وضع فعلی اصولگرایان
خبرگزاری تسنیم: مهمترین کاری که اصولگرایان میتوانند برای درک شرایط جدید صورت دهند، و راهبردهای جدیدی برای آینده ترسیم کنند، این است که نگاهی تاریخی به پیشینه شکست در اتحاد دینی و ملی برای توسعه کشور بیندازند، تا بهتر به رسالت تاریخی خود واقف شوند.
متن یادداشت اختصاصی تسنیم، با عنوان «وضع فعلی اصولگرایان» به قلم حامد حاجیحیدری جامعه شناس و استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به شرح ذیل است:
░▒▓ مطلب اول
▬ اوضاع و احوال امروز اصولگرایان، اگر علاج نشود، شبیه و قابل قیاس با روزهای بحرانی نیروهای دینی و ملی در فرجام مشروطه، بیست سال بعد از انقلاب، در جولان رضا خان میرپنج است. نیروهای دینی و ملی مشروطه در آن زمان، و اصولگرایان در این زمان، جداً در مقابل اتحاد زر و زور و تزویر درونی و بیرونی قرار گرفتند و گرفتهاند.
▬ ویژگی اصلی در آن دوره و این زمانه این است که فشارهای خارجی، در میان نیروهای دینی و ملی شکاف ایجاد نمود و نموده، به نحوی که نیروهای مستقل دینی و ملی دو دسته شدهاند و شدند؛ گروهی خواهان انعطاف در مواضع اصولی انقلاب گردیدند و میگردند، و گروهی بر حفظ انسجام درونی برای فایق آمدن بر دشواریها اصرار داشتند و دارند.
▬ نقطه قوت مشروطهخواهان دینی و ملی در آن زمان، و اصولگرایان در این زمان، رویاروی نیروهای غربگرای آن زمان و این زمان، همواره این بوده است که روحانیت با مکانیسمهای شناخته شده، توان قابل ملاحظهای در ایجاد اتحاد درونی داشته و دارد. و اکنون، در شرایط فشار خارجی، در میان روحانیت، یحتمل «مصلحتگرایان» و «مذاکرهطلبان»ی پدید آمده و میآیند که خواهان چانهزنیهای «عاقلانه» با خارجیها و حتی سایر منابع فشار درونی هستند و خواهند بود، شاید که بدون آن که اقتصاد خود را بازسازی و «مقاومتی» کنیم، بتوانیم پاسخ مطالبات مصرف طبقه متوسط را بدهیم. این، خطر اصلی است: شکاف در متن روحانیت.
▬ در مقابل «مصلحتگرایان» و «مذاکرهطلبان»، دیگرانی هستند که با اصرار بر تجربه مشروطه، و پس از آن، انسجام درونی و تشویق یک توسعه مقاومتی بر مبنای محقق ساختن همه «ظرفیتها» را راه حل عبور ما از این کوره راه میشمرند. به زعم ایشان، باید کوس و طبل بیدارباش نواخت و همه را به یک عزم و وحدت ملی برای ایفای یک نقش تاریخی پشت خط وحدت بسیج کرد. آنها باور دارند که در تاریخ دویست سال اخیر که کشورهای اسلامی به طور مبرم و حایلی با دخالتهای استعماری بیرونی مواجه بودهاند، هر بار که تصمیم به اتکاء بر منابع درونی قدرت گرفتهاند، پیروز شدهاند، و این بار هم، اگر ما نگاه خود را از بیرون، به «ظرفیت»های درون معطوف داریم، میتوانیم کشور را نجات دهیم و در افق بالاتری از قدرت با نیروهای بیرونی متجاوز مواجه شویم، و سپس، آنها را وادار به پذیرش شرایط خود نماییم. این دسته از منتقدین سیاست جاری، معتقدند که شرایط ملی و منطقهای امروز، مساعد مذاکره ما با نیروهای بیرونی از موضع قدرت نیست، و ورود به مذاکره با آنان در این شرایط، به مثابه پذیرش پیشاپیش ذلتهایی خواهد بود. باید به «ظرفیت»های درونی اتکاء کنیم.
░▒▓ مطلب دوم
▬ از عوامل مهم شکست جنبش مشروطه، نبود پیوند و همدلی میان توده مردمان و نیروهای فکری بود، چرا که روشنفکران، بیش از درون، به بیرون نظر داشتند.
