله پرسید: «اما این صحیح است که تو حتی رأی نمیدهی؟» در حالی که پاسخ این سوال را پیشتر میدانست. برند این را تأیید کرد و اعلام کرد که هیچگاه رأی نداده است. بنابراین، به نظر میرسید پکسمن، حتی در همان سی ثانیه آغازین مصاحبه، مهربانانه قصد دارد برند را سر ببرد: «خب، پس چطور این حق را به خودت میدهی تا در مورد سیاست صحبت کنی؟»
آیا میتوانیم اینگونه فرض کنیم که اگر رأی ندهی، در واقع موجودیت نداری؟
برند با اطمینان کافی طعمه را بر میدارد. او پیشفرض مغرورانه این سوال را به چالش نمیکشد؛ این که باید در یک سیستم مشارکت داشته باشی تا بتوانی حق انتقاد از آن را به دست بیاوری (استانداردی که توسط آن صلاحیت و اختیاری برای انتقاد درباره جنگ سرد وجود نداشت). اما برند بدون چون و چرا، اصالت این سوال را با این پاسخِ به واقع موجز و مختصر پذیرفت که این صلاحیت (برای انتقاد) را در جایگزینهایی جستجو میکند «که ممکن است در خدمت انسانیت باشند، منظور از جایگزین، سیستمهای سیاسی جایگزین است».
مصاحبهکننده بیبیسی باز هم با وضعیت تهاجمی، درباره نحوه رسیدن به سیستمهای جایگزینی که برند از آنها یاد میکند، داستانسرایی مینماید. ولی این بار برند، سوالات مضحک او را تمسخر میکند. او به برخی از بدترین سوءرفتارهای سیستم حاکم اشاره نمود که وضعیت دنیا تنها با توقف این سوءرفتارها بهبود مییابد (مانند تخریب کره زمین، ایجاد اختلاف اقتصادی جدی و یا نادیده گرفتن نیازهای مردم) «وظیفه اثبات این مسایل به عهده افراد دارای قدرت است».
پکسمن ناگهان به این نام آوردن از «قدرت» حملهور شد و سعی نمود بحث را این گونه منحرف نماید که مردم «از طریق رأی آوردن به قدرت میرسند… در یک دموکراسی این گونه اوضاع پیش میرود». این یکی دیگر از اظهارات سنتی مدافعان سیستم حاکم است که؛ اگر تو میخواهی این سیستم را تغییر بدهی، باید بخشی از همین سیستم باشی. این گزاره آشکارا غلط است. سخت میتوان تصور کرد که پکسمن نیز به واقع به آن باور داشته باشد. اما این کاری است که او به طور نانوشته به عنوان بخشی از شغل خود پذیرفته است.
با این حال پکسمن برای خوب بودن در شغل خود، زیاد به انجام این کار تکرار میورزد. بیزینس اینسایدر (Business Insider) او را «فکورترین ژورنالیست بریتانیا» مینامد و اضافه میکند که او «یک ژورنالیستی ست که به شیوه خارقالعادهاش در مصاحبه رقابتی شناخته شده» است (او یک بار از نخستوزیر دولت، یک سوال مشابه را به طور متوالی دوازده بار پرسید).
بنابراین پکسمن به ادامه این مسیر بیربط استمرار ورزیده و به طور سفسطهآمیزی میپرسد: «اگر نمیشود از شما خواست که رأی بدهی، چرا باید از ما خواسته شود که به دیدگاههای سیاسی تو گوش فرا دهیم؟» هنگامی که برند سعی میکند با انتقادات تند و تیز از سیستم حاکم، توپ را دورتر بیندازد، پکسمن سعی میکند تقصیر را به گردن برند اندازد و از او پرسید: «خب پس چرا این را تغییر نمیدهی؟»
به مبارزه طلبیدن طبقه فاقد قدرت برای تغییر چیزهایی که طبقه دارای قدرت درگیر هستند
هنگامی که پکسمن فهمید که برند هرگز رأی نداده است، سعی کرد که مسایل را به طور کامل شخصی کند. او به برند گفت: «خب تو رفتاری را پیشه کردهای که مربوط به پیش از سن هجده سالگی میشود». این به مثابه این است که بگوییم سیاستورزی برند چیزی فراتر از ژستها و لفاظیهای بیاساس یک نوجوان نیست. حدود دو دقیقه پس از رد و بدل شدن این صحبتها، به نظر میرسید پکسمن دست بالاتر را به دست آورده باشد تا آن که برند میگوید:«خب، من در آن دوره معتاد به مواد مخدر بودم زیرا من متعلق به نوعی از اوضاع اجتماعی بودهام که توسط یک چنین سیستمی که به واقع همه چیز را تنها برای شرکتهای بزرگ اداره میکند و تودههای مردم را نادیده میگیرد، اوضاعش وخیم شده بود…».
پکسمن صحبتهای او را با یک دسیسه انتحاری قطع کرد: «تو داری طبقه سیاسی را برای این واقعیت که مشکل مواد داشتی، سرزنش میکنی؟» ولی برند به نقد شفاف خود در باره وضعیت فعلی ادامه میدهد تا آنجایی که پکسمن در مقابل او را به عدم اعتقاد به دموکراسی و تلاش برای ایجاد یک انقلاب متهم میکند. یک چیزی اینجا در حال رخ دادن است و به نظر نمیرسد که او بداند این چه چیزی است.
