اشکال اصلی تجدد افول معنویت است/ هنرمند فرزند زمان آینده است

اشکال اصلی تجدد افول معنویت است/ هنرمند فرزند زمان آینده است

خبرگزاری تسنیم: حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری درباره هنر بعد از رنسانس گفت: مسیر دانش و هنر بعد از رنسانس به سمت زمینی شدن و قطع دانش و هنر از آموزه های قدسی حرکت کرده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست عصردیروز جشنواره عمار درباره هنر دینی، صبغه و انتظارات با حضور حجت الاسلام سیدمحمدمهدی میرباقری در سالن شماره یک سینما فلسطین برگزار شد.

حجت الاسلام سیدمحمدمهدی میرباقری درباره مفهوم هنرگفت:هنر بیش از اینکه یک دانش نظری باشد، متکی به احساس است. هنرمند کسی است که جوششی احساسی در درونش وجود دارد و احساسی نسبت به زیبایی و زشتی درونش ایجاد می شود و این ریشه اصلی هنر است. اگر احساس را از انسان بگیرید هیچ هنری از انسان به وجود نمی آید.

حجت السلام باقری ادامه داد: علم اخلاق یک دانش نظری و وابسته به دقت و سنجش است اما خود اخلاق از جنس دانش نیست. مقولاتی مثل هنر و اخلاق جدا از دانش های پیرامونی، حقیقتی غیر وابسته به مسائل نظری دارند. هنرمند هم پیش از آنکه از قوه نظری استفاده کند از قوه تخیل استفاده می کند. دانش های پشتیبان به غنای یک اثر هنری کمک می کنند اما ماهیت هنر غیر از آن دانش های پشتیبان است.

میرباقری با اشاره به اینکه خیال با توهم  متفاوت است و منظور از خیال قوه تخیل است،افزود: تخیل  هنرمند را سرشار از احساس می کند. زبان هنر زبان بین المللی و زبان بین فرهنگی است و با درونمایه های انسانی بحث می کند. انسان می تواند با تخیل وارد درونمایه ها بشود و احساسش را به انسان های دیگر منتقل کند. اگر هنرمند از پدیده ای در جامعه ببرد، می تواند رنج خودش را با هنر به دیگران منتقل و احساس رضایتمندی کند.

این استاد حوزه و دانشگاه در تبیین اجمالی کارکرد هنر گفت:هنر می تواند بستری برای انتقال احساسات اجتماعی به مسیرهای مشخص باشد.

حجت الاسلام میرباقری درباره مقیاس تأثیر هنر عنوان کرد: گاهی آثار فردی تأثیر گذار هستند ولی گاهی می توانند یک مقیاس اجتماعی داشته باشد. گاهی موضوع تصرف هنر، جامعه و روابط اجتماعی است و این هنر می تواند مبدأ تحول و حتی انقلاب اجتماعی باشد. اگر هنر زیبایی شناسی، احساس رضایتمندی و تعلقات یک جامعه را تغییر داد و انتظاراتی ایجاد کرد که ساختارها توان پاسخگویی به آنها را نداشتند، ممکن است منجر به تغییر ساختارها شود. در نتیجه هنر می تواند مسیر حرکت تاریخی بشر را تغییر دهد.

وی افزود: هنر ابزاری برای تصرف احساسات انسان است. یک نگاه وارداتی در دنیای اسلام این است که دانش و هنر، جهانی و انسانی اند و گویا واقعیتی در جهان بیرون وجود دارد  که ربطی به فرهنگ و مذهب ندارد و این همان تعریف ارسطویی از علم است که علم صورت حاصله از اشیا در نزد آدمی است. با این تعریف ما علم دینی و غیردینی نداریم و علم مربوط به ادراک مشترک انسانی است.

میرباقری تأکید کرد: هنرمند با انجام کار اختیاری با محیط و جهان ارتباط برقرار می کند و از این طریق آثار هنری را خلق می کند. واقعیت مقابل انسان ها علم خیال انگیزی نیست اما در مواجهه با دستگاه ادراکی انسان با جهان اختیار، انسان دخالت دارد و فرآیند شکل گرفتن دانش یک فرآیند اختیاری است و بسترهای اجتماعی هم در آن حضور دارند و ما در اصل در بستر اجتماعی به دانش می رسیم.

این پژوهشگر معارف اسلامی افزود: مکاتب و پاسخ های مختلفی وجود دارد. اگر مکتبی معتقد شد که فرآیند کشف مطلق برقرار نیست و اختیار فرد در دانش ها دخالت دارد، طبیعتا دانش و هنر، به دینی و غیردینی و اسلامی و غیراسلامی تقسیم می شود.

میرباقری اضافه کرد: مسیر اختیارات جامعه ما جدا از جامعه غربی بوده و بستر آگاهی ما با آنها متفاوت است. این فرآیندها هم فرآیندهای جبری نیستند و به همین دلیل آگاهی و دانش حق و باطل پیدا می کنند. به عنوان مثال اثری مثل حافظ هرگز در جهان غرب تولید شدنی نیست چون بستر اجتماعی،تاریخی و فردی حافظ در جهان غربی قابل تکرار نیست.
حجت الاسلام میرباقری خاطرنشان کرد: یک دانشمند یا فیلسوف جزیره ای فکر نمی کند و در بستر شرایط تاریخی و اجتماعی قرار دارد.هنر هم مثل دانش محصولی متکی به اختیار انسان است و ارزش هنر به این است که انعکاس اختیارات تاریخی،انسانی و اجتماعی باشد؛ چون اگر یک فرآیند جبری حاکم باشد، جای هیچ ستایشی وجود ندارد.

