گلایههای ما مهاجرین افغانستانی، انتقاد به جمهوری اسلامی نیست؛ به موانع تحقق انقلاب است
خبرگزاری تسنیم: "ما دلخوریم." این حرف برخی مهاجرین افغانستانی داخل ایران است. دلخورند، چون انتظارشان از ایران آرمانشهر است، اما میگویند ایران همچنان پناهگاه تمام مستضعفان افغانستانی است. "هر اتفاقی هم که بیفتد، امام و انقلاب به گردن ما حق دارند".
هشتمین متن از پرونده «جان ایران، جان افغانستان» به میزگردی با حضور چند فعال فرهنگی افغانستانی مقیم ایران اختصاص دارد. در بخش قبلی گفتوگو خواندیم که اعضای بنیاد فرهنگی کوثر که یکی از فعالیتهای فرهنگی مهاجرین افغانستانی در ایران است معتقدند ایران و افغانستان از اشتراکات گذشتهاند و به یک امت واحده رسیدهاند. اما برخی از کج سلیقگیها و نابخردیها در مدیریت میانی این تعامل را دچار مشکل کرده است و برای مهاجرین مشکلاتی به وجود آورده است. ادامه بحث را پی میگیریم.
تسنیم: حاج آقا حسینی تعامل بین ایران و افغانستان در سالهای اخیر از نظر فرهنگی چندان رضایت بخش نبوده، اگر چه در همین سالها حرکتهایی در حال شکلگیری است. شما فکر میکنید عوامل این اتفاقات چه بوده است و چه راهکارهایی برای حل مشکلات به نظرتان میرسد؟
حسینی: درباره مشکلات موجود باید چند مورد را از نظر گذراند. اول اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران با مسائلی متعدد مثل جنگ تحمیلی و تحریمها و ... مواجه شد. در این شرایط اگر مسئولان از چنین فضایی غفلت میکردند، انقلاب اسلامی خدای ناکرده ساقط شده بود. پس طبیعی بود که توجه این کشور به سمت مسائل مهمتر خود معطوف باشد تا توجه به تعاملات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی با افغانستان. این کاملا طبیعی است. چون ما همه میدانیم که جنگ تحمیلی 8 ساله بر علیه ایران یک تلاش تمام عیار برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی بود؛ به همین جهت درگیری ایران با این مسائل سبب کم توجهی این کشور به مسائل مرتبط با افغانستان شد که این کمتوجهی در آن برهه کاملا هم پذیرفتنی و موجه بوده است. مسئولان ما درگیری مستقیمی با عراق و پشتیبانان غربیشان داشتند، البته این قضایا تا همین امروز هم حاد است و ادامه دارد شاید فقط شکل آن عوض شده است. بنابراین من اعتقاد دارم عدم توجه ایران به افغانستان بیشتر به دلیل مسائل و مشکلات خود ایران بوده است و ما باید این را همواره مد نظر داشته باشیم،
ولی به نظر من بعد از جنگ شرایط باید کمی تغییر میکرد، یعنی از نظر روابط فرهنگی این دو کشور میتوانند ارتباط تنگاتنگی با هم داشته باشند، چون مردم ایران و مردم افغانستان روابط خیلی نزدیک فرهنگی و آداب و رسوم مشترک زیاد دارند. باید روی اینها دست گذاشته میشد. شما اگر همه همسایههای ایران را در نظر بگیرید بیشترین اشتراک فرهنگی و زبانی، قومی و مذهبی و... بین ملت ما با ملت ایران وجود دارد.