پکسمن حالا در پاسخ استمرار شفاف برند در این مسیر، مسیری از اساس متفاوت را دنبال میکند: «تمام آن چیزها میتوانند درست باشند…»، برند به سرعت گفت: «درست هستند!» و پکسمن پاسخ داد: «من با تو در مورد آنها بحث نخواهم کرد» و این نقطهای است که به نظر میرسید مصاحبه تدوین شده باشد و آنچه در ادامه آمده است برخی اظهارات کمارزش در مورد ریش پکسمن است
پکسمن از حالت بازجویانه خود عقب نشینی کرده و از برند میخواهد جزییات بیشتری درباره انقلاب مورد نظرش و ویژگیهای سیستم جدیدی که او در نظر دارد، ارائه نماید. لحن او حالا کمتر تهاجمی است با این حال هنگامی که برند میگوید رأی دادن اثری ندارد، پکسمن بدون ارائه هیچ گونه شواهدی دال بر ادعای خود، پاسخ میدهد: «این اثر گذار است» و او به طور کامل با برند موافق بود که در بسیاری از مواقع، رأی دادن تفاوتی را ایجاد نکرده است.
پکسمن پس از شش دقیقه به نظر میرسد که درنگ بیشتری دارد و رد و بدل شدن صحبتها به بیش از یک مکالمه تبدیل میشود. او هنوز با جمعبندی بیشتر مشکلات پیش روی جهان، سعی دارد تاکتیک دیگری را در دفاع از طبقه قدرتمندان به کار ببندد: «ممکن است که بشر تنها در مقیاس این مسئله غوطهور است».
این گزاره البته نامحتمل جلوه میکند زیرا او مشغول دفاع از کسانی است که به جای آن که غوطهور و غرق شده به نظر برسند، فعالانه در حال حادتر کردن مشکلات هستند. هنگامی که برند به روشنی انتقاد میکند، طبق انتظار، پکسمن بی آن که به چشمان برند نگاهی بکند، میگوید «تو در واقعیت به آن اعتقاد نداری». با این حال او به طور تقریبی تا جایی که صجبتهای برند دارای انتقادات شفاف نبود، ساکت میماند و اظهارنظر اعتراضآمیزی نسبت به ادعاهای او ارائه نمیکرد. برند در اینجا انرژی گرفت و دیگر برای ادامه دادن تحلیلهای بیشفعالانه خود نیازی به سوال ندارد و این بخش را این طور پایان میدهد که: «چرا وانمود میکنی، چرا این توهم احمقانه؟»
او عاجز از ارائه یک پاسخ مربوط، سعی کرد بیربط بگوید و سپس سکوت اختیار کرد
پکسمن، مدافع وضع موجود، تنها پاسخ داد: «به خاطر این که تا زمانی که کسی بیاید که تو فکر کنی ارزش این را دارد که به او رأی بدهی، شاید خیلی دیر شده باشد». به عبارت دیگر، پکسمن این گونه میگوید که تحلیل تو از بحران صحیح است ولی تنها راه حل آن، کار کردن همراه سیستم حاکم است. پکسمن در این نقطه و پس از گذشت حدود نه دقیقه، حتی ناامید به نظر میرسید و موتور برند روشن شد.
پکسمن، بعد از این دقیقهی دیگری که به سکوت گذراند، به سرعت پرسید: «آیا امیدی را رویت میکنی؟» برند نیز به سرعت پاسخ داد: «بله، به طور کامل، یک انقلاب در حال شکلگیری است. این قرار است اتفاق بیفتد». سپس به شیوهای حیرتانگیز یا پکسمن صمیمی شد. برند گفت:«یادم میآید که تو را در یک برنامه دیده بودم که تو در آن به اجدادت اشاره کردی و متوجه شدی که مادربزرگت مجبور بوده به بیآبرو شدن خودش و دیگران توسط آریستوکراتهایی که حرمت او را شکستند تن در بدهد و تو گریه کردی، به خاطر این که میدونستی این غیرمنصفانه و ناجوانمردانه است. و اون، اون چی بود، یک قرن پیش؟».
«این چیزی است که در حال حاضر برای مردم رخ میدهد. من از پیش خانمی میآیم که با او به همین صورت رفتار شده است. من همین امروز با خانمی صحبت کردم که با او به همین صورت رفتار شده است. بنابراین اگر ما میتوانیم با این حس مواجه شویم، به جای برخی احساسگراییهای غمناک که مردم از طریق تلویزیون دریافت میکنند تا درگیر فیلمهای مبتذل احساسی شوند، اگر ما میتوانیم با این حس مواجه شویم و چیزهایی را تغییر دهیم، پس چرا آن را انجام نمی دهیم؟ چرا این سادهلوحانه است؟ چرا من از این حق برخوردار نیستم به دلیل اینکه یک بازیگرم؟ من این حق را گرفتهام، من نیازی به اخذ اجازه از سمت تو ندارم. نیازی به اخذ اجازه از سمت هیچکسی ندارم. من خودم این حق را میگیرم».
این مصاحبه تمام شد و پکسمن دیگر کلمهای یه زبان نیاورد.
انتهای پیام/