▬ در آن زمان، جامعه ایران، نه توانست تعریف پذیرفته شدهای از توسعه و روشنفکری در فرهنگ ملی به دست دهد، نه سنتی درست و درونی شده از دید سیاسی پدید آورد، تا بر پایۀ آن، نیروهای اجتماعی برای رسیدن به آرمانهای مدنی یکدیگر را تقویت کنند. رفع این دو خلأ، دقیقاً، همان نقطه قوتی بود که منجر به وقوع انقلاب اسلامی و استمرار آن در سالهای جنگ بود، که البته، پس از آغاز برنامههای توسعه سازندگی و اصلاحات، رو ضعف نهاد.
▬ گسست فرهنگی برخاسته از پیروی کم چون و چرا از روشها و ارزشهای غربی، بدبینی روشنفکران و برنامهریزان توسعه به سنتها و آموختههای بومی، و روزآمد نکردن آن سنتها، مایۀ عدم همدلی نخبگان و مفهوم نبودن گفتمانهای نخبگی برای تودههای ایرانی شد.
▬ بنا بر این، نخبگان و روشنفکران ما در عهد مشروطه و امروز، عمدتاً نقش انتقال دهنده باورهای سیاسی و نسخههای توسعهای صندوق بینالمللی پول و نهادهای بینالمللی را بر عهده داشتند و دارند. آنها، امروز، در مراکز مطالعات استراتژیک مشغول فاصله گرفتن هر چه بیشتر از کف جامعه هستند.
▬ روشنفکر آن روز و این روز ما، برای انجام رسالت خود، دستمایههایش را از زندگی جامعه خود نمیگرفت و نمیگیرد، و برای از میان بردن عقبماندگی جامعه، تنها شیوههای غیر بومی رو کرد و میکند. این شیوهها از همراهی و «امید» مردم برخوردار نمیشود، و در جدایی میان نخبگان و توده مردم، راه برای مداخله بیگانه گشوده میگردد.
░▒▓ چه باید کرد؟
▬ هیچ چیز در این شرایط، ثمربخشتر از درک تاریخی و چشم دوختن به آسمان و همت بلند داشتن، نمیتواند مؤثر باشد. مطابق مضمون براهین مذکور، مهمترین کاری که اصولگرایان میتوانند برای درک شرایط جدید صورت دهند، و راهبردهای جدیدی برای آینده ترسیم کنند، این است که نگاهی تاریخی به پیشینه شکست در اتحاد دینی و ملی برای توسعه کشور بیندازند، تا بهتر به رسالت تاریخی خود در مقطع حاضر واقف شوند.
▬ بخشی از آنچه ممکن است، در این شرایط، موقعیت ما را دشوارتر کند، غلظت توجه به ساز و کارهای سیاسی و رقابتهای جناحی و سهمخواهیهای گروهی در درون جبهه اصولگراست.
▬ باید به سمت یک دید بازتر حرکت کرد. نکته آن است که نیروهای سیاسی اصولگرا باید از خود بپرسند که اساساً برای چه به وجود آمدهاند؟ آنها به هدف ایجاد یک اتحاد اجتماعی برای پیشبرد اهداف اخلاقاً و اصولاً توجیه شده پدید آمدهاند. بنابراین، منویات و خواستههای گروهی، موضوعیت فینفسه ندارند.
▬ سیاسیون اصولگرا باید، سیاستورزی اصولگرایانه را از سر خط آغاز کنند، و مدام باید این کار را تکرار نمایند، تا به یک تفاهم اصولی با خود و با انبوه مردم پنجاه درصدی انتخابات نود و دو برسند. آنها باید مدام به ضرورتهای بدنه اجتماعی نظر کنند، نه اقتضائات رقابتهای سیاسی درونی خود.
▬ به عبارت صریحتر، من تمام اطراف اصولگرایی را به بازخوانی سیاستهای خود بر مبنای مطالعۀ زمینه اجتماعی فعلاً موجود، دعوت میکنم.
▬ من، تمام اضلاع اصولگرایی را به تحلیل مجدد راهبردهای آینده، بر مبنای یک دید تاریخی وسیعتر که عوامل شکست انقلاب مشروطه در مقابل اتحاد زر و زور و تزویر درونی و بیرونی را در نظر آورد، دعوت میکنم.
▬ اصولگرایان، باید با دید وسیعی رو به آینده، و با در نظر گرفتن همه مخاطراتی که در آتیه ممکن است برای خط انقلاب روی دهد، معلوم کنند برای بهبود اوضاع چه میتوان کرد (همراه با برداشتهای آزاد از دکتر خلیل اله سردارنیا).
▬ هوالعلیم
hajiheidari@PhiloSociology.ir
انتهای پیام/