مسئله دیگری که باید مورد توجه قرار داد، تبلیغان کسانی است که در اوایل مهاجرت افغانستانیها به ایران بر علیه مهاجران انجام میدادند. یکی از وقایع تاریخی آن زمان که کمتر به آن پرداخته شده، زمان حکومت کمونیستها در افغانستان است. افراد اطلاعاتی و امنیتی خود را «خادیس» مینامیدند، اینها تحت نظارت کا گ ب شوروی کارهای جاسوسی انجام میدادند. خادیسها با کمونیستهای ایران در ارتباط بودند و با هم کار میکردند. طبیعتا اینها با مهاجران افغان مخالف بودند و میخواستند روابط دو کشور را تخریب کنند و همواره برای تخریب و تضعیف مهاجران در ایران کار میکردند. کمونیستهای ایران و مجاهدین خلق که وجه اشتراکاتی با کمونیستهای افغانستان داشتند با آنها تعامل میکردند، آنها هم میخواستند ارتباط مهاجران با انصار ایرانی را خراب کنند. این تبلیغات تاثیر زیادی بر روابط ایرانیها با مهاجران افغان داشته است.
تسنیم: شما فکر میکنید چه راهکارهایی میتواند شرایط را بهبود ببخشد؟ به عبارت دیگر مطالبات شما به عنوان یک فعال فرهنگی افغانستانی از ایرانیان چیست؟
حسینی: مطالبات ما در حقیقت مطالبه نیست، بلکه بازگوکردن و روشنکردن برخی از حقایق و دقایقی است که میتواند شرایط تعامل را بیشتر کند و نیازهای فرهنگی ما را برآورده سازد. مطالبات ما چیزهایی است که به طور کلی جهان اسلام و مخصوصا این دو کشور به آن نیاز دارند.
زمانی ابراهیمی نماینده مقام معظم رهبری در امور افغانستان - که سالهای طولانی در این سمت بودند و حتی زمانی که مقام معظم رهبری، رئیس جمهور بودند، ابراهیمی نماینده خاص ایشان(رئیس جمهور) در امور افغانستان بودند و بعد که آیتالله خامنهای رهبر شدند، باز هم ابراهیمی نماینده مقام معظم رهبری در افغانستان بودند - در جمعی که من و دو سه طلبه دیگر افغانستانی به همراه تعداد زیادی از علمای ایرانی حاضر بودیم، گفتند: «دشمنان ما نمیگذارند دو ملت ایران و افغانستان یکجا و متحد شوند»، بعد چیزی گفتند که خیلی جالب بود: «مردم افغانستان دو ویژگی دارند: یکی اینکه اگر همه جهان را کفر بگیرد، مردم افغانستان تسلیم کفر نمیشوند، دوم اینکه ایران آنقدر طرفدار در افغانستان دارد که در هیچ جای دنیا چنین چیزی مشاهده نمیشود. ابراهیمی ادامه دادند: «مردم ایران و افغانستان همه با استعداد هستند و اگر این دو کشور با هم باشند و با هم یگانه و متحد شوند، دنیا را فتح میکنند.»
این درد بزرگی است که تا همین چند سال پیش ایرانیان نمیدانستند که مردم افغانستان فارسی صحبت میکنند و برادران و خواهران انصار ایرانی ما میآمدند از ما میپرسیدند که مگر بچههای افغانستان فارسی حرف میزنند؟ این یعنی فاصله فرهنگی بسیار زیاد است! به نظر من باید برنامههایی گذاشته شود تا درباره ارتباطات فرهنگی صحبت شود و راهکارهایی اندیشیده شود. برنامههای که مبنای آنها تاکید بر اشتراکات فرهنگی ایران و افغانستان باشد و تعامل فرهنگی بین این دو ملت بازسازی شود.
مسئله مهم دیگری که ضرورت این تعامل فرهنگ را ایجاب میکند، تهاجم فرهنگی به افغانستان است. الان هم از طریق پاکستان و هم از طریق عربستان دشمن به افغانستان هجوم فرهنگی آورده است، حتی شیوههای رسانهای و ماهوارهای مستقیما در تهاجم فرهنگی غرب بر افغانستانیها موثر واقع شده است. متاسفانه از این طرف عدم توجه مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی باعث شده که دشمن عرصه را برای خود باز ببیند و به اهدافش نزدیکتر شود. الان دشمنان ما در افغانستان خیلی کار میکنند، مجموعههای فرهنگی راه انداختند و رسانه در اختیار دارند و مردم هم تولیدات آنها را مصرف میکنند. کتابها و سیدیهای مجانی در دسترس مردم قرار میدهند و مخصوصا اهل سنت را کاملا تحت تاثیر قرار میدهند. مردم ما هم به دلایلی زمینه دارند و محصولات آنها را مصرف میکنند و تاثیر میگیرند. به نظر من ما باید به این حوزهها وارد شویم و بر فرهنگ مشترک دو ملت تاکید کنیم و فاصلهها را به حداقل برسانیم.
