وفات حضرت خدیجه و شهادت آیتاللّه ربانی املشی از سوی باند مهدی هاشمی
خبرگزاری تسنیم: آیتالله ربانی املشی پس از سالها فعالیت و مبارزه خالصانه در راه اسلام، در بامداد هفدهم تیرماه ۱۳۶۴ بر اثر یک بیماری رنجآور که زمینه آن را دشمنان اسلام و انقلاب (باند مهدی هاشمی معدوم) در او به وجود آورده بودند، به شهادت رسید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، عناوین مناسبتهای تقویم تاریخ امروز بهنقل از راسخون بهشرح ذیل است:
وفات حضرت خدیجه(س) همسر باوفای پیامبر اسلام(ص) بنا به روایتی(10 بعثت)
حضرت خدیجه کبری(س) که از زنان نامدار و ثروتمند قریش بود پانزده سال قبل از بعثت با پیامبر اسلام(ص) ازدواج کرد. این بانوی بزرگوار اولین فردی بود که به رسالت پیامبر ایمان آورد و با تمام توان و ثروت خود به یاری دین اسلام برخاست. وجود حضرت خدیجه برای پیامبر اسلام بهقدری اهمیت داشت که پیامبر اکرم(ص) رحلت این بانوی بزرگ را مصیبتی عظیم خواند و سال رحلت حضرت خدیجه و حامی بزرگ دیگر خود یعنی حضرت ابوطالب را عام الحزن یعنی سال اندوه نامید، زیرا ابوطالب عموی پیامبر نیز در همان سال وفات یافته بود. پیامبر اکرم(ص)، حتی سالها پس از رحلت آن بانوی بزرگوار، از ایشان بهخوبی و نیکی یاد میکرد و او را ستایش مینمود. آن حضرت در جواب کسی که به پیغمبر گفت: خداوند، بهتر از خدیجه را به تو عوض داده است، فرمود: "سوگند به خدا که خداوند، مرا بهتر از او عوض نداده است. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کفر ورزیدند و مرا تصدیق کرد، آنگاه که مردم مرا تکذیب کردند و با مال خود مرا یاری نمود، آنگاه که مردم مرا محروم ساختند و پروردگار، مرا تنها از میان زنان، از او به ولادت فرزند روزی داد." امالمؤمنین خدیجه(س) بههنگام وفات 65 سال داشت.
شهادت آیتاللّه "محمدمهدی ربانی املشی" عضو فقهای شورای نگهبان (1364ش.)
آیتاللّه شیخ محمدمهدی ربانی املشی در سال 1313 شمسی (نیمه شعبان 1353 ق.) در خانوادهای روحانی در قم متولد شد. وی در خدمت پدرش مراتب علمی خویش را آغاز و پس از طی مراحل مقدماتی و سطح علوم حوزوی، از محضر بزرگانی چون آیتاللّه بروجردی و امام خمینی(ره) استفاده نمود. آیتاللّه ربانی از 17 سالگی در مسیر امور سیاسی قرار گرفت و در قیام 15 خرداد 1342 فعالانه در خدمت نهضت اسلامی بود. وی با انجام سفرهای مختلف، به سخنرانیهای تندی علیه رژیم میپرداخت و در این راه متحمل شش سال زندان و شکنجه و شش سال تبعید گردید. آیتاللّه ربانی املشی یکی از اعضای فعال جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به شمار میرفت و پس از پیروزی انقلاب مسئولیتهای مختلفی را عهدهدار بود که عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، دادستانی کل کشور، عضویت شورای عالی قضایی، عضویت در شورای نگهبان و نمایندگی مجلس خبرگان از آن جملهاند. سرانجام این عالم ربانی و مجاهد نستوه، پس از سالها فعالیت و مبارزه خالصانه در راه اسلام، در بامداد هفدهم تیرماه 1364 بر اثر یک بیماری رنجآور که زمینه آن را دشمنان اسلام و انقلاب در او به وجود آورده بودند، در 51 سالگی به شهادت رسید و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
ارسال نامه کوفیان برای "امام حسین(ع)" جهت عزیمت امام به عراق(60ق.)
