مبانی توسعه در میراث فرهنگی مشترک اقوام هیرمند و سند
خبرگزاری تسنیم: میراث فرهنگی ایران زمین مالامال از پیوندهای تاریخی و فرهنگی مردمان حوزههای هیرمند و سند است و این بنیاد استوار در نامه جاویدان و نامیرای شاهنامه فردوسی از هر نوشته دیگری برجستهتر است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، کتاب ارجمند و پرمایه تاریخ سیستان که آراستگی و پیراستگیاش را از خواست دانشی مرد فرهیخته هم روزگارمان شادروان ملکالشعرای بهار دارد در برگهای آغازین، آنجا که به بیان گستردگی شهرها و آبادیهای سیستان میپردازد، اینگونه مینویسد که «سیستان خود گفتیم که گرشاسپ (بنا) کرد و از پیشِ (بنا) کردن سیستان خود (آبادیهای) بُست، رُخّد و زمینداور و کابل و سواد آن او را بود که جد او(بنا) کرده بود....و کشمیر رستم دستان کرد و خزاین خویش و مال خویش آن جا نهاده بود.. و سپس کرانههای شرقی مرز سیستان را اقصاء کشمیر تا به لب دریای محیط مینویسد».
همین چشم انداز تاریخی که به روشنی، پیوندهای سرزمینی و هم وندیهای انسانی سرزمینهای شرقی فلات ایران را نشان میدهد در تمامی متنهای بازمانده از سدههای نخستین اسلامی دیده میشود.
برای نمونه "مُقدِسی"در سده سوم، کابل را آخرین ناحیه سیستان بر میشمارد و "ابن بطوطه" جهانگرد مسلمانی که صد سال پس از مقدسی وارد شهر کابل میشود در سفرنامهاش، مردم نگاری این شهر کهن و شناسه فرهنگی باشندگانش را برای آیندگان و دانایان امروز از خود به یادگار میگذارد که کابل در زمان گذشته شهری بزرگ بوده واکنون فقط به صورت دهکدهای است که یک قبیله ایرانی معروف به افغان در آنجا زندگی میکنند.
میراث فرهنگی ایران زمین مالامال از پیوندهای تاریخی و فرهنگی مردمان حوزههای هیرمند و سند است و این بنیاد استوار در نامه جاویدان و نامیرای شاهنامه فردوسی از هر نوشته دیگری برجستهتر است. در روزگار پادشاهی جمشید برای جهان پهلوان سام عهدی نوشته میشود که قلمرو سرزمینیاش را آشکار میسازد،
از آن پس منوچهر عهدی نوشت سراسرستایش بسان بهشت
همه کابل و زابل و مای و هند ز دریای چین تا به دریای سند
ز زابلستان تا بدان روی بست به نوی نوشتند عهدی درست
و یا در سپاه سیاوش که به رویارویی تورانیان و دشمنان ایران زمین میشتابد سپاهیان این شاهزاده پهلوان جملگی از ایرانیان شرقی هستند،
سپاهی فراوان برفتند با پهلوان ز زابل هم از کابل و هندوان
سیاوش نهاد و نماد پاکیزگی و جوانمردی جوانان نیکوگهر ایران زمین است که گرفتار بد سگالی پدر میشود و سرانجام به دسیسه و خیانت دشمنان سوگند خورده ایران زمین، خون پاکش میریزد.
در این اندوه بزرگ و فراگیر جهان پهلوان رستم پس از سوگواری بسیار به کین خواهی سیاوش بر میخیزد و در این خواست ملی،
سپاهی فراوان بر پیلتن ز کشمیر و کابل شدند انجمن
این پیوستگیها در روزگار کی خسرو و کی لهراسپ و دیگران نیز به چشم میخورد و افزون بر ویژگیهای سلحشوری و پهلوانی که بسیار در این حوزه پهناور برجستگی نشان میدهد در روزگار کی لهراسپ که آشفتگی در رهبری ایران زمین پدیدار میشود برای رایزنی و هماندیشی و یافتن چاره به سیستان و خاندان رستم روی آورده و از جهان پهلوان خواسته میشود که انجمنی از ستارهشناسان کابلستان و بخردان و پاک رایان زابلستان گرد آیند و چارهای بیندیشند.
این یادآوریهای تاریخی گوشه کوچکی از اقیانوس فراگیر میراث فرهنگی مشترک اقوام و مردمی است که ایرانی هستند و با اسطورهها همراه و همراز بودهاند و به زبان فرخی سخن میرانند.
این یک یادآوری برای همه به ویژه مدیران ارشد و برنامهنویس ملی و منطقهای است که به توسعه محور شرق میاندیشند و باید پیشتر از هر برنامهای به منزلت آگاهیهای تاریخی و فراز میراث فرهنگی مشترک مردمان این حوزه، همسو با دستور قرآن مجید و توصیه امام علی(ع) به عنوان یک راهبرد کلان رسیده باشند و میراث فرهنگی را به عنوان تنها مخرج مشترک و تنها محور همگرایی و همافزایی اقوام و باشندگان ایرانی، این سرزمینی پذیرفته باشند.
در سرزمینی که از سده گذشته در فرآیند یک برنامه استعماری و اهریمنی قرار گرفته که جداسازیهای سیاسی، هویتی و ناامنی و فقر هرچه بیشتر منطقه را نشانه رفته است.
اگر رویکرد به مبانی میراث فرهنگی به عنوان یک راهبرد برنامهنویسی شود سیستانی و بلوچ و افغان و... پیوندها و ریشههایشان را بازخواهند شناخت، بر سر شال مرگ و زِند همدیگر به سنت پدران حاضر میشوند، دیوارهای بی اعتمادی برچیده میشود، آب به روی هم نمیبندند و شیعه و سنی راهی میشود که هر کس را در منش خویش به خدایش و مردمش نزدیک و نزدیکتر و برای خدمت به دیگران مشتاقتر میشود.
دست در دست هم نهیم به مهر از همین نگاه کلان تاریخی شهریاران و مدیران پیشتر به میراث فرهنگی مشترک برخاسته است....
گزارش از علیرضا خسروی معاون میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری سیستان
انتهای پیام/