تسنیم: آقای واحدی شما فکر میکنید مهمترین عوامل این جدایی فرهنگی، غیر از مواردی که آقای حسینی فرمودند، چیست؟
واحدی: ما همه مسلمانیم و جمهوری اسلامی در ذهن ما به عنوان امالقرای جهان اسلام نقش بسته است. یعنی ما اعتقاد داریم که جمهوری اسلامی الگو و پایگاه و قرارگاه همه مسلمانان جهان است و قرار است از همه مسلمانان جهان حمایت کند. چون به لحاظ تاریخی هم اگر بررسی کنید میبینید که نهضت امام خمینی(ره) از ابتدا برای تحقق امت واحده اسلامی شکل گرفت و این هدف امام راحل بود. وقتی امت واحده اسلامی مطرح میشود به این جمله میرسیم که میفرماید «انما المومنون اخوه». یعنی اسلام عامل برادری و برابری را ایمان و ارزشهای دینی میداند و روی ارزشهای اعتقادی و فرهنگی دست گذاشته میشود. به این معنا که محور، ارزشهای اعتقادی است نه ارزشهای قومی و قبیلهای و کشوری و جغرافیایی و سیاسی. اصلا روی اینها دست گذاشته نمیشود.
ما ایران را یک کشور غیر یا بیگانه در نظر نمیگیریم. من افغانستانی خودم را به عنوان یک مخاطب امام(ره) میدانم که فرمودند «حفظ این نظام واجب است»، ایشان نگفتند که این حفظ نظام برای ایرانیان واجب است! بلکه این حکم وجوب را برای همه مسلمانان صادر کردند و بر همه مسلمانان واجب شده که از این نظام حفظ و حراست کنند. حتی آن آفریقایی و اروپایی هم باید این را برای خود واجب بداند. تکلیف همه ما به عنوان مسلمان این است که در برابر هجمه استکبار و دشمن دفاع کنیم.
بنابراین ما همه باید روی ارزشهای دینیمان تاکید کنیم و آنها را محور تعاملاتمان قرار بدهیم. من فکر میکنم اگر جدایی بین ما حاصل شده، به این دلیلی است که زیاد روی ارزشهای دینی و اعتقادیمان تاکید نکردیم و مسائل دیگر از جمله جغرافیا و قومیت و ... را اصل قرار دادیم.
در زمان امام این نگاه وجود نداشت و ما میدانیم که در نگاه حضرت آقا هم چنین رویکردی وجود ندارد. من خودم به شدت فرمایشات ایشان را پیگیری میکنم و بارها شنیده و خواندهام که ایشان چقدر بر وحدت و انسجام ما تاکید کردهاند. ایشان اظهار کردهاند که ما همواره این آرمان را داریم که تمدن اسلامی شکل گیرد و این تمدن اسلامی نمیتواند کشورهای دوست و برادر اسلامی را نادیده بگیرد. به نظر من برای رسیدن به این تمدن اسلامی و تحقق آرمانهای جهانی اسلام باید همه مسلمانان چه شیعه و سنی دست به دست هم بدهند و همه قبول کنیم و به این نتیجه برسیم که در امت اسلامی باید رهبری واحد که مورد پذیرش همه باشد، وجود داشته باشد و حول آن همه بتوانیم با هم زندگی کنیم و امت واحده اسلامی را بسازیم.