امام حسین(ع) پس از ترک اعتراضآمیز مدینه و ورود به مکه، به افشای ماهیّت ضد اسلامی دستگاه یزید پرداخت. در این حال، مردم کوفه که خاطره حکومت علی(ع) را از بیست سال پیش در خاطر داشتند، از امام حسین(ع) جهت رهبری خود دعوت کردند. از آن پس، سران شیعیان کوفه، نامههایى به حضور امام نوشتند که اولین نامه در دهم رمضان سال شصت هجری به دست آن حضرت رسید. ارسال نامهها از طرف شخصیتها و گروههای متعدد کوفی همچنان ادامه یافت بهطوری که تنها در یک روز، ششصد نامه به دست امام رسید و مجموع نامههایی که بهتدریج میرسید، بالغ بر دوازده هزار نامه گردید. دعوت کوفیان، بُعد تازهای به وضعیت داد و وظیفه تازهای برای امام ایجاد کرد. بنابراین و با در نظر گرفتن شرایط موجود بود که امام حسین(ع) تصمیم به عزیمت به عراق گرفته، راهی آن دیار شد.
برگزاری مراسم بیعت درباریان با امام رضا(ع) بهامر مأمون عباسی(201 ق.)
پس از تفویض و در حقیقت تحمیلِ ولایتعهدی مامون به امام رضا(ع) در هفتم رمضان سال 201 ق، تشریفات بیعت، طی مراسمی شکوهمند در روز پنجشنبه دهم ماه رمضان همان سال به عمل آمد و حضرت بر مسندِ ولایتعهدی جلوس فرمودند. اولین کسی که به دستور خلیفه، دست بیعت به امام داد، عباس فرزند مامون بود. پس از او، فضل به سهل، وزیر اعظم؛ یحیى بن اَکثَم، مُفتی دربار؛ و سپس امرای لشکر و عموم اشراف و رجالِ بنیعباس که حاضر بودند، با آن حضرت بیت کردند. موضوع ولایتعهدی امام رضا(ع)، طبعاً برای دوستان و شیعیان آن حضرت موجب سرور و شادمانی شد، زیرا آنان خلافت را حق مسلّمِ اهل بیت(ع) میدانستند. ولیِ خود آن حضرت از این امر اندوهگین و متأثر بود و در مقابل اظهار خوشحالی یکی از اطرافیان فرمود: دل به این کار مَبَند و به آن خشنود مباش که دوامی ندارد.
قتل "خواجه نظام الملک" وزیر دانشمند سلجوقی(485 ق)
خواجه نظام الملک در اصل از دهقان زادگان بیهق بود، اما در طوس تربیت یافت. او پس از تحصیل ادب و فقه، وارد دستگاه حکومتی آلب ارسلان شد. خواجه نظام الملک، مشهورترین وزیر ایرانی است که نزدیک به 30 سال وزارت سلجوقیان را بر عهده داشت. از جمله اقدامات مهم وی تأسیس مدارسی به نام "نظامیّه" در طوس، هرات، نیشابور و بغداد است. در اواخر دوران وزارت نظام الملک، رابطهی او با ملکشاه سلجوقی رو به تیرگی نهاد ولی شاه سلجوقی وی را عزل نکرد زیرا از طرفداران بیشمار وی هراس داشت. سرانجام در سال 485 ق در سفری که نظام الملک به همراه ملک شاه عازم بغداد بود، در نزدیکی کرمانشاه جوانی در لباس صوفیه به نزد خواجه آمد و او را با ضربت دشنهای مجروح ساخت و خواجه با آن جراحت درگذشت. بعدها چنین شهرت یافت که کُشَندهی وی، از فداییان اسماعیلی است. نفوذ نظامالملک در دستگاه سلاجِقِه با قتل او از میان نرفت، زیرا فرزندان او در دوران سلجوقیان، مکرّر به وزارت و مشاغل عمدهی دیوانی دست یافتند.
شهادت سعید بن جبیر به دستور حجاج (95ق)
« سعید بن جبیر » از شیعیان برجستهی حضرت سجاد علیه السلام بود که پایداریاش در مسیر صحیح، به شهادتش به دست پلید حجاج بن یوسف ثقفی منجر شد. او از تابعین بود. در مکه سکونت داشت و تمام قرآن را در دو رکعت نماز خود تلاوت میکرد. فضل بن شاذان گفته است او یکی از پنج نفری بود که در اعتقاد به ولایت حضرت سجاد علیه السلام پیشتاز و سرآمد بود. امام صادق علیه السلام فرمود:« سعید بن جبیر به امامت علی بن الحسین علیه اسلام معتقد و در صراط مستقیم بود، و حجاج به همین دلیل او را کشت.» وقتی او را نزد حجاج بردند، حجاج به او گفت:« نام تو « شقی» است؟» جواب داد:« مادرم که مرا « سعید بن جبیر » نامید، اسم مرا بهتر میداند.» حجاج گفت:« در مورد ابوبکر و عمر چه می گویی؟ آیا آنها در آتشاند یا در بهشت؟» گفت:« اگر به بهشت یا جهنم رفته بودم، حتماً می دانستم چه کسانی در کجا هستند.» حجاج گفت:« نظرت دربارهی خلفا چیست؟» او گفت:« من وکیل آنها نیستم.» پرسید:« کدام یک را بیشتر دوست داری؟» جواب داد:« هر کدام که بیشتر مورد رضایت خالق شان بوده اند.» گفت:« خب، کدامشان بیشتر مورد رضایت خالق شان هستند.» جواب داد:« این را کسی میداند که از اسرار آنها آگاه هست.» حجاج گفت:« حاضر نیستی حرفهای من را تصدیق کنی؟» سعید بن جبیر فرمود:« دوست ندارم تو را تکذیب کنم.» حجّاج گفت:« دوست داری تو را چگونه بکشم؟» او گفت:« هر طور می خواهی بکش، ولی من هم در قیامت، همان گونه از تو انتقام خواهم گرفت.» حجاج دستور داد او را بکشند. سعید خندید. حجّاج پرسید:« چرا میخندی؟»، گفت:« به جواب احمقانه تو و بردباری خدا می خندم.» جلادان حجاج او را به رو به زمین افکندند و خواستند سر از بدنش جدا کنند. او به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر و کفر حجاج اقرار کرد و به خدا عرضه داشت:« خدایا به حجاج فرصت نده پس از من کسی را بکشد!» دعای او به سرعت مستجاب شد. حجاج به بیماری خوره مبتلا شد و بیش از پانزده روز زنده نماند. دچار بیماری روانی سختی شده بود و مرتب می گفت:« سعید بن جبیر با من چکار دارد، هر وقت می خواهم بخوابم گلوی مرا فشار می دهد.» سپس مرد.
درگذشت استاد خوشنویس "احمد نجفی زنجانی" (1361 ش)
استاد احمد نجفی زنجانی مشهور به معصومی یا معصومی خوشنویس در سال 1287 ش در نجف اشرف به دنیا آمد. از آنجا که وی به آموختن فنون خط علاقه داشت، ضمن تحصیل، به فراگیری این هنر پرداخت و در 25 سالگی در زمره خوشنویسان عصر درآمد و به کتیبهنویسی روی آورد. کتیبههای درب طلای بارگاه امام علی(ع)، کتابخانه حضرت امیر(ع)، درب نقره حرم سامرا، ضریح آرامگاه مسلم بن عقیل در کوفه، ضریح حضرت عبدالعظیم(ع) در شهر ری، ضریح حضرت رقیه(س) در شام، ضریح امام رضا(ع) و کتیبههای مسجد اعظم و مسجد آیینه و موزه قم و دهها اثر ارزشمند در داخل و خارج از کشور به دست توانا و هنرمند این استاد گرانقدر نگاشته شده است. علاوه بر این، به دستور وزارت فرهنگ، عموم اصلاحات کتیبههای تاریخی در سراسر کشور و شجرهنامههای انساب سادات و استنساخ کتب قیمتی و تکمیل قرآنهای خطی و گرانبها توسط وی انجام گرفت. استاد معصومی از خوشنویسانی است که در نوشتن انواع خط از قبیل نسخ، ثلث، رقاع، کوفی، نستعلیق، شکسته، طغرا و... مهارت داشت. وی در انجمن خوشنویسان ایران به سمت استادی در امر تعلیم خط ثلث مشغول و تا پایان عمر در این خدمت بود. قرآن، مفاتیح الجنان، مناسک حج، رسم المشق و غیره از جمله کتابتهای اوست. این خوشنویس برجسته به هنگام فوت 74 سال داشت.
انعقاد پیمان "سعد آباد" در تهران (1316 ش)
ایران، قبل از جنگ جهانی دوم، تحت نفوذ سیاست استعماری انگلیس بود و قدرت متمرکز رضاخان، اداره مملکت را با استبداد تمام برعهده داشت. با روی کار آمدن آتاتورک در ترکیه، با تحریک انگلستان و برای این که شوروی در حلقه محاصره قرار داشته باشد، در هفدهم تیرماه 1316 ش برابر با هشتم ژوئیه 1937 م، پیمان دوستی و عدم تجاوز بین ایران، ترکیه، افغانستان و عراق در کاخ سعدآباد تهران به امضا رسید. به موجب این پیمان، این دولتها متعهد شدند که سیاست خارجی هماهنگی داشته باشند و در مقابله با خطر کمونیسم که هر یک از دولتهای آنان را تهدید کند، همدیگر را مورد حمایت قرار دهند. همچنین دولتهای عضو ضمن این که نباید در امور داخلی هم دخالت کنند، باید در کلیه اختلافات بین المللی که با منافع آنان مربوط است، مشورت نمایند و علیه هم، عملیات تجاوزکارانه نداشته باشند. اما درعمل، این پیمان، توخالی و پوچ بود و ایران خود همکاری وسیعی با آلمان که شریک شوروی بود، داشت و کارشناسان آلمانی در مؤسسات بسیاری در ایران خدمت میکردند.
درگذشت "محمد علی ناصح" ادیب و شاعر معاصر (1365 ش)
محمدعلی ناصح، متخلص به ناصح در سال 1278 در تهران به دنیا آمد و علاوه بر فراگیری علوم جدید به آموختن علوم قدیمه نیز پرداخت. ناصح از سال 1297 که انجمن ادبی ایران به همت وحید دستگردی در تهران تأسیس شد از اعضای آن بود. او بعدها ریاست این انجمن را تا پایان عمر به عهده گرفت. شرح بوستان سعدی، شرح حال خاقانی شروانی و نیز دیوان اشعار، از او به جای مانده است. محمدعلی ناصح به هنگام فوت، 87 سال داشت.
درگذشت فقیه جلیل و محقق فرزانه آیتاللَّه "سیدمحمدحسین حسینی تهرانی" (1374 ش)
آیتاللَّه سیدمحمدحسین حسینی تهرانی در سال 1305 ش (1345 ق) در تهران در بیت علم و فضل دیده به جهان گشود. وی در نوجوانی وارد حوزه علمیه قم شد و از محضر علمای بزرگی چون آیات عظام سید حسین بروجردی، سید محمد محقق داماد و علامه طباطبایی بهره برد. سید محمد حسین سپس در 25 سالگی به نجف رفت و از استادانی نظیر حضرات آیات: سید ابوالقاسم خویی و سید محمود شاهرودی بهرهها برد. وی پس از هفت سال و طی مدارج عالی علمی به تهران بازگشت و به اشاعه مکتب تشیع و ابلاغ رسالت دینی همت گماشت. آیت اللَّه حسینی تهرانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مشهد عزیمت کرد و به تدریس و تربیت شاگردان و راهنمایی مؤمنین پرداخت. از این عالم بزرگوار بیش از 40 عنوان کتاب در 75 جلد برجای مانده است که از مطالعه آنها، تبحّر فراوان مؤلف در علوم مختلف اسلامی همچون: کلام، فقه، اصول، تفسیر، حدیث، تاریخ، تراجم، حکمت، فلسفه، سیاست، ادبیات، طب، عرفان و اخلاق نمودار است. از جمله آثار این عالم بزرگوار عبارتند از: امامشناسی در 18 جلد، معادشناسی در 10 جلد، مهر تابان، روح مجرد و نیز نور ملکوت قرآن در 4 جلد. این عالم فرزانه سرانجام در 17 تیر 1374 ش برابر با 9 صفر 1416 ق در 69 سالگی دار فانی را وداع گفت و پس از تشییعی با شکوه در صحن مطهر حضرت امام رضا(ع) مدفون گردید.
رحلت حکیم و فیلسوف گرانقدر، آیتاللَّه "محمد اسماعیل صائنی زنجانی" (1377ش)
آیتاللَّه حاج شیخ محمد اسماعیل صائنی زنجانی، در سال 1311ش (1351ق) در بیت علم و تقوا و فضیلت در زنجان زاده شد و پس از طی مقدمات و سطوح حوزوی، در هجده سالگی عازم حوزه علمیه قم گردید. ایشان در قم از محضر پر فیض حضرات آیات: سید حسین بروجردی، سید محمد محقق داماد و حضرت امام خمینی(ره) بهره برد و همزمان، از علامه سید محمد حسین طباطبایی، دوره کامل اسفار، اصول فلسفه و روش رئالیسم را فرا گرفت. آیتاللَّه صائنی از آن پس، حلقه درس خود را تشکیل داد و به تدریس فلسفه و سطوح عالی حوزه همت گماشت. وی پس از 14 سال اقامت در قم، در سال 1343ش، به اصرار اهالی متدین زنجان به زادگاه خود بازگشت و تا پایان عمر خویش، به مدت حدود 35 سال به ترویج دین و تعظیم شعائر مذهبی مشغول گردید. آیتاللَّه صائنی زنجانی در این زمان طولانی موفق شد فقه و اصول، فلسفه، کلام، تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و مباحث اخلاقی را به شمار زیادی از فضلا و طلاب علوم دینی و نسل جوان آموزش دهد و منشا خدمات فراوانی گردد. از این حکیم گرانقدر آثاری بر جای مانده که تقریرات درس فقه و اصول آیتاللَّه محقق داماد از آن جمله است. این عالم بزرگوار سرانجام پس از عمری خدمت به ساحت دین و ترویج مذهب، در هفدهم تیرماه 1377ش برابر با پانزدهم ربیعالاول 1419ق در شصت و شش سالگی دار فانی را وداع گفت و پس از تشییعی با شکوه، در زنجان به خاک سپرده شد.
رحلت فیلسوف شهیر معاصر آیت اللَّه دکتر "مهدی حائری یزدی" (1378 ش)
آیت اللَّه دکتر شیخ مهدی حائری یزدی درسال 1301ش (1341ق) در بیت علم و تقوا و فضیلت، از صُلب آیت اللَّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس عالی قدر حوزه علمیه قم، به دنیا آمد. وی پس از گذراندن مقدمات و سطوح عالیه در این شهر نزد برادر بزرگوارش، آیت اللَّه مرتضی حائری و آیت اللَّه سید محمدرضا گلپایگانی، در محضر پر فیض حضرت امام خمینی(ره)، به آموختن متون کلامی و فلسفی و نزد آیات عظام: سیدمحمد حجت کوه کمرهای، سیدمحمدتقی خوانساری و سید حسین بروجردی به فراگیری دروس خارج فقه و اصول پرداخت و مبانی علمی خویش را استوار ساخت. آیت اللَّه مهدی حائری، در سال 1329 ش، با تصویب آیت اللَّه بروجردی، برای نظارت بر متون درسی دینی و فرهنگ کشور به تهران رفت و همزمان به تحصیل فقه در محضر آیت اللَّه سید احمد خوانساری و فلسفه اسلامی نزد حکیم علامه، میرزا مهدی آشتیانی همت گماشت. او در سال 1339 ش، به نمایندگی آیت اللَّه بروجردی، رهسپار آمریکا شد و رسیدگی به امور شیعیان آنجا را برعهده گرفت. این عالم بزرگوار، در آمریکا به تالیف، تدریس و انجام وظایف دینی و نیز تحصیل فلسفه غرب اشتغال ورزید و دوره دکترای خود را در دانشگاه میشیگان و تورنتو با درجه ممتاز گذرانید. آیتاللَّه مهدی حائری در سالهای اقامت در آمریکا ضمن تدریس فقه، فلسفه و ادبیات فارسی در دانشگاههای آمریکا، در دهها سمینار و کنفرانس علمی و فلسفی شرکت جُست و با ایراد سخنرانیهای متعدد، استواری و عظمت فلسفه و کلام اسلامی را در محافل غرب به همگان نمایاند. ایشان در سال 1358 به ایران بازگشت و به کارهای علمی خود ادامه داد. کاوشهای عقل نظری، علوم قرآن، متافیزیک و حکمت و حکومت، برخی از آثار این استاد فرهیخته به شمار میروند. سرانجام آن فیلسوف بزرگ در 17 تیرماه 1378 برابر با 14 ربیع الاول 1420 ق در 77 سالگی بدرود حیات گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