وی افزود: پیوند بین احساس جمال ، نیاز و پرستش یک پیوند ضروری است. اگر احساس نیاز را از انسان بگیرید، هیچ اثر هنری ای خلق نخواهد شد. اگر انسان وابستگی به چیزی احساس تعلق نداشته باشد،احساسی هم از او به وجود نمی آید. درک انسان از حق و باطل همین است. همه درک از حق و باطل بر مبنای الهه شکل می گیرد و اگر انسان الهه ای نداشته باشد،هیچ احساسی از حق و باطل پیدا نمی کند.

حجت الاسلام میرباقری یادآور شد:اگر انسان محتاج نبود،هیچ گاه نسبت به دستگاه آفرینش احساس خضوع نمی کرد. انسان در اصل پرستش مختار نیست بلکه در انتخاب الهه مختار است. انسان می تواند نفس خودش ،جهان، شیطان و یا خدا را الهه خودش قرار دهد.

میرباقری توضیح داد: اگر انسان در پرستش به شرک مبتلا شد، بی شک درکش از زیبایی ها و زشتی تا جایی تغییر می کند که زشتی را به جای زیبایی می بیند. تغییر فرهنگ ها مستند به تغییر الهه است و وقتی معبود انسان ها متفاوت می شود، هنرشان متفاوت می شود. اگر انسان غیرخدا را بپرستد هنری می آفریند که دیگران را به همین امر دعوت می کند.

این استاد فلسفه با اشاره به اینکه هنرهای الهی و غیرالهی رد پایی در وجود انسان و زبانی برای تفاهم دارند،تشریح کرد: اگر هنر الهی قبول می شود به این دلیل است که در وجود انسان ها محبت و گرایشی نسبت به حضرت حق وجود دارد و اگر هنر مادی هم قبول می شود به دلیل وجود نفسی است که انسان را به بهشت مادی و زودگذر سوق می دهد.

حجت الاسلام میرباقری عنوان کرد: هنر می تواند صبغه خداوند یا شیطان داشته باشد. هنرمند یا در فضای شیطانی می اندیشد و یا در فضای رحمانی. احساس هنرمند یا برآمده از درک توحیدی از جهان و یا شرک است. هنر در عین داشتن زبان مشترک ردپایی در درون جامعه انسانی دارد و به الهی و غیرالهی، توحیدی و غیرتوحیدی تقسیم می شود. برآیند یکی دعوت به ذکر و دیگری دعوت به لهو و لعب است.

میرباقری در ادامه به نقد تاریخ تجدد پرداخت و گفت: مسیر دانش و هنر بعد از رنسانس به سمت زمینی شدن و قطع دانش و هنر از آموزه های قدسی حرکت کرده است. جریان تجدد به جز اینکه نتوانسته رنج های کهن بشری را التیام دهد، زخم ها را هم عمیق تر کرده است. اشکال اصلی تجدد افول معنویت است. منظور این نیست که در جهان غرب انسان های مومن زندگی نمی کنند اما جریان تجدد، دین زدایی از ساحت اجتماعی زندگی بشر را به وجود آورده و این تمدن تجسم مبارزه بی دریغ با خدا است.

این استاد فلسفه اظهارکرد:هنر برآمده از دستگاه تجدد هنر زمینی،آلوده به شرک، ظلمت، شیطنت و برای ارضای نفسانیات است. اگرچه هنرمندهایی در جهان غرب زندگی می کنند که دعوت به توحید و معنویت می کنند اما بحث درباره ساختار دستگاه تجدد است  و این یعنی هنر یا در بستر فرهنگ توحید و یا در بستر فرهنگ الحاد رشد می کند. هنر یا معطوف به تکامل مادی و یا معطوف به تکامل معنوی است.

میرباقری تأکید کرد:هنر انعکاس پرستش انسانی است. اگر خضوع و خشوع و دلدادگی را از انسان سلب کنید، هیچ لذتی از هنر در انسان به وجود نمی آید. علاوه بر این هنر معطوف به تکامل تاریخ است. به نظر می رسد هنرمند از آینده انسان خبر دارد و می خواهد نسبت به آنچه دیده است، آسیب شناسی و آن را به انسان منتقل کند و راه مقابله با رنج ها را به او نشان بدهد.

میرباقری در پایان گفت: هنرمند روشنفکری است که از جهان آینده خودش متولد شده  و تصویر مطلوب از جهان آینده حتما در اثر هنرمند حضور دارد. هنرمند تکامل اجتماعی و آسیب شناسی آن را درک می کند و دیگران را به سمت  مدینه فاضله سوق می دهد. هنرمند دینی کسی است که بتواند احساسات اجتماعی را به سمت عصر ظهور سوق دهد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل