فرهنگ فقط کالای فرهنگی نیست، به تربیت فرهنگی توجه کنیم
خبرگزاری تسنیم: استاد حوزه و دانشگاه گفت: در مباحث اقتصادی، با کاستیهای فرهنگی مواجه هستیم؛ متاسفانه در این حوزه بیشتر با یک انگیزه مبتنی بر سرمایهداری و برگرفته از دیدگاههای غربی فعالیت میشود و نگاه الهی و معنوی در کار نیست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام علی ذوعلم پژوهشگر حوزههای مختلف فرهنگی از جمله تعلیم و تربیت و استاد حوزه و دانشگاه است. او نویسنده مقالات مهمی چون با عناوین «تأملی در مفهوم چالش»، «تحلیلی بر منشور روحانیت، سیاست روز»، «آسیبشناسی انقلاب اسلامی»، «از اصولگرایی تا کارآمدی»، «اندیشه ولایت فقیه و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی»، «اصولگرایی و تحول»، «همسویی یا تعارض؟» و کتابهایی مانند «انقلاب و ارزشها»، «نظریه تحول در اسلام»، «تجربه کارآمدی حکومت ولایی» و «فرهنگ معیار» است.
حجتالاسلام ذوعلم پیشتر مدیرکل طرح و برنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مشاور برنامهریزی و آموزشی وزیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و اکنون نیز رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. به بهانه نامگذاری سال 93 با عنوان «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» با این استاد حوزه و دانشگاه گفتوگو داشتیم که بخش نخست آن در ادامه میآید:
*تسنیم: آقای ذوعلم مقام معظم رهبری سال 93 را با عنوان «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامگذاری کردند. اگر به خواهیم از نگاه جامعهشناختی به این عنوان بپردازیم به نظرم باید هم نسبت اقتصاد و فرهنگ از این منظر مورد بررسی قرار دهیم و هم در بخش دوم به مقوله عزم مردمی و مدیریت جهادی در حوزه فرهنگ و اقتصاد توجه کنیم. اگر مایلید از نسبت اقتصاد و فرهنگ شروع کنیم؛ تحلیل شما از همجواری اقتصاد و فرهنگ چیست؟
اینکه اقتصاد و فرهنگ در کنار هم قرار میگیرند از منظری به این معنا است که این دو تاثیر متقابلی بر هم دارند، یعنی ما باید به تاثیر متقابل اقتصاد و فرهنگ بر هم توجه کنیم. به بیان دیگر باید به اقتصادِ فرهنگ و فرهنگِ اقتصاد توجه کنیم و این همنشینی و همجواری اقتصاد و فرهنگ که در عنوان سال جدید آمده باید مورد توجه همه ما قرار گیرد.
در نگاه دینی ما رابطه اقتصاد و فرهنگ، به شیوه کاملا روشنی بیان شده است؛ در نگاه دینی ما مقولاتی که نسبتی با انسان دارد چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی کاملا با هم مرتبط اند، زیرا انسان هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی یک حقیقت به هم پیوسته و یکپارچه است. ما نمیتوانیم اقتصاد و فرهنگ و سیاست و... در یک جامعه را به طور دقیق از هم تفکیک کنیم. درست است که اینها از هم متمایز هستند ولی در واقع روی همدیگر تاثیر مستقیم میگذارند. اینکه مسئله ولایت در جامعه اسلامی تا این حد مورد تاکید قرار میگیرد و اینکه مقوله ولایت بر همه ابعاد سیاسی و اجتماعی و تربیتی جامعه تاثیر میگذارد ناظر به همین ارتباط مقولات مرتبط با انسان است.
بنابراین روشن است که اقتصاد قطعا روی فرهنگ تاثیرگذار است و فرهنگ هم متقابلا بر اقتصاد تاثیر میگذارد و ما باید این تاثیرات متقابل را به بهانه نامگذاری امسال مورد تامل و اندیشه جدی قرار دهیم. حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده که البته آن را از امیرالمومنین(ع) هم نقل کردهاند، که میفرمایند: «کاد الفقر ان یکون کفرا». این حدیث به خوبی همین تاثیر معیشت جامعه را بر فرهنگ آن جامعه نشان میدهد. یعنی ما به هر حال به عنوان یکی از راهبردها و راهکارهای اساسی ارتقا و اصلاح فرهنگ حتما باید به کاستیها و کمبودهایی که در معیشت و اقتصاد جامعه وجود دارد. اما جهت مقابل این موضوع هم صادق است، یعنی ارتقاء بحث اقتصاد به خصوص رسیدن به اقتصاد مقاومتی و اقتصادی که توام با توسعه و رشد شاخصهای مادی است، نیازمند ورود به بحثهای معنوی معیشت، از جمله عدالت است. به این معنا که ما به طور کلی برای توسعه اقتصاد خودمان نیاز داریم که ما به مقوله فرهنگ و نقش آن در اقتصاد هم توجه کنیم.