شهادت شهید قاسمعلی صادقی (1364ش)
شهید قاسمعلی صادقی، سال 1331ش در روستای «طالشمحله پهناب» در هفت کیلومتری شهر «جویبار» و هجده کیلومتری «ساری» در خانوادهای کشاورز و مذهبی چشم به جهان هستی گشود. قبل از ورود به دبستان، در مکتبخانه با قرآن آشنا شد. دوره ابتدایی را در دبستان «تلارک» از روستاهای همجوار زادگاهش گذراند. پس از اتمام دوره ابتدایی نظام قدیم، در دبیرستان دکتر «شریعتی» جویبار مشغول به تحصیل شد. پس از گذراندن دوران سه ساله متوسط به شهر ساری رفت و در رشته علوم طبیعی ادامه تحصیل داد. اما بهعلت وضعیت بد مالی قادر به ادامه تحصیل نشد و ترک تحصیل کرد. در سال 1353ش با دخترخالهاش «معظمه صادقی» ازدواج کرد و در خانهای استیجاری زندگی مشترک را آغاز کردند. همسرش درمورد خواستگاری قاسم میگوید: «بهخاطر تقوا و خلوص و سادگی قاسم به او جواب مثبت دادم.» با فرارسیدن زمان نظام وظیفه، از تاریخ پانزدهم مهرماه 1351ش تا پانزدهم مهرماه 1353ش به سربازی رفت و این دوره دو ساله را در پایگاه نیروی هوایی «تهران» گذراند. پس از پایان سربازی به اداره خاکشناسی ساری رفت و دو سال کار کرد. از تاریخ بیستم شهریورماه 1358ش تا هشتم مهرماه 1359ش نیز در گروه جوانمردان ژاندارمری فعالیت میکرد. با آغاز درگیریها در منطقه «گنبد» به این منطقه رفت و پس از ختم شورشهای ضدانقلاب، به ساری بازگشت. مدتی نگذشته بود که فعالیتهای خیابانی ضدانقلاب در شهرها آغاز شد و قاسم در این درگیریها، نقش مهمی در ساری و قائمشهر داشت. در مبارزه با قاچاق مواد مخدر و کشف و انهدام خانههای تیمی منافقین نیز فعال بود. در نتیجه این فعالیتها در سال 1358ش طی یک صحنهسازی او را ربوده و شکنجه بسیار کردند. قاسم در تاریخ بیست و نهم مهرماه 1359ش به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. پس از ورود به سپاه پاسداران، در پادگان آموزشی سرپل ذهاب آموزش دید و از تاریخ نهم آبانماه 1360ش تا تاریخ نوزدهم دیماه 1360ش در واحد تحقیقات و کشف مشغول شد. در اواخر سال 1360ش تصمیم گرفت به جبهه برود. در عملیات محمد رسولالله (ص) در کسوت یک نیروی ساده در پیشاپیش دیگران با بانگ اللهاکبر حرکت میکرد تا دیگران روحیه بگیرند. اوج فعالیت او در سال 1361ش در عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، محرم و مسلم بن عقیل بود. صادقی بهخاطر شجاعت و لیاقت خود در سال 1362ش، مسئول اعزام نیروی منطقه سه در غرب کشور شد. همچنین مسئولیت رسیدگی و بازدید از جبهههای غرب را به عهده گرفت و برای اینکه مسئولیتش را بهتر انجام دهد، خانوادهاش را به مدت سه ماه به مریوان برد. در اواخر سال 1362ش مدتی بهعنوان مسئول سازماندهی بسیج ساری مشغول خدمت شد. در کنار این فعالیتها در مرخصیهایش در پشت جبهه با منافقین و باندهای بزهکاری مبارزه کرد. مسئولیتهای قاسمعلی در مدت چهار سال حضور در جبهه را میتوان بهطور خلاصه به این شرح بیان کرد: مسئول تیم کشف در مریوان؛ فرمانده گردان حضرت مهدی (عج)؛ معاون تیپ حضرت مهدی (عج)؛ مسئول تیم شناسایی در قرارگاه نجف؛ مسئول نمایندگی اعزام نیرو در مریوان؛ مسئول محور قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) و فرمانده تیپ یکم لشگر 25 کربلا. نقل