لزوم نوگرایی در مدل تشکیلاتی اصولگرایان
خبرگزاری تسنیم: در سیستم های پیچیده و غیرخطی ،نظیر وضعیت فعلی اصولگرایان امکان طرح ریزی و پیش بینی دقیق عملیات سیستم وجود ندارد. تشکلها و وضعیتها خود ظهور می کنند و نمی توان آنها را تحمیل کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، جریان اصولگرایی پس از شوکی که پس ازدوم خرداد 76 دریافت کرد تعادل بنیادین و تشکیلاتی خود را از دست داده و تمامی تلاش ها برای متعادل سازی آن به نتایج نامطلوب انجامیده است.این واقعیتی است که نباید چشم برآن بست.محوریت تشکیلاتی جریان اصولگرا در دوران پیش از پیروزی سید محمد خاتمی در سال 76 مبتنی بر "شیخوخیت" و نوعی "اطاعت تشکیلاتی"ویژه بود که عملا رقبا را در هر رقابت انتخاباتی با تشکیلاتی منسجم و مطیع مواجه می ساخت.اما لرزه ای که بر ارکان اصولگرایی پس از شکست دوم خرداد 76 وارد آمد؛ کفایت این روش را زیر سئوال برد و زمینه را برای ظهور پاره ای تشکل ها علیه نظم پیشین نظیر جمعیت ایثارگران فراهم کرد.امتیازاتی که جریان سنتی به گروههای نوخاسته داد عملا مسیر واگرایی را هموارتر کرد و این مسیر بعدها توسط جمعیت رهپویان و جبهه پایداری نیز طی شد.
در تمام این مدت جریان سنتی اصولگرا تلاشی فاقد موفقیت برای بازسازی(هژمونی) استیلای شیخوخیت بر تشکیلات به انجام رساند که این تلاش ها عملا با پیروزی محمود احمدی نژاد با عدم توفیق کامل روبهرو شد.رویکردی که در عمل باعث شد به مرورحجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری، با تجربه ترین مدیر تشکیلاتی جریان سنتی، کنار کشیده وآیتالله مهدوی کنی شاخص ترین چهره ایدئولوژیک اصولگرا نیز از نافرمانی تشکل های اصولگرا در انتخاب های بعد منجمله انتخابات ریاست جمهوری 92 گلایه مند بود.با این واگرایی که اکنون با درگذشت مرحوم عسکراولادی شدیدتر خواهد شد چه باید کرد؟
تردیدی وجود ندارد که وضعیت جریان اصولگرا وضعیتی عادی نیست و سال ها تجربه نشان داده است که مدیریت کلاسیک جریان اصولگرا قادر به حل معضلات آن نخواهد بود.زمانی که روندها حالتی طبیعی ندارد و نوعی از مرکز گریزی به رفتار عرف تبدیل شده است؛ضروری است مدل های دیگر مدیریت تشکیلاتی مورد بررسی قرار گیرد.تئوری آشوب که برای کشف نظم درون بی نظمی ها طراحی شده است برای توجیه وضعیت اصولگرایان نظریه مناسبی است.
تئوری آشوب را بعضا با تعریف«نظم در بی نظمی» می شناسند،برخلاف برداشت اولیه از نام آشوب، در واقع منظور از آشوب در ادبیات تئوری آشوب، ناکارآمدی، به هم ریختگی و نظایر آن نیست. بلکه در واقع همان گونه که نظریه پردازان این تئوری مطرح می کنند: بینظمی و آشوب، نوعی بینظمیِ منظم یا نظم در بینظمی است. بینظم از آن رو که نتایج آن غیرقابل پیش بینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردار است. بینظمی در مفهوم عملی یک مفهوم ریاضی محسوب میشود که میتوان آن را نوعی اتفاقی بودن همراه با قطعیت دانست. قطعیت آن به خاطر آن است که بینظمی دلایل درونی دارد و به علت اختلالات خارجی رخ نمیدهد و اتفاقی بودن به دلیل آنکه رفتار بینظمی، بیقاعده وغیر قابل پیش بینی است.بر پایه این تئوری یکی از مدل های نوین مدیریتی که برای کنترل شرایط بی نظمی و سازمان نیافتگی یا در هم ریختگی سازمانی مورد استفاده قرار می گیرد؛مدل مدیریت آشفتگی است.
بر اساس این مدل:
در محیط متلاطم و آشوب زده باید به جای تمرکز بر تصمیمگری بلند مدت،باید تصمیم گیری کوتاه مدت وانعطاف پذیر را مدنظر قرار داد.
برنامه ریزی اقتضایی وانعطاف پذیر به عنوان بخشی از فرآیند تصمیم گیری هر سازمان اهمیت زیادی پیدا خواهد کرد.
مدیران خود نیز بخشی از این تغییر هستند. آنها باید به جای طرح ریزی و کنترل به شکل سنتی ، به روان سازی فرآیند تغییر بیندیشند.
-برای انجام تغییرات بزرگ نیاز به دستگاههای عریض و طویل نیست بلکه باید نقاط حساس وتعیین کننده را پیدا کرد و آنگاه بااعمال تغییر کوچکی سازمان را به سوی تغییرات بزرگ هدایت کرد.
-در سیستم های پیچیده و غیرخطی ،نظیر وضعیت فعلی اصولگرایان امکان طرح ریزی و پیش بینی دقیق عملیات سیستم وجود ندارد. تشکلها و وضعیتها خود ظهور می کنند و نمی توان آنها را تحمیل کرد.مدیران تشکیلاتی تنها قادرند که زمینه های بروز <جاذبه مطلوب > را ایجاد کنند یا اینکه پارامترهایی را که برروند تکاملی سیستم موثر هستند ؛ را تغییر دهند.بی گمان این مدل رویکردهای فراوانی برای حل مسئله تشکیلاتی در اختیار اصولگرایان قرار می دهد ؛ زیرا بایسته است پیکره تشکیلاتی اصولگرایان از قالبی تغییر ناپذیربه مدلی زنده وتحول پذیر مبتنی بر رویکردی نواندیشانه تغییر یابد والا باید شاهد ادامه واگرایی یا پیروزی هایی با نتایج خارج از محاسبه باشیم.
منبع: روزنامه رسالت
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.