کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجا/بعد از آن تا سحری جمله بمانند اینجا

کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجا/بعد از آن تا سحری جمله بمانند اینجا

خبرگزاری تسنیم: بعد از شعر خوانی محمد حسین انصاری‌نژاد، آقای قزوه گفتند که شعرخوانی تمام شده مگر اینکه خود شما از کسی بخواهید شعر بخواند که فوری آقا بداهه بیتی ساختند: کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجا/بعد از آن تا سحری جمله بمانند اینجا.

خبرگزاری تسنیم، عبدالرحیم سعیدی‌راد:

1. دیدارهای صمیمی شاعران با مقام معظم رهبری که خودشان از ادیبان روزگار است آنچنان ذوق و شوقی در دل شاعران، خصوصا آنها که برای بار اول به دیدار می آیند، دارد که با دیدار هیچ کس و هیچ برنامه شاعرانه ای قابل مقایسه نیست.

2. لحظه‌ها به کندی می‌گذرند. موکت زیر پایمان آنقدر داغ است که با جابجا کردن پا افاقه نمی‌کند.

3. شاعران یکی‌یکی وارد می‌شوند. برقعی، زمانی، اسرافیلی با عصا، محدثی خراسانی، سید بندری، شیبانی، اسماعیلی، بیابانکی، سنگری، فیض، رضا رفیع، علی داودی، انصاری‌نژاد، گرمارودی، اخلاقی، شفیعی، عرفان‌پور و خانم‌ها فرزانه خجندی از تاجیکستان، فرمانی، شعبانی، حسینجانی، میرافضلی، یوسفی، سیمین‌دخت وحیدی، تکتم حسینی از افغانستان،‌ حیایی تهرانی، و ...

4. چهره‌های جدید بسیارند  آنقدر که هرچه سر می‌گردانم کمتر از دوستان پیدا می‌کنم. البته وقتی نامی از یکی برده می‌شود او را می‌شناسم. انگار اغلب شاعران شهرستانی‌اند.

5. آقای قزوه از کنارم رد می‌شود و کمیل را صدا می‌کند بعد شوخی‌ایی با او می‌کند و می‌رود. سر بر می‌گردانم و می‌گویم کمیل کدامتان است؟ یک‌نفر سرش را بالا می‌برد و لبخند‌می زند. کمیل کاشانی است. شاعری آیینی. اولین‌بار بود او را می‌دیدم. خودم را معرفی می‌کنم.

6. یک نفر با سر تراشیده از خانه کتاب جلویم نشسته است به عقب که من نشسته نگاه می‌کند و یک‌باره با تعجب می گوید آقای روح الامینی؟ می‌گویم نه! سعیدی‌راد هستم. عذر می‌خواهد و زیر لب می گوید: چه شباهتی؟!

7. سمت راستم محمدکاظم کاظمی نشسته است. خاطره سه سال پیش را زنده می‌کنیم. همان که مقام معظم رهبری از کتاب «کوچه ما» نوشته اکرم عثمان از افغانستان تعریف کرد. پرسیدم بالاخره فهمیدی این کتاب چطور به دست رهبری رسیده است؟ گفت بله من این کتاب 1400 صفحه‌ای را ویراستاری کرده بودم و چند ماه بعد، قبل از اینکه کتاب توزیع شود به دست مقام معظم رهبری رسیده بود. آن موقع من می‌دانستم که کتاب منتشر نشده است و در دیدار شاعران وقتی از زبان ایشان شنیدم که کتاب را پیرامون تاریخ افغانستان در قالب داستان است را خوانده‌اند، خیلی تعجب کردم. بعدها معلوم شد ایشان وقتی از نمایشگاه کتاب بازدید می‌فرمایند به غرفه افغانستان می‌روند و این کتاب را هدیه می‌گیرد.

8. مقام معظم رهبری حوالی هشت و نیم تشریف آوردند. مثل همیشه به همه حضار سلام کردند و از دور برای آقای سبزواری دستی تکان دادند. و کمی بعد روبروی جمع شاعران نشستند.

9. اولین نفر آقای پروفسور صدیقی از پاکستان  بلند شدند و لوحی که نوشته‌اش را ندیدم ولی معلوم بود با خطی بسیار زیبا نوشته شده را تقدیم کردند. حضرت آقا متواضعانه فرمودند: ما قابل این حرف‌ها نیستیم. بعد هم آقای گرمارودی رفتند و شش کتاب تقدیم کردند و توضیحاتی پیرامونشان دادند. پس از او انصاری‌نژاد از بوشهر که حالا در شیراز مشغول به کار است کتاب‌هایش را تقدیم کرد و چفیه آقا را طلب کرد. چند دقیقه بعد خوشحال برگشت سرجایش با چفیه‌ای دور گردنش!

10. شاعران برای تقدیم کتاب‌هایشان شلوغ می‌کنند. البته با صدای اذان همه برمی‌گردند به سمت جای خود برای نماز. نمازی عاشقانه و عارفانه.

11. بعد از نماز برای افطاری راهی می‌شویم. سفره ساده است و با برکت. حضرت آقا هم در جمع شاعران افطار می‌کنند. در حین غذا خوردن هم به شاعران نگاه می‌کنند و گاه سراغ کسی را می‌گیرند. مثلاً از آنها که کنار ایشان بودند سراغ آقای معلم را گرفت که نیامده بود.

12. دقایقی بعد هم در سالن نشسته‌ایم. هر کس روی شماره صندلی خودش. طولی نمی‌کشد که صدای دلنشین قرآن مجید در سالن طنین‌انداز می‌شود وسپس آقای قزوه اجرای برنامه را شروع می‌کند و از قاری قرآن آقای شیرزادی تشکر می‌کند و با غزلی از خودش به استقبال شعرخوانی می‌رود:

به سلام رمضان بر شده‌ام باز به بامی
ماه نو! ماه نو! از مات درودی و سلامی

ماه نو! ماه نو! امسال به پیمانه چه داری؟
پیش از این از رمضانم نه می یی مانده نه جامی

ماه نو! ماه نو! امشب چه شب واقعه جوشی ست
چه شب واقعه جوشی! چه شب آینه فامی!...

13.  آقای قزوه به قول خودش سنت‌شکنی می‌کند و به جای آغاز برنامه با پیشکسوتان به سراغ مهمانان خارجی می‌رود و از پرفسور زهیر احمد صدیقی از پاکستان برای شعر خوانی دعوت می‌کند و او هم با لهجه شیرینی می‌خواند:

ای فروغ فکر و فن از نور افکار شما
رونق گلزار ما از رنگ رخسار شما

14. نوبت به بلرام شکلا از هند رسید. آقای قزوه در موردش گفت ایشان هندو است و امشب سر به سجده برای نماز نگذاشت اما در دلش نماز خواند. و ایشان به اهل بیت ارادت دارند و برای حضرت ولی عصر (عج) هم شعر دارد و امشب برای امام علی (ع) شعر می‌خواند. و خواند:

به من رساند نسیم سحر سلام علی
برهمنم که منم چون عجم غلام علی

از همان ابتدای شعرش مورد تحسین حضرت آقا قرار گرفت و در پایان شعرش فرمودند: خیلی خوب بود، انشاءلله مشمول کمک و توجه آن بزرگوار قرار گیرید.

15. مومن قناعت که از شاعران بزرگ تاجیکستان است اینگونه آغاز کرد:

از خلیج فارس می‌آید نسیم فارسی
ابر در شیراز می‌بارد چو سیم فارسی

شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی

در این لحظه آقا بلافاصله به مزاح فرمودند: مثل امشب! اما خیلی خوب بود، به یاد آقای قزوه هم آوردید که بگوید خلیج فارس. (چون آقای قزوه در معرفی ایشان گفت که در سال‌های جنگ ایران و عراق ایشان نماینده مجلس بوده و برای صلح بین ایران و عراق با هیاتی به کشورهای حوزه خلیج! می‌آید و در جواب شیخی که سؤالی از ایشان می‌کند این شعر را می‌گوید)

16. شاعر بعدی از روسیه بود خانم «آنا برزینا»، آقای قزوه در معرفی ایشان گفت که پیش از این در سریال شهید بابایی هم نقش‌آفرینی کرده و اکنون در روسیه فارسی تدریس می‌کند، ایشان با این بیت زیبا شروع کرد:

این خاک گهربار که ایران شده نامش
شیری است که که در بین دو دریاست کنامش

7.  خانم فرزانه خجندی از تاجیکستان با همسرش که او هم شاعر است آمده بود. برایمان خواند:

درود ای قاصد فردا! شبت خوش باد و روزت خوش
نه پنهانیم، نه افشا، شبت خوش باد و روزت خوش

حضرت آقا در پایان شعر ایشان به طنز فرمودند: شبت خوش باد و روزت خوش!

18. شاعر بعدی «سیده تکتم حسینی» از شاعران مهاجر افغانستان است که فعلاً ساکن قم است و غزلی تحسین برانگیز می خواند با این مطلع:

نشسته برف پیری روی مویت
دلم می خواست تا باران بگیرد

تنت از خستگی خرد و خمیر است
بیا تا خانه بوی نان بگیرد

تا این بین که تحسین همه جمع و رهبری را به دنبال داشت:

خدا را شکــــر اگر امروز غـــــم هست
حرم هست و حرم هست و حرم هست

خودت گفتی به من امکان ندارد
دل سادات در ایــران بگیرد

19.  پس از انسیه سادات هاشمی، آقای حسین عباس پور شعری برای امام حسن (ع) خواند و سپس رضا شیبانی شعری خواند با این شروع:

طلوع می‌کنی آخر، به نور و نار قسم
به آسمان به افق های بی غبار قسم

هنوز منتظر بازگشتنت هستیم
به لحظه‌های غم‌انگیز انتظار قسم

در پایان آقا فرمودند: تبریزی هستید؟ ایشان هم تأیید کردند. بعد آقا ادامه دادند: شهریار هم در سن شما بود همین‌جوری شعر می‌گفت.

در این لحظه قزوه هم وارد بحث شد و گفت: یعنی ضعیف!...  که آقا فرمودند: نه ضعیف نیست، رو به آبادانی دارد، خیال نباید کرد اینجا منزل آخر است، بلکه منزل اول است، فردی که شعر خوبی نمی‌گوید، وارد راه نمی‌شود، اما شما وارد منزل شده‌اید، پیش روید از شهریار هم بالاتر می‌زنید.

20. علی فردوسی شاعر بعدی بود:

یک اتفاق ساده مرا بی قرار کرد
باید نشست و یک غزل تازه کار کرد...

آقا فرمودند: خیلی خوب بود، آفرین، مضمون و لفظ و جهت و همه چیز خوب بود، اما یکی از کارکردهای سنگ را نگفتید، آنهم اینکه: «هر سنگ که بر سینه زدم نقش تو بگرفت».

21. علیرضا قنبری از مشهد برای امام رضا (ع) شعر خواند:

هر چند که درشهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود... خریدار زیاد است

تا این بیت:

گندم به کبوتر بدهم،‌ شعر بگویم،
آخر چه کنم در حرمت کار زیاد است

در این لحظه حضرت آقا به طنز فرمود: بروید زیارت بهتر است!... همه خندیدند.

22. احمد بابایی شاعر بعدی بود که برای اوضاع فعلی عراق شعر خوبی خواندند:

خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ست
سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ست

سرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ست
هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ست

گویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ست

در پایان شعر آقا فرمودند: آفرین خیلی خوب بود، عالی، زنده باشید، جوان‌ها امشب غوغا کرده‌اند.

23.  پس از علی سلیمانی از همدان، محمد حسین ملکیان از اصفهان شعری برای جنگ خواند که در پایان شعرش حضرت آقا پرسیدند: پدر شما جانباز است؟ که این شاعر گفت: بله، رهبری هم فرمود: سلام ما را به پدرتان برسانید.

24. میثم داودی برای امام هادی (ع) شعر خواند و مهدی نظارتی غزه، بعد نوبت رسید به شاعر روشن دلی از خراسان به نام موسی عصمتی:

آیا شما نشانه ای از من ندیده‌اید؟
کوهی درست رو به شکستن ندیده‌اید؟

25. سعید طلایی هم طنزی برای نماز خواند:

از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست

رهبر انقلاب به طنز فرمودند: خیلی خوب بود. خدا انشاءلله این نماز را از شما قبول کند.

این نماز در گینس باید ثبت شود. و همه خندیدند...

26. آقای قزوه برای سلامتی آقای ابوالفضل زرویی و احمد عزیزی دعا کردند و از حاضران خواستند برای سلامتی‌شان صلوات بفرستند.

