جنگ افغانستان؛ از جدال با تروریسمِ خودخواسته تا توحش یک تمدن
خبرگزاری تسنیم: والتر بنیامین پس از مشاهده تباهیها، جنگهای فراگیر و جنایات انسانی در غرب که عموما به نظام سرمایهداری آمریکایی مرتبط میشود، در گوش غرب زمزمه کرد که «همه مدارک و نشانههای تمدن، در عین حال مدارک و نشانههای توحشاند».
احتمالا فرانسیس بیکن و رنه دکارت و باروخ یا بندیکت اسپینوزا که اندیشه انسان جدید غرب را با آموزههای معقولشان شکل میدادند تا جهان دیگری را که بنا بر رویای آنها رو به خوبی و پیشرفت میرود، بسازند و همچنین جان لاک که لیبرالی دو آتشه بود و دیوید هیوم که اتفاقا کتابی برای مبادی اخلاق انسانی نوشت و سنتز همه این متفکران عقلیمسلک و تجربیمآب یعنی ایمانوئل کانت که نه تنها عقل نظریِ تنها (محض) را سنجید، بلکه بعد از آن سنجش دقیق، به نقد و سنجش عقل عملی(اخلاقی) هم پرداخته بود و تازه رسالهای هم با موضوع صلح پایدار دارد، هرگز فکر نمیکردند که انسان غربی روزی به جایی برسد که کشتار وحشتناک مردم و انتشار اخبار، عکسها و فیلمهای آنها حتی برای نوجوانان جذابیت رسانهای و بصری محسوب شود.
فیلسوفان عالیمقام دوران مدرن هیچگاه تصویر نمیکردند که روزی یک نظامیِ آمریکایی(اتوپیای جهان غرب) که بیانیه حقوق بشر را خوب میشناسد و به قانون اساسی کشورش میبالد و آن را مانیفست آزادی میداند و بارها و بارها برای آن جنگیده ، بعد از کشتن غیرنظامیان در افغانستان روی بدن آنها ادرار کند و یا در عراق بعد از کشتن شبهنظامیان اجسادشان را آتش بزند.
البته شاید برخی از فیلسوفان همان دوران اینها را تصور میکردند اما میتوان به قطع و یقین گفت که حتی بدبینترین اندیشمند غربی که با گفتارها یا نوشتارهایش پایههای تمدن و فرهنگ جدید را بنیان میگذاشت، هرگز به ذهنش هم خطور نمیکرد که ویتنام کشوری کوچک در گوشه یک قاره بزرگ، روزی مدفن هزاران زن و کودک بیگناه شود که شاید خودشان هم واقعا نمیدانستند چرا باید با یک اسلحه یا بمب آمریکایی کشته شوند و نه تنها سرزمینشان غصب شود، بلکه نوامیسشان مورد تعرض قرار گیرد!؟
کسی باید به فیلسوفان بزرگ جهان اعلام کند که «باور کنید...» همه اینها رخ داده و هماکنون هم در شکلهای دیگری ادامه دارد. هنوز سوژههای شناسا و کنشگر غربی در کارند، هنوز استعلای فلسفی غرب همراه با یک استیلای غیرفلسفی از غرب سر برمیکند، هنوز درخت آزادی که روزی 3 اندیشمند بزرگ غرب آن را کاشتند و دور آن پایکوبی کردند در خاک سرد لیبرالیسم باد میخورد و میوههایی با طعم گس خون و دود میآورد.
روسوی فرانسوی که در قرن 17 مقالهاش با این آموزه بنیادین که «علم و تکنولوژی جدید به نزول انسان میانجامد، نه صعود و پیشرفت او» و نیچه آلمانی که در اواخر قرن 19 از صاحب اسبی که آن حیوان را شلاق میزد خشمگین شد و برای دفاع از اسب خود را در معرض ضرب و شتم قرار داد، شاید تنها کسانی بودند که عمق فاجعهای را که در غرب در حال رخ دادن بود، دریافته بودند. اینها با اینکه به قول خود نیچه «نابههنگام» بودند و بسیار زودتر از زمانه و مردم زمان خود از ویرانی فرهنگی و نیهیلیسم سخن گفتند اما راهی را باز کردند که پس از آنها کمی دیر تکمیل شد؛ یعنی زمانی که هم بمبهای هیروشیما و ناکازاکی منفجر شده بود و هم جنگهای جهانی رخ داده بود؛ هم ویتنام به خاک و خون کشیده شده بود و هم تاریخ بشری زندانهای ابوغریب و گوانتانامو و حمله به افغانستان و عراق را آنهم با شعار «مبارزه با تروریسم» به خود دیده بود! بدین ترتیب فقط چند صد سال باید میگذشت تا آنچه روزی نشانه تمدن خوانده میشد، نشانه توحش قلمداد شود و این نکته مهم را پیش از هر کسی والتر بنیامین در گوش غرب زمزمه کرد که «همه مدارک و نشانههای تمدن، در عین حال مدارک و نشانههای توحشاند». امروز نیازمند فیلسوف دیگری هستیم تا نسبت توحش و حقوق بشر را روشن کن!
تصاویری از حقوق بشر آمریکایی در افغانستان در ادامه میآید؛
عکسی از واقعه رسانهای شده «جنایت قندهار» که در آن 11 زن، مرد و کودک افغان توسط رابرت بیلز در سحر ماه رمضان در خانه خود کشته و با اسید سوزانده شدند
عکسی از افغانهایی که توسط برخی سربازان آمریکایی مورد آزار جنسی قرار گرفتند
عکس معروفی که نشاندهنده آن بود که سربازارن آمریکایی بعد از کشتار چند افغان نسبت به آنان بیاحترامی کردند
انتهای پیام/