بنابراین مطالبات ما این است که ارگانهایی که در راستای استحکام نظام و تحقق امت اسلامی کار میکنند، لااقل ما را از دوستان مسلمان ایرانیها تلقی کنند و فرقی بین مسلمان ایرانی و افغانستانی نگذارند. چون دین ما و انقلاب اسلامی محدود به مرزها جغرافیایی نمیشود. ما هم مقید به اندیشه ناب اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی را پناه و پایگاه خودمان تلقی میکنیم. همچنین ما انتظار داریم که جمهوری اسلامی طوری ساختار حمایت از مسلمانان جهان را با بسترسازی فرهنگی فراهم کند که هیچ مسلمانی احساس نکند که بحث مسلمان اروپایی و آفریقایی و افغان و ایران و ترک و... در میان است. بلکه همه بدانند که مسلمانان زیر یک چتر واحد به اسم امت واحده اسلامی زندگی میکنند. این به نظر من وظیفه جمهوری اسلامی است. ما یقین داریم که اندیشهها و تلاش رهبر معظم انقلاب همه در این راستا بوده است، و ارگانهای ذیربط دیگر که تحت امر ایشان هستند باید بر طبق ایده ایشان وارد عرصه شوند و زمینه را فراهم کنند که مسلمانان احساس کنند که ایران حقیقتا از همه مسلمانان حمایت میکند و این کشور جایگاه امنی برای همه مسلمانان است.
تسنیم: اگر قرار باشد ریز و جزئیتر به مشکلاتی که مهاجران افغانستان در حال حاضر با آن روبرو هستند، بپردازید، فکر میکنید مسائل مهاجران کدامها هستند و وظیفه جمهوری اسلامی در خصوص آن موضوع چیست؟
واحدی: ابتدا بگویم که مهاجران در معادلات ایران و افغانستان جایگاه ویژهای دارند. و من به عنوان یک مهاجر که بیش از 30 سال است به ایران مهاجرت کردهام به نظرم میرسد که ایران باید طوری شرایط را فراهم کند که امید در دل همه مسلمانان و مهاجران افغانی بیشتر شود، نه اینکه با برخی قوانین دست و پاگیر که مانع رشد همدلی مسلمانان میشود، محبت و عشق دینی ما به یکدیگر را کاهش دهد و مانع ارتباط عمیق و وثیق ما شود. به نظر من برخی از این قوانین و مشکلاتی که برای مهاجران افغانستان وجود دارد اصلا در شان جمهوری اسلامی نیست و رفته رفته آن نگاه «امالقرا بودن» را درباره ایران ضعیف میکند.
مثلا شما در نظر بگیرید که همین دختر آقای حکیمی میخواهند در ایران و در حوزه علیمه تحصیل کنند، اما مسائلی طرح میشود که چندان خوشایند نیست، این چه قانونی است که یک فرد شیعه و از سادات افغانستان که به دلیل مبارزات و مسائل سیاسی به ایران مهاجرت کرده، اگر بخواهد درس بخواند و معارف دینی را بیاموزد باید به افغانستان برگردد و مدرکی بیاورد؛ با شرایطی که اینها در آن کشور دارند چگونه میتوانند این کار را انجام دهند؟! به اعتقاد من اینگونه قوانین و کاغذبازیها اصلا شایسته نظام مقدس جمهوری اسلامی نیست.
من باز هم تاکید میکنم که من به طور دقیق از مواضع مقام معظم رهبری کاملا آگاهم، موضعگیری ایشان طوری است که به صراحت از مسلمین حمایت و دفاع کردهاند و نه فقط در خصوص افغانستان، بلکه درباره مسلمانان دیگر جهان هم همواره حمایت کردهاند. ایشان درباره مهاجران هم به صراحت گفتند که «مشکلات اینها باید حل شود، زیرا همه اینها هموطنان ما هستند». اما ما از برادران مومنی که در ایران مسئولیت دارند، انتظار داریم که با دید رویکرد «امت واحده اسلامی» کار کنند تا زمینه خوبی برای وحدت در جهان اسلام فراهم شود تا نه تنها شیعیان بلکه همه اهل سنت هم احساس کنند میتوانند خودشان را به ما نزدیک کنند و جهان یکپارچه اسلامی را شکل دهند.
حرف ما این است: آنچه که اصالت دارد باید ارزشهای اعتقادی باشد، نه رنگ و نژاد و قومیتها. اینها که مهم نیست و الگوی این برابری و مساوات و برادری باید جمهوری اسلامی باشد. چگونه وقتی یک افغانی روستایی ساده، حرف امام(ره) را میشنود، این بصیرت را پیدا میکند که بگوید «وقتی امام(ره) فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است ما هم او را شیطان میدانیم» این یعنی او به ارزشهای اسلامی و اعتقادی پایبند است نه به مرزهای جغرافیایی و نژاد و قومیت. آیا این افغانی روستایی به خاطر قومیت امام یا مسائل نژادی چنین حرفی را میزند؟ نه خیر او نگاه جامعی به اسلام و حکومت اسلامی دارد.
من خودم بهشخصه روی ایران خیلی حساسیت دارم، چون امام راحل الگوی من بوده و هستند. من فکر میکنم اگر برادران و مسئولان ایرانی خوب عمل کنند، قلوب همه مسلمانان جهان با آنهاست و خواهد بود. نظر و تحلیل ما از ابتدا نشات گرفته از اندیشه ملکوتی امام(ره) بوده و الان هم با رهنمودها و اندیشههای ارزشمند مقام معظم رهبری پیش میرویم.
تسنیم: به نظر شما رسانهها چه کمکی میتوانند به نهادینه شدن این اندیشه کنند؟ تا چه حد مشکلات مهاجران را میتوان از طریق کار رسانهای حل کرد؟
واحدی: این عصر، عصر رسانه است و رسانه در تحولات فرهنگی و اجتماعی خیلی نقش دارد. من فکر میکنم رسانهها باید برای نهادینه کردن آرمانهای جمهوری اسلامی کار کنند و بخشی از این آرمانها همان اخوت و وحدت اسلامی است. در این اواخر مقام معظم رهبری به صراحت بر وحدت مسلمین تاکید داشتند و فرمودند که یکی از راههایی که دشمن میخواهد جلوی رشد اسلام را بگیرد و به جهان اسلام آسیب زند ایجاد تفرقه است. به نظر من رسانهها میتوانند در این راستا حرکت کنند و بین همه مسلمانان از جمله مسلمانان ایرانی و افغانستانی وحدت ایجاد کنند. اظهارات شخصیتها و نخبگان فرهنگی افغانستانی را نسبت به جایگاه نظام جمهوری اسلامی و امام راحل و رهبری معظم انقلاب، منعکس کنند.
سنیم: کارهای زیادی هم تا کنون در خصوص تعامل فرهنگی ایران و افغانستان صورت گرفته است که نمیتوان آنها را هم نادیده گرفت. ارزیابی شما از آن فعالیتها و تاثیراتشان چیست؟
فاطمی: در خصوص بحث ارتباط فرهنگی بین ایران و افغانستان کارهای خوبی هم صورت گرفته است. به ویژه مهاجران افغانستانی در این سالها توانستند تعامل خوبی با ایرانیان داشته باشند. اما در این زمینه یک نکته کلیدی وجود دارد، اینکه متاسفانه در ایران اگر کاری که در خصوص افغانستان و تعامل با آن صورت میگیرد، عموما کارهای مقطعی و مرحلهای است. یعنی یک قانون یا مصوبه یا مرکزی نیست که به طور کامل مثلا برای 30 سال یا 50 سال وظیفهاش کار در زمینه افغانستان باشد. هر گاه که مسئله افغانستان به یک شرایط بحرانی نزدیک میشود یا کار به جای باریک میکشد، میآییم برای چند وقتی به افغانستان توجه میکنیم. در آن شرایط تصمیماتی گرفته میشود ولی بعد از گذشت زمان کاملا فراموش میشود. هیچگاه افغانستان را یک موضوع اصلی و دغدغه در نظر نگرفتیم، بلکه فرعی و تبعی بوده است. مثلا مسئولان جمهوری اسلامی هیچ گاه بحث مهاجران را به عنوان یک موضوع اصلی و دغدغه لحاظ نکردند و این موضوع برای آنها یک موضوع تبعی و فرعی و مقطعی بوده است. یا مثلا بحث احیای زبان فارسی در افغانستان و اینکه بتوانیم روابط سرد شده دو ملت را باز پرحرارت کنیم.
تسنیم: باز برگردیم به مشکلات فرهنگی مهاجران. مهمترین معضلات فرهنگی مهاجران چیست؟ چگونه میتوان رابطه نزدیکی بین ایرانیها و مهاجران افغانستانی ایجاد کرد؟
فاطمی: یکی از مهمترین مشکلات ما، نسل جدید و فرزندان مهاجران نخستین است. نسلی که در ایران متولد شدند اما امروز یک نسل بیهویت است. یعنی نسلی است که نه ایرانی است و نه افغانی. نه افغانستان را میشناسد، چون در آن جایگاهی ندارد و نه در ایران به عنوان یک ایرانی شناخته شده است. نه ایران اینها را میپذیرد و نه میتوانند به افغانستان برگردند. در حقیقت مشخص نیست که بچههای مهاجران کجایی هستند! ایرانی یا افغانستانی؟
بنابراین بحث «هویت» برای نسل سوم مهاجران بسیار مهم است که در فرهنگ آدمهای این نسل هم به شدت اثر گذاشته است. بچههای ما همیشه حرفهایی را به ما میزنند که ما پاسخ راضی کنندهای نداریم به آنها بدهیم؛ میگویند «ما که اینجا به دنیا آمدهایم، در اینجا به عنوان ایرانی پذیرفته نیستیم، در افغانستان هم که ما را نمیپذیرند، پس تکلیف ما چیست؟»
تسنیم: اینکه شما را به عنوان تبعه نمیپذیرند چه دشواریهایی برای شما دارد؟ برای شما محدودیتهایی ایجاد می کند؟
فاطمی: قطعا ایجاد میکند. مثلا ما نمیتوانیم از ایران خارج شویم و اگر بیرون برویم دیگر به ما ویزا نمیدهند که برگردیم. یا یک افغانستانی که کارت دارد نمیتواند از ایران به هیچ جای دنیا برود. حتی اگر بخواهد تا مشهد یا شهرستان دیگری برود باید، از امور اتباع اجازه بگیرد و کارهای اداری خاصی را پشت سر بگذارد.
یا همین بحث که خیلی از شاعران و نویسندگانی که در اینجا تحصیل کردند، یعنی از امکانات جمهوری اسلامی استفاده کردند و از بهترینهای شعر و ادب افغانستان بودند. اما از آنجا که ایران به آنها اقامت نداد و نمیتوانستند به طور شایستهای کار کنند، مجبور شدند به یک کشور دیگر بروند. کشور دیگر هم که تحت تاثیر سیاستهای سلطهطلبانه غرب است از آنها به عنوان اهرم استفاده میکند. چرا باید اجازه بدهیم چنین اتفاقی بیفتد؟
یا مثال دیگر این است که اگر بچهای افغانستانی باشد و پس از کلاس پنجم امتحان تیزهوشان بدهد و قبول شود، قبولش نمیکنند! پسر خود ما و پسر آقای حکیمی را که در چنین شرایطی بود، قبول نکردند. میگویند شما چون افغانستانی هستید قبول نمیکنیم! مگر چه فرقی دارد؟! یکی از بچههای ما که تیزهوشان قبول شد، به ما گفتند که مخفی کنید. یعنی زمانی که دنبال کارهایش بودیم چون به لحاظ چهره شبیه به ایرانیها است و کسی از ظاهر و سیمایش نمیتواند تشخیص بدهد که ایرانی است یا افغانستانی، به ما میگفتند رفتید برای پیگیری یا ثبت نام نگویید افغانستانی هستید، چون به هیچ وجه قبول نمیکنند. اینها متاسفانه موانعی است که نباید باشد، تبعیضهایی است که ما از یک کشور اسلامی و شیعی انتظار نداریم. اگر کشوری مانند کویت یا کشورهای عربی منطقه اینگونه رفتار کنند، میگوییم آنها به این چیزها پایبند نیستند و فقط اسمشان اسلامی است، ولی در کشوری شیعی، آن هم در برابر منِ شیعه و بچه من که او هم در همین کشور به دنیا آمده، نباید این موارد وجود داشته باشد.
مشکل دیگر اینکه مثلا بچه ما دبیرستان را که تمام کرده و با بهترین نمرات قبول شده، رفته به دانشگاه خواجه نصیر و مهندس مکانیک شده، سپس فوق لیسانساش را هم از دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی صنایع گرفته است، اما الان که فارغ التحصیل شده به او اجازه کار داده نمیشود. به نظر شما این جوان الان باید چهکار کند؟ کسی که 29 سال سن دارد و فوق لیسانساش را هم گرفته، باید در خانه بشیند؟ چه کسی باید این را تامین کند؟ ما اصلا از جهوری اسلامی گلایه نمیکنیم، فقط میخواهیم که یک راهی به ما نشان بدهد و بگوید ما چه کار کنیم؟
اینها که نمیتوانند به افغانستان بروند، چون یکی از بحرانهایی که افغانستان دارد، بحث امنیت است. کسی که 10 یا 15 سال اینجا درس خوانده، وقتی برود افغانستان و امنیت نداشته باشد، میگوید من این همه درس خواندم و میخواهم نتیجهاش را ببینم و جایی اینها را ارائه دهم. چنین شخصی برای حفظ جانش نمیرود به افغانستان. در ایران هم که نمیتوانند کار کنند. پس چه کار باید کنند؟ باید یک راه سومی وجود داشته باشد، شما بگویید این راه سوم چیست؟
تسنیم: به جایی هم مراجعه کردهاید برای حل این مشکلات؟
فاطمی: خیلی تلاش کردیم، نامههای زیادی نوشتیم تا تکلیف ما روشن شود و به ما بگویند که بچههای ما باید چه کار کنند وقتی نمیتوانند در ایران کار کنند و در برگه اقامتشان نوشته شده: «اشتغال به کار ممنوع»!
جمهوری اسلامی باید یک راهی برای اینها باز کند. اگر چنین راهی باز نشود، مجبور میشوند به کشورهای اروپایی و آمریکایی بروند، یعنی کسانی که در ایران تحصیل کردند و از بیتالمال مسلمانان و بودجه اسلام استفاده کردند، از پول جمهوری اسلامی ایران بزرگ شده و تحصیل کردهاند و لیسانس و دکترا گرفتهاند، ثمرش را میبرند در غرب آنجا کار میکنند! این خیلی برای ما بد است.
به هر حال اینها بخشی از محدودیتهایی است که متاسفانه افغانستانیها در ایران دارند.
تسنیم: ریشههای این معضلات و محدودیتهایی که مهاجران افغانستانی با آن مواجه اند کجاست؟ چه عواملی بیشتر در ایجاد این شکاف دخیل بودهاند؟
فاطمی: بخش زیادی از این معضلات به خاطر خلاء قانونی است. اگر هم قوانینی وجود داشته باشد در قبال افغانستانیها به آنها بها داده نمیشود. مثلا در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران بندی هست که گفته اگر از مادر و پدر غیرایرانی بچهای در ایران به دنیا بیاورند، آن بچه میتواند تابعیت ایرانی داشته باشد. ولی همین قانون به افغانستانیها که میرسد میگویند چون تعداد شما زیاد است نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. میگویند بیشتر مهاجران غیرقانونی آمدند و ما نمیتوانیم کاری برای آنها انجام دهیم. یعنی این موضوع گیرِ قانونی دارد و تا این گیر قانونی حل نشود ما نمیتوانیم مشکل را حل کنیم.
یکی دیگر از ریشهها این باشد که شاید یک سری از آدمها که اطلاعاتی نسبت به وضع افغانستان و مهاجران آن ندارند، در برخی پستها گذاشته شدهاند که نمیخواهند این موضوع حل شود. من اعتقاد دارم برخی افراد هستند که اصلا نمیخواهند مشکلات مهاجران افغانستان حل شود و این در پاسخهایی که در این سالها به ما دادهاند، کاملا مشخص است. مثلا مواردی داریم که یک آقای ایرانی آمده همسر افغانستانی گرفته، یا برعکس یک خانم ایرانی آمده با مرد افغانستانی ازدواج کرده است، در اینجا به بچه اینها هم شناسنامه نمیدهند، چرا؟ این که دیگر پدر یا مادرش ایرانی است! این بحث را چند سال قبل به مجلس برده بودند اما در نهایت شورای نگهبان این مصوبه را رد کرد. الان خیلی از کسانی که مادرشان ایرانی است به بچههای آنها شناسنامه نمیدهند. علاوه بر ضعف قوانی مدنی واجتماعی عوامل دیگری مانند عدم توجه به پدیده مهاجرت، هم میتواند ریشه این مشکلات باشد. در حالی که در اروپا این مشکلات نیست.
یکی از مهمترین عواملی که میتوان روی آن دست گذاشت، تبلیغات نادرست کشورهای غربی و استعمار است، آنها سعی میکنند این دو کشور را از هم دور کنند. موضوع بعدی عدم اطلاعرسانی درست از سوی خود مهاجران افغانستانی در جمهوری اسلامی ایران است و عدم اطلاع رسانی از سوی رسانههای ایران در رابطه با مهاجران افغانستانی هم در این مسئله دخیل است. ارائه تصاویری نادرست و وارونه نسبت به افغانستان و افغانستانیها در ایران، اعمال و کردار خود مهاجران افغانستان و عوامل دیگر شرایط نامطلوبی را در ایران برای مهاجران بوجود آورده است. همچنین مشکل دیگر میتواند این باشد که عموم افغانستانیهایی که در ایران حضور داشتند از قشر تحصیل کرده و فرهنگی جامعه نبودند. مردم عادی و عوام و بیشتر طبقه کارگر در ایران حضور داشتند. به همین خاطر مردم ایران فکر میکنند افغانستانیها همه بیفرهنگند و تحصیلات عالی ندارند و همهشان کارگرند و مردمی پایین تر از مردم ایران هستند. مجموعه اینها باعث شده است که نگاه درست به افغانستانیهای مهاجر وجود نداشته باشدو همیشه بین ما فاصله ایجاد شود.
تسنیم: آقای حکیمی شما هم از مطالبات و انتظاراتتان بگویید؟
حکیمی: همانطور که آقای واحدی گفتند این اعتقاد واقعی ما است که ایران امالقرای جهان اسلام است. ما به اینجا مهاجرت کردیم، زیرا اعتقاد داریم که ایران مرکز جهان اسلام است و اگر ایران پا برجا باشد انگار اسلام در سراسر جهان پا برجاست. ما همیشه آرزو میکنیم که ایران پا برجا بماند تا اسلام در جهان باشد. بنابراین اگر ما گلایههایی داریم نباید تصور شود که ما به جمهوری اسلامی انتقاد میکنیم! ما انتظار داریم برخی از مشکلات ما تسهیل شود. ما همواره به جمهوری اسلامی ایران و مردمش پایبند خواهیم بود.
یکی از مشکلاتی که ما با آن مواجه بودیم این بود که ما اوایل کارت نداشتیم و دوره تحصیل بچههای ما طی شد و دیگر آنها را در مدرسه نمیپذیرفتند که درس بخوانند. زمان تحصیلشان که گذشت از مدرسه رفتن ماندند و از نوجوانی دنبال شغل نجاری و مکانیکی و... رفتند. عدهای هم که درس خواندند و به مدرسه میرفتند در همان سر کار، آنها را با حالت تحقیرآمیزی «افغانی» خطاب میکردند. یکی از پسرهای من که کوچک بود همیشه از این برخورد گریان میشد و به خانه که میآمد میگفت «به من میگویند افغانی، بابا من افغانی نیستم!» بعدها که بزرگتر شد با او صحبت کردیم و برایش توضیح دادیم که افغانی بودن چیز بدی نیست، ما مهاجرت کردهایم. اما این مشکل وجود دارد که