است که روزی بهعلت بیماری در بیمارستان بستری بود که با شنیدن خبر جلسه فرماندهان، سرم را کشید و خود را به جلسه رساند. علیرغم سختگیری در آموزش فنون نظامی به رزمندگان و بسیجیان، علاقه عجیبی به آنان داشت. درباره بسیجیان میگفت: «اگر بسیجی به من فحش بدهد مثل این است که دعا کرده است.» یکی از همرزمانش میگوید: «کسی نبود که با قاسمعلی صادقی کار بکند و شیفته اخلاق او نشود.» ایثار او در جبهه زبانزد بود تا جایی که گاه پولهای شخصی خود را بین رزمندگان تقسیم میکرد. به مستضعفان و خانوادههای شهدا سر میزد. همسرش میگوید: «قاسم فردی متواضع، مهربان و خونگرم بود. هر روز که میگذشت بر تقوا و ایمان و توجه در نمازش افزوده میشد.» اگر کسی از او دلگیر میشد، سعی میکرد رنجش او را بر طرف کند یا اگر بین افراد ناراحتی پیش میآمد، میانجی میشد. قاسم با انجمن اسلامی و افراد حزباللهی زادگاهش روابط نزدیک و صمیمانهای داشت و از افراد سستایمان، ریاکار و منافق بیزار بود. فرزندانش را خیلی دوست داشت و با ملایمت و مهربانی با آنها برخورد میکرد. آرزو داشت از سربازان مخلص انقلاب اسلامی باشند و در راه خدا شهید شود. به تحصیل فرزندانش تأکید فراوان داشت. به دخترش فریبا گفته بود: «درس مایه سربلندی است اگر میخواهی به جایی برسی باید درست را خوب بخوانی و پیشرفت کنی.» در عملیات قدس در جبهههای توابه و ابوذکر و ابولیله، عملیات را هدایت میکرد. در عملیات قدس 2 علیرغم اصرار خانواده و مسئولان سپاه برای حضور در پشت جبهه، بهعنوان فرانده تیپ یکم کربلا شرکت کرد. شب چهارشنبه بیست و نهم خردادماه 1364ش - آخرین شب ماه مبارک رمضان - شب عملیات بود. وقتی نیروها جمع شدند، قاسمعلی در منطقه هورالهویزه (العظیم) روی قایقی ایستاده و با لحنی گرم شروع به صحبت کرد. بههمراه هقهق گریه گفت: «برادرها! امشب امام حسین (ع) منتظر ماست، باید راه امام حسین (ع) را ادامه بدهیم. بهخاطر خدا، بهیاد یتیمان شهدا، بهخاطر اینکه دلهای یتیمان شهدا را خوشحال کنیم باید امشب از همه چیز بگذریم و دشمن را نابود کنیم. آخر تا کی عزیزان ما پرپر بشوند؟ تا کی باید عروسها بیشوهر بشوند؟ بهیاد بیاوریم ما به خانواده شهدا وعده زیارت کربلا را دادیم، بهخاطر آزادی راه کربلا و بهخاطر خوشحال کردن قلب یتیمان شهدا با نیت خالص حرکت کنید که انشاءالله موفق شوید.» سپس نماز را با گریه شروع کرد و با گریه به اتمام رساند. پس از شروع عملیات، قاسم با بیسیم عملیات را هدایت میکرد و گاه به رزمندگان مجروح کمک میکرد. در همین حین درحالیکه مشغول بستن زخم یکی از رزمندگان بود، با انفجار خمپارهای از ناحیه شکم مجروح شد. او را بهسرعت به بیمارستان اهواز منتقل کردند و پس از عمل جراحی، در تاریخ ششم تیرماه 1364ش به تهران انتقال یافت و چند روز در بیمارستان جرجانی تحت درمان بود؛ اما روز به روز، حال قاسم وخیمتر میشد. یازدهم تیرماه 1364ش بهعلت عفونت شدید و از کار افتادن کلیهها و کبد و نیاز به همودیالیز، به بیمارستان شهید مصطفی خمینی منتقل شد. اما درمانها میسر نیافتاد و سرانجام، بهعلت شوک و پس از شصت و چهار ماه حضور مداوم در جبهه، به شهادت رسید. پیکر شهید قاسمعلی صادقی با شکوه فراوان تشییع شد و به زادگاهش، روستای طالشمحله پهناب انتقال یافت و در تاریخ هفدهم تیرماه سال 1364 هجری شمسی در مزار شهدا به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/