سفر نوروزی فرشیان به معراجگاه عرشیان + تصاویر
خبرگزاری تسنیم: نوروز باستانی ایرانیان پس از ظهور اسلام در سده ها و دوره های تاریخی مختلف عناصر فرهنگی ممتازی را از دین اسلام به امانت گرفت و در عمق فرهنگیاش جای داد که در این میان سفر نوروزی راهیان نور به معراج گاه شهدا از بی نظیرترین این آئینهاست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ارومیه، در ایران دهه پنجاه نسل جوانی که انقلاب کرد خیلی زود به آوردگاهی جدید برای آزمونی تازه تر رسید.
این جوانها برخلاف انقلابی که خود سالها در پی تحققش بودند اصلاً فکرش را نمی کردند که حاکم یک کشوری که تمام مقدسات تشیع را در آن سرزمین حفاظت می کرد، اما یک واو از آموزه های آنان نیاموخته بود، روزی دستور جنگ نا برابری را صادر کند که نتیجه آن در هر حالتی استکبار و دشمنان اسلام ناب را بیشتر شاد می کرد.
جوانان دهه پنجاه، بی آنکه فرصتی برای جوانی کردن بیابند در دو رویداد متفاوت حاضر شدند که هر کدام اقتضائات خاص خود را داشت و در هر دو رویداد، یک سو قدرت ایمان و اراده بود و در سوی دیگر همه ابزارهایی که برای یک قدرت نمایی فیزیکی لازم است قرار داشت.
هنوز عناصر تشکیل دهنده ساختار انقلاب اسلامی دوام و قوام نیافته بود که یک عنصر بعثی که به ظاهر در میانه نامش یک حسین را به یدک می کشید، دستور جنگی را صادر کرد که قرار بود چند روز بعد از آن تهران را به تسخیر حزب بعث عراق در آورد و حتی سخنرانی اش را ناتمام گذاشت تا بقیه اش را در تهران ادامه دهد.
صدام حسین ملعون، قصد کرده بود حداقل، خوزستان را از کشور بزرگ ایران جدا کند، به توهّم اینکه با نفت نهفته در این خطه زرخیز به رویای سردار قادسیه شدنش دست یابد.
او برای این آرزو چیزی کم نداشت.
حکّام عرب، همچون اسلاف خود هنوز هم نتوانسته بودند ننگ شکست در مقابل تدبیر سلمان فارسی در جنگ خندق را فراموش کنند بنابراین خیلی زود پشت صدام حسین صف به صف، با همه تجهیزات نظامی شان، ستون های شکست ناپذیر و کذایی آراستند تا بلکه این بار نو نوادگان سلمان و فرزندان روح الله را که هنوز گرد انقلاب آنها در برچیدن رژیمی 2500 ساله شاهنشاهی در پیشانیشان هویدا بود را شکست دهند.
زهی خیال باطل.
31 شهریور 58 همانطور که صدام حسین پیش بینی کرده بود آغاز شد، اما از اول مهر سلمان ها، عمارها، ابوذرها و مقدادها ستون به ستون و فوج فوج، پشت سر مهدی ها، محمد ها، علی ها، حسن ها و حسین ها ردیف شدند و به دشمن اعلام کردند ما ایستاده ایم و شعار دادند جنگ جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است.
ایران دلاوران فهمیده ای داشت که جان دادن برای وطن را عاشقانه انجام می دادند.
اما جنگ، نا برابر بود، یک سو فقط یک اراده پولادین بود با تجهیزاتی محدود و در سوی دیگر هم توپ بود و تانک، هم موشک بود و هواپیما و حتی نیروهای خارجی و سلاح های شیمیایی.
به همین خاطر هشت سال طول کشید.
بیش از 200 هزار نفر از همین مهدی ها، محمد ها ، حسن ها و حسین ها سینه در مقابل گلوله، ستبر کردند تا دشمن نتواند از سرحدات این سرزمین عبور کند، صدها هزار جوان دیگر نیز دست و پا ، چشم و سر دادند تا مدال جانبازی در گردن قطع نخاع شده شان آویخته شود اما دشمن زبون نتواند به مردم کشورشان تو بگوید.
هشت سال گذشت، اما چگونه؟
باید از مادران شهدا پرسید.
ین سالها گذشته ، به خون دل خوردن مادرانی که هر روز منتظر آوردن خبر شهادت جگرگوشه شان، پشت در می نشستند اما از اعزام هر پنج ، چهار یا سه فرزندشان به جبهه دریغ نکردند و دلشان حتی یکبار هم نلرزید که حسنم ، حسینم ، مهدی جان، تو نرو ، بگذار برادرت علی برگردد.
مادران شهید یک عمر چشم انتظاری خود را به وا نگذاشتن یک وجب از خاک ایران به عرصه جولان دشمن، ترجیح می دادند.
امروز مادران صبوری هستند که بعد از سی سال گشتن در میان لاله های گلگون کفن اما گمنام، فرزندان شان را بالاخره می یابند و می گویند پسرم خوش آمدی و چه سرفراز آمدی.
گرچه فرزندشان فقط یک تکه استخوان یا یک پلاک باشد.
امروز قرارگاه های همان جنگ نابرابر، دیگر، کربلای 5 و والفجر 8 یا بدر و خیبر نیست، بلکه قرارگاه ها به وسعت تمام پایگاه های مقاومت ایرانیان در همه شهرها گسترده شده و یک جنگ تازه آغاز شده است.
جنگی نرم که در آن کسی برنده می شود که بیشتر صبر و تدبیر دارد.
در این جنگ در یک سو تردیدآفرینان قرار دارند و در سوی دیگر کسانی که به یک اعتقاد ریشه دار دل بسته اند.
جنگی که یک شبه آغاز نشده و یک شبه پایان نخواهد پذیرفت، بنابراین کسانی که در این جنگ پشتوانه اعتقاداتشان مستحکم تر باشد استوارتر می مانند و از همین روست که باز، ما دل به داشته های فرهنگی مان سپرده ایم که ریشه در جنگ خندق، احد و خیبر دارد و جلوه های آن در دفاع هشت ساله مان متجلی است.
در نتیجه همین اندیشه است که این روزها جوانان این سرزمین در ایام نوروز ، آئینه به دست راهی سرزمین های نور می شوند تا در معراج گاه برادران عرش نشینشان بر صورت های خود، از نو بنگرند و ببینند چقدر شبیه شهدایشان هستند و چه ها کم دارند.
راهیان نور، روزنه های افلاکی را در قطره قطره خون شهدایی که از شلمچه تا آلباتان را در برگرفته، خوب می نگرند تا سوی چشمانشان به بصیرت عرش نشینان روشن تر شود، تا راه را گم نکنند و بدانند که باز هم جنگ جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است.
یادداشت: محمّد آقایی پر
انتهای پیام/ ب