*تسنیم: فرمودید که اقتصاد و فرهنگ دو مقوله جدای از هم نیستند و کاملا با هم مرتبطاند و با هم تعامل دارند. اگر موافقید روی هر یک از این مقولات توقف و تاملی داشته باشیم تا بحث روشنتر شود. ارتباط این دو مقوله با هم تا پیش از این کمتر مورد توجه بوده و لذا منابع و سرفصلهای چندانی در این زمینه نداریم؛ اما همین قدر هم که به آن پرداخته شده به نظر میرسد موضوع اقتصادِ فرهنگ در نسبت با فرهنگِ اقتصاد بیشتر توجه نظریهپردازان را جلب کرده، شاید به این دلیل ساده که ضرورت آن را اهالی فرهنگ ایجاب کردهاند. اما بحث فرهنگِ اقتصاد تنها از زمانی که رهبر انقلاب روی آن دست گذاشتند مورد توجه قرار گرفت؛ تاکید بر اینکه اقتصاد مقاومتی یک اقتصاد مبتنی بر فرهنگ است نکته قابل توجهی است؛ امکان دارد بحث را از اینجا پیش ببرید؟
بله. به طور کلی باید در مقوله اقتصاد به موضوع فرهنگِ آن توجه کنیم. همانطور که حضرت آقا مطرح کردند در حقیقت رشد شاخصهای کمی و مادی برای ما مهم است اما در کنار آن بحث عواید فرهنگی و معنوی هم اهمیت ویژهای دارد. در اقتصاد اسلامی، بویژه نگاهی که اسلام به حوزه معیشت دارد، معیشت تنها زمانی ارزش پیدا میکند که بتواند زمینه رشد معنوی و اخلاقی انسان را تضمین کند. یعنی توجه دادن انسان به انسانیت او و الوهیت و معنویت از اهداف آن معیشت باشد. نه اینکه معیشت فقط در یک بعد حیوانی و مادی صرف مطرح شود.
بنابراین فرهنگِ اقتصاد هم در عرصه تولید و هم عرصه توزیع و هم در عرصه مصرف باید قابل بحث و تامل باشد. برای مثال در نظر بگیرید الان تولیدکنندگان ما با چه نگرش و چه باور و انگیزههایی به مقوله تولید اهمیت میدهند؟ آیا فقط به منافع مالی خودشان و رشد سود مادی اهمیت میدهند یا به موضوع هویت ملی و رشد فرهنگی جامعه خودشان هم اهمیت میدهند؟ آیا فراتر از بحث مالی و دنیایی، بحث اخروی کار اقتصادی و ثمرات و پاداش اخروی هم مورد توجه تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان ما هست؟ و اساسیتر اینکه آیا ثروت و ثواب در جامعه ما دو مقوله کاملا متمایز و منفک از هم شناخته میشوند یا نه، ما معتقدیم که ثروت هم باید در مسیر ثواب و پاداش الهی کسب شود و به کار گرفته شود؟ اگر چنین موضوعاتی محل توجه قرار گیرد، نتایج کار اقتصادی کاملا متفاوت از چیزی خواهد شد که امروز شاهدیم؛ یعنی خود این موضوع که سرمایه، در مسیر ثواب و به کار گرفته شود، مسیر صواب را در حوزه اقتصاد ایجاد و ایجاب میکند.
بنابراین من معتقدم که ما در بسیاری از مباحث اقتصادیمان، با کاستیهای فرهنگی مواجه هستیم. بویژه در زمینههایی که به مقوله سرمایهگذاری، تولید ثروت و رشد اقتصادی میپردازند بسیار کمبود داریم. متاسفانه در این حوزهها بیشتر با یک انگیزه مبتنی بر دیدگاههای سرمایهدارانه و برگرفته از دیدگاههای غربی نگاه میشود و فعالیت صورت میگیرد و نگاه الهی و معنوی آنگونه که اسلام مد نظر دارد چندان مورد توجه نیست. دقیقا فرهنگ اقتصاد همینجا معنا پیدا میکند و ما در اینجا باید به بحث اقتصادِ معنوی و الهی بپردازیم؛ در این معنا باید بدانیم که برای پرداختن و رسیدن به اقتصاد مقاومتی، ما به فرهنگ و تربیت مقاومتی هم نیاز داریم. بنابراین ابعاد مختلف فرهنگِ اقتصاد ابعاد مختلفی دارد که هر کدام خودشان قابل بحث است.
*تسنیم: اقتصاد فرهنگ چطور؟ این هم موضوع اساسیای که بیشتر مورد توجه مسئولان و اهالی فرهنگ است. فکر میکنید مهمترین کاستیهای ما در این زمینه چیست؟
اقتصادِ فرهنگ در دل بحثهای فرهنگی هم بسیار مهم است. زیرا کار فرهنگی از نظر ظاهری کاری است که با محاسبات اقتصادی صرف، کاری پرهزینه محسوب میشود که معمولا اگر برنامهریزی درستی وجود نداشته باشد در نگاه کلان ظاهرا این هزینه مالی برگشتپذیر هم نیست و لذا اگر نگاه درستی هم به فرهنگ وجود داشته باشد، از آنجا که کار فرهنگی پشتوانه و برگشتپذیری اقتصادی چشمگیری ندارند معمولا تضعیف میشوند و این ممکن است به اساس فرهنگ لطمه بزند.
از سوی دیگر هم به نظر میرسد ما در تعریف دایره فرهنگ، صرفا به مقولاتی مثل مقولات هنری و تولیدات سینمایی و بحثهای مطبوعاتی و کتاب و... توجه کردهایم، در حالی که نباید در این مقولات یعنی در تولید کالای فرهنگی متوقف شویم. زیرا ریشهایترین و موثرترین مقولاتی که در فرهنگ یک جامعه تاثیرگذار است، مقولاتی است که به بحث تربیت اجتماعی کمک میکنند، یعنی «دستگاههای آموزشی» و «تعلیم و تربیتی» که در بلند مدت در جامعه فرهنگساز هستند. اینها مطالبی است که در خصوص اقتصاد فرهنگ باید مورد توجه قرار گیرد؛ یعنی اگر ما مقولههای اقتصاد و فرهنگ را در عنوان امسال داریم، باید ذیل بحث فرهنگ و در درون آن توجه به سرمایهگذاریهای کلان اقتصادی برای رشد تربیت و توجه به دستگاه تعلیم و تربیت را هم در دستور کار خود قرار دهیم.
از سوی دیگر وقتی به اقتصاد فرهنگ میپردازیم باید بنشینیم و بحث کنیم و ببینیم نگاه ما به سرمایهگذاری در فرهنگ اولا چگونه است و ثانیا چگونه باید باشد؟ آیا کالا و فعالیت فرهنگی را مقولات مصرفی صرف میبیینم یا یک سرمایهگذاری کلان در پس آنها قرار دارد؟ همچنین باید فکر کنیم که چه راهکارهایی را باید در نظر گرفت تا پشتوانه بخش فرهنگی جامعه تقویت بشود و مردم ما از نظر فرهنگی در مسائل اولیه خود گرفتار نباشند.
*تسنیم: همجواری اقتصاد و فرهنگ علاوه بر نکاتی که فرمودید از منظر دیگری هم مهم هستند، اینکه این همجواری به نوعی باعث میشود این دو مقوله از جایگاه محض و نظری فاصله بگیرند و در یک فضای انضمانی و ملموس به یکدیگر کمک کنند. اینطور نیست؟
درست است. ضمن اینکه باعث خوشبختی است که امسال، با عنوان «اقتصاد و فرهنگ» ایجاب میکند که ما از نگاههای تکسویانه و تکساحتی پرهیز کنیم؛ زیرا معمولا هنگامی که توجه جامعه به سمتی معطوف میشود ممکن است ما از ابعاد دیگر غفلت کنیم، اما خوشبختانه این همنشینی و همجواری اقتصاد و فرهنگ تا حد زیادی این غفلت را از بین خواهد برد. یعنی میتوانیم در مسائل اقتصادی جامعه به بحثهای فرهنگی توجه کنیم و در بحثهای فرهنگی هم، اقتصادِ فرهنگ و پشتوانههای لازم برای آن را مد نظر قرار دهیم.
ادامه دارد...
انتهای پیام/