27. جلال کمالی شعری به زبان ترکی خواند و شریف وفایی از قم شعری برای امام زمان (عج) خواندند. بعد هم سیدعبدالله حسینی بعد از 15 سال در محضر آقا شعر خواند. و قبل از آن گفت این شعر 50 بند است که تنها خمس آن را می خوانم:

آمدیم از هزاره اندوه سبدی از ستاره زیر عبا
ماه در جیب و کهکشان در جیب پیکری پاره پاره زیر عبا

در آخر حضرت آقا فرمودند: این شعر اطلاعات فقهی، اصولی و نحوی و صرفی خوبی داشت، بالاخره شما طعنی به اصحاب عبا زده‌اید، اشکال وارد دارید که چرا به استکبار توجه نمی‌کنید، اما اینها بیش از همه با اسکتبار برخورد می کنند، شما خوب بود نیمه پر لیوان را می‌دیدید که در این دوره نیمه پر بیشتر هم شده است.... آقای حسینی هم با لبخندی گفت: به استکبار هم پرداخته ام در بیتی هایی که نشد بخوانم.

28. بعد از شعر خوانی محمد حسین انصاری‌نژاد آقای قزوه گفتند که شعر خوانی تمام شده مگر اینکه خود شما از کسی بخواهید شعر بخواند که فوری آقا بداهه بیتی ساختند:

کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجا
بعد از آن تا سحری جمله بمانند اینجا

که همه آقا را تحسین کردند و لبخند زدند. بعد حضرت آقا خطاب به آقای اخلاقی فرمودند: شعر دارید؟ و ایشان هم گفت: بله و این غزل را خواند:

به کدام واژه بخوانمت به کدام واژه نارسا
به کدام جلوه بجویمت متعالیا و مقدسا

در آخر آقا فرمودند: آقای اخلاقی انصافا شعرشان خوب شده. بعد هم رو کردند به آقای محمدی گلپایگانی و حداد عادل و فرمودند: شما نمی‌خوانید؟

29. آقای حداد عادل خواندند:

آسمان ابری‌ست اما ماه پیدا می‌شود
ماه پنهان است اما گاه پیدا می‌شود

30. نوبت به آقای محمدی گلپایگانی که رسید گفتند: ممکن است آقا راضی نباشند و شعری خطاب به مقام معظم رهبری خواندند:

بیا که طالع صبح امید ما اینجاست
بیا سرای حسین، پور مصطفی اینجاست

بعد آقا فرمودند: حقیر خوشم نمی‌آید و لی باز خواندید؟

31. در ادامه حضرت آقا از آقای امیری اسفندقه خواستند شعر بخواند و خواند:

ما قصیده گرچه بسیار و مسلم گفته‌ایم
عاشقانه در جوانی ها غزل هم گفته‌ایم

چه غزل ها زیر باران شبانه تازه تر
چه غزل‌های زیر برف صبح نم‌نم گفته‌ایم...

آقا در پایان شعرشان فرمودند: هرچه می‌توانید از طبعتان استفاده کنید. آن را تقویت کنید. ما دعا می‌کنیم. این چیزها هم دعایی است هم دوایی، آفت انسان‌ها در هر رشته‌ای آن است که فکر می‌کنند هرجایند آنجا منزل آخر است، اما از همانجا سقوط آغاز می‌شود.

32. ساعت از 11 و نیم شب گذشت که وقت صحبت های حضرت آقا فرا رسید که به دو نکته اساسی اشاره کردند اولی اش این بود که با این مضمون فرمودند: خلوت انسانها اتاق فکر آنها ست. شما با شعرتان می توانید پای ثابت اتاق فکر مخاطب باشید و این چیز مهمی ست... بعد هم فرمودند: شعر حافظ هویت ملی است و هویت ملت‌ها عبارت است از مزیت فرهنگی آنها... و شعر می تواند این هویت را تغذیه کند.... و نکته دومی که ایشان در فرمایشاتشان روی آن تاکید داشتند شعر اجتماعی و توجه شاعران به محیط اطرافشان است مثلا در خصوص اتفاقاتی که در فلسطین رخ می دهد شاعران نباید بی صدا از کنار آن رد شوند.

33. کاش دفتری در حوزه هنری ایجاد می شد که کارش بررسی موشکافانه فرمایشات مقام معظم رهبری باشد. بسیاری از صحبت‌های ایشان باید پیگیری شوند و یا راهکار اجرایی برایشان پیشنهاد شود. شکی نیست که صحبت ایشان می تواند راهگشای ادبیات معاصر باشد. اینچنین باد!

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل