روایت توطئه‌هایی برای ربودن طراح عملیات‌های «فتح المبین» و «بیت المقدس»

روایت توطئه‌هایی برای ربودن طراح عملیات‌های «فتح المبین» و «بیت المقدس»

خبرگزاری تسنیم: دقایقی بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام می‌کند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی "برباره" به اسارت گرفته شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چهاردهم تیر سال 1361، اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشور حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی،‌ مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک – توسط آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو به گروگان گرفته شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند ‌که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. درحالی که همرزمان آن مهاجر الی‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از او و همرزمانش برسد. یکی از این چهار تن، سردار سرلشکر پاسدار جاویداثر حاج احمد متوسلیان بود.

واکنش رادیو اسرائیل، دقایقی بعد از ربوده شدن

دقایقی بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام می کند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی "برباره" به اسارت گرفته شد. این نشان می‌دهد که او را خوب می شناختند. مغز متفکر آزادسازی خرمشهر و فرمانده نیروهایی که عراق را به خاک سیاه نشاندند و داغ "محمره" را بر دلش گذاشتند؛ وضعیت روشن بود برای اثبات اینکه هه چیز حساب شده، عمل گشته بود.

حاج همت، 24 ساعت بعد متوجه ربودن حاج احمد می‌شود

حمید داوود آبادی نویسنده کتاب «کمین جولای 82» طی سخنانی در خصوص این حادثه گفته بود: حاج ابراهیم همت و نیروهای دیگری که همراه متوسلیان در لبنان بودند حدود 24 ساعت بعد متوجه می‌شوند این چهار نفر گم شده‌اند. پس از گذشت ساعتی از جدا شدن متوسلیان و سه دیپلمات دیگر از سایر نیروها، نیروهای ایرانی از طریق بی‌سیم از بعلبک و بیروت، سراغ آن‌ها را می‌گیرند و جواب مشخصی دریافت نمی‌کنند. فردای آن روز اتومبیل گارد حفاظت که 4 دیپلمات را در زمان ربایش، همراهی می‌کرده به نیروهای ایران اطلاع می‌دهد که متوسلیان و همراهانش را ربوده‌اند. فالانژها در این 24 ساعت هر اقدامی را که می‌خواستند انجام داده بودند. ضمن این که محلی که این چهار نفر دستگیر شدند، دژبانی ثابتی نبوده است یعنی همان روز، یک پست ایست بازرسی ایجاد و هر کسی شیعه بوده دستگیر می‌کردند و می‌کشتند.

ابراز تأسف کنگره آمریکا و دبیرکل وقت سازمان ملل

بعدها در سطح سازمان ملل پیگیری‌هایی شد. به ویژه به واسطه گروگان‌های غربی که در لبنان اسیر بودند. غرب از ایران می‌خواست که برای آزادی این گروگان‌ها وساطت کند. ایران هم همیشه ادعا داشت که گروگان‌های ما در این معامله چه می‌شوند؟ آن‌ها وعده پیگیری می‌دادند تا در نهایت «خاویر پرز دکوئیار»، دبیر کل وقت سازمان ملل، نامه تسلیتی به ایران نوشت و از طرف سازمان ملل اعلام کرد که این چهار نفر کشته شده‌اند. حتی کنگره آمریکا هم چنین کاری را انجام داد. یعنی در همان زمان منابع دیپلماتیک ما از کنگره آمریکا خواستند در قبال درخواست نمایندگان آمریکا از ایران برای پیگیری آزادی گروگان‌هایشان، آن‌ها هم وضعیت اسرای ما را روشن کنند. آن‌ها قول همکاری دادند و گروگان‌هایشان هم آزاد شدند. اما تنها جواب کنگره آمریکا نامه تأسف آمیزی بود که ضمن آن گفتند ما وضعیت گروگان‌هایتان را پیگیری کرده‌ایم و آن‌ها کشته شده‌اند.

اطلاعات لو رفته و ارتش اسرائیل روی دیپلمات‌ها تمرکز کرده بود

سید رائد موسوی فرزند سید محسن موسوی و دبیرکل انجمن حمایت از دیپلمات های ربوده شده ایرانی، طی سخنانی گفته بود: قطعاً اسرائیلی‌ها روی حاج احمد متوسلیان تمرکز جدی داشتند. همه رسانه‌های سوریه اعلام کرده بودند که حاج احمد متوسلیان به عنوان فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله (ص) برای جنگ با اسرائیل آمده است. وقتی دیپلمات‌ها به سمت بیروت در حرکت بوده اند، اسکورت ارتش لبنان همراه اینها بوده و آنها هم با بیسیم هر دقیقه خبر می‌دادند که ما داریم می‌آییم. در واقع کل اطلاعات برباد رفته بود و حتی احتمال اینکه در بین ماشین‌های اسکورت، عامل نفوذی هم بوده باشد، بالای 90 درصد است. ارتشیان لبنان اکثراً مسیحی هستند و خیلی قابل اعتماد نیستند. اینها راه می‌افتند و شب را هم در بعلبک می خوابند و فردایش دوباره حرکت می کنند. به نظر می رسد کل اطلاعات لو رفته بوده که چنین تیمی دارد می آید. قطعاً ارتش اسرائیل روی این تیم تمرکز و برنامه ریزی داشته است. وقتی این چهار نفر رسیدند، ایشان را نگه داشتند و پس از کنترل گذرنامه‌ها، اعلام کردند که این همان ماشینی است که دنبال آن بودیم. سپس ایرانی‌ها را از لبنانی‌ها جدا کرده و لبنانی ها را رها می‌کنند و فقط ایرانی ها را می برند. یعنی نوع واقعه نشان می دهد که با برنامه ریزی بوده و اتفاقی نبوده است.

برخی از یاران حاج احمد، در تاریخ 19 تیر 61 از مسئولین مرکز درخواست اجازه جهت انجام عملیات نظامی برای آزاد کردن حاج احمد را می کنند اما با پاسخ منفی روبه‌رو می‌شوند. «جعفر جهروتی‌زاده» که به همراه متوسلیان به لبنان رفته بود، در این باره می‌گوید: «بنده خوب به یاد دارم که برادرهای عزیزمان حاج همت، دستواره، حاجی پور و سایر مسئولین قوای محمد رسول الله (ص) اصرار داشتند به هر شکل ممکن از تهران مجوز بگیرند و برای آزادسازی حاج احمد و همراهان او از چنگال فالانژیست ها اقدامی بکنند؛ از ایران خبر رسید قرار است هیئت عالی رتبه ای برای حل این مسئله از تهران به دمشق بیاید. متأسفانه بنابه دلایلی، حاج همت و دیگران موفق نشدند از هیئت مزبور در رابطه با عملیات نظامی با هدف آزادسازی حاج احمد و دوستانش، مجوزی دریافت کنند».

32 سال از واقعه ربوده شدن می‌گذرد. برخی معتقدند اگر وزارت خارجه طی سال‌های اولیه ربوده شدن دیپلمات‌ها اقداماتی صورت می‌داد شاید نتایج امیدوار کننده به دست می‌آمد اما به گفته سید رائد موسوی وزارت خارجه با وجود محدودیت‌های فراوان در سال‌های اخیر تلاش‌های بسیاری به عمل آورد. جدی ترین اقدام در خصوص این دیپلمات‌ها در یک سال اخیر تشکیل و راه‌اندازی پورنده حقوقی این افراد در لبنان است تا به کمک پرونده حقوقی و قضایی، سناریوی انتقال به رژیم صهیونیستی روشن شده و فشار ایران به آن‌ها نیز افزایش یابد.

احمد متوسلیان در سال 1332 هجری شمسی و در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی خود را در دبستان اسلامی «مصطفوی» به پایان برد. ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می‌کرد. احمد در همان سال های نوجوانی با شرکت فعال در هیات‌های مذهبی و کلاسهای قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنایات رژیم منحوس پهلوی آگاه شد و با سن و سال کمی که داشت، قدم به میدان مبارزه با طاغوت گذاشت. پس از پایان دوره ابتدایی، در هنرستان صنعتی، شبانه به تحصیل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ دیپلم شد. سپس به خدمت سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی تانک را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد.

9 ماه اسارت حاج احمد در میان ساواک

او در دوران سربازی، فردی مذهبی و مومن بود و در بحث‌ها، مخالفت خود را با رژیم ستمشاهی بیان می‌کرد. پس از اتمام خدمت سربازی، در یک شرکت تاسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل شد و به فعالیت‌های سیاسی- تبلیغی خود ادامه داد تا اینکه پس از مدت‌ها تعقیب و گریز، در سال 1354 توسط اکیپی از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلک‌الافلاک خرم‌آباد در سلولی انفرادی گذراند. به روایت همرزمانش، با وجود تحمل شکنجه‌های جسمی و روحی فراوان، حسرت شنیدن یک ناله را هم بر دل سیاه مزدوران ساواک گذاشت تا اینکه او را به بند عمومی منتقل کردند و حدود نه ماه را نیز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد و به آغوش ملت بازگشت.

با پیروزی معجزه آسای انقلاب اسلامی، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهده‌دار شد. پس از شکل‌گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و دوشادوش سایر همرزمانش با حداقل امکانات موجود به سازماندهی نیروها همت گماشت. پس از شروع قائله کردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوکان شد. او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت.

تصرف ضد انقلاب در جاده پاوه-کرمانشاه/ انتصاب به فرماندهی سپاه پاوه

در ابتدای ورود به شهر بانه، به تلافی کمین ناجوانمردانه‌ای که ضدانقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند، طی یک عملیات دقیق ضدکمین خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبرد، 400 اسیر و 200 کشته از ضدانقلاب برجای ماند. پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان از جمله معاون خود (شهید محمد توسلی) برای فتح سنندج راهی این شهر شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون «محمد بروجردی» و «اصغر وصالی»، سنندج را آزاد کرد و کمر تجزیه‌طلبان را شکست. در زمستان سال 1358 به او ماموریت داده شد تا جاده پاوه – کرمانشاه را که در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد کند. پس از مدتی، با حکم شهید بروجردی، به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد. اوایل خرداد 1359 ماموریت آزادسازی شهرستان مریوان که در تصرف گروهک های محارب بود، به وی محول شد.

فرماندهی سپاه مریوان/پاکسازی مواضع استکبار کومله و دموکرات

حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهی نیروها، با یورشی سهمگین و برق‌آسا توانست شهر مریوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهک‌ها پاک کرده و در این شهر استقرار یابد. از همین زمان بود که مسئولیت فرماندهی سپاه مریوان به عهده ایشان گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی، سید محمدرضا دستواره، رضا چراغی، حسین قوجه‌ای، حسین زمانی، محسن نورانی و علیرضا ناهیدی به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله، دموکرات و رزگاری پرداخت.

رهبری عملیات محمد رسول‌الله

پس از حذف باند بنی‌صدر از دستگاه اجرایی کشور – در دی ماه 1360 و در شب 27 رجب، مصادف با بعثت حضرت رسول اکرم(ص) – عملیات سرنوشت ‌ساز محمدرسول‌الله(ص) از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهید حاج همت رهبری شد که در این محور، رزمندگان اسلام به مرزهای بین‌المللی رسیدند. این عملیات در حقیقت سنگ بنای تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار می‌رود.

حاج احمد در سال 1360 از طرف سردار فرماندهی کل سپاه مامور شد با به کارگیری برادران سپاه مریوان و پاوه تیپ محمدرسول‌الله(ص) – که بعدها به لشکر تبدیل شد– را تشکیل دهد و فرماندهی تیپ مذکور را نیز خود به عهده گیرد. رزمندگان تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) برای ورود به مصاف فتح‌المبین پس از طی یک دوره فشرده آموزشی توسط حاج احمد، خود را آماده کردند و در شب دوم فروردین ماه سال 1360 در محور دشت عباس (چنانه) وارد عرصه پیکار شدند و در این نبرد پیروزمند نقش اساسی ایفا کردند. پس از مدتی، زمینه اجرای عملیات بیت‌المقدس در دستور کار یگان‌های رزمی قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ، در تمامی ماموریت‌های شناسایی شرکت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزدیک راهکارهای مناسب عملیات را شناسایی می‌کرد.

سخنان مقام معظم رهبری درباره احمد متوسلیان

همزمان با آغاز سلسله نبردهاى بهارى 1360 احمد، خبر رسید که نماینده حضرت امام در شوراى عالى دفاع و امام جمعه تهران؛ حضرت آیت‏‌اللَّه خامنه ‏اى، قرار است به قصد بازدید از مناطق عملیاتى غرب، دیدارى هم از جبهه مریوان داشته باشند. در اواخر فروردین سال 60، ایشان وارد مریوان شدند. احمد با ارادتى زایدالوصف از نماینده امام استقبال کرد و طى جلسه‌‏اى مفصل در محل ساختمان روابط عمومى سپاه مریوان اهم دستاوردهاى رزمندگان تحت امر خود در نبردهاى اخیر و وضعیت استقرار و آرایش واحدهاى تابعه سپاه یکم نیروى زمینى ارتش بعث در 120 کیلومتر حوزه استحفاظى سپاه مریوان در نوار مرزى - از جنوب دهانه دره شیلر تا شمال نوسود - را به استحضار حضرت آیت‏‌اللَّه خامنه‏‌اى رساند.

این دیدار به حدى براى مقام معظم رهبری تأثیرگذار بود که ایشان پس از مراجعت به تهران، در جریان نخستین مراسم نماز جمعه، طى خطبه دوم، ضمن افشاگرى پیرامون خباثت‏هاى مدعیان روشنفکرى و تخصص و سران گروهک‏هاى ضدانقلاب، دفعتاً از احمد متوسلیان، رنج‏ها و رشادت‏هاى او، در جایگاه یکى از میلیون‏ها جوان مؤمن و انقلابى این مرز و بوم در نبرد با دشمنان داخلى و متجاوزین خارجى یاد کردند و فرمودند: "... جوان پاسدارى را در مریوان دیدم که با صد و هشتاد نفر از تهران بلند شده، دو سال قبل رفته جبهه، امروز از آن صد و هشتاد نفر، فقط او و دو نفر دیگر زنده ‏اند، بقیه شهید شده ‏اند. او هم هر لحظه آماده شهادت است.

دیدار امام خمینی با حاج احمد پس از آزادسازی خرمشهر

در پی آزادسازی خرمشهر، حاج‌احمد در معیت سایر سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی(ره) مشرف شدند. در آن دیدار، حضرت امام خمینی(ره) این سرداران دلاور، به ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قرار دادند. هنوز طعم شیرین فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس می‌کرد که خبر تلخ تهاجم ارتش صهیونیستی به خاک لبنان را شنید و در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی – نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راه‌های مساعدت به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان را بررسی کند.

آگاهی و شناخت بالای حاج احمد در مسائل سیاسی – اجتماعی از جمله خصوصیات بارز این سردار بزرگوار بود. در تدبیر و تصمیم‌گیری‌هایش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار، بر دل‌ها فرماندهی می‌کرد و همواره در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل، در سخت‌ترین شرایط،‌کسی او را تنها نمی‌گذاشت. امکاناتی را بیشتر از نیروهای تحت امر خود، به خدمت نمی‌گرفت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی،‌ از عاطفه بالایی برخوردار بود. علاوه بر فرماندهی، در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر، نظافت محیط، شستن ظروف و ... با پرسنل تحت امر همراهی می‌کرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها، از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی همرزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث می‌کرد.

حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌های محترمشان احترام خاصی قایل بود و در هر فرصتی به مزار شهدا می‌رفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانواده‌های این عزیزان تلاش می‌کرد و در غم فراق همرزمانش می‌سوخت. نقل می‌کنند: هنگامی که بر مزار شهید جهان‌آراء حاضر می‌شد، آن‌چنان از خود بی‌خود می‌شد که تا ساعت‌ها بی‌وقفه اشک می‌ریخت و با روح بلند او نجوا می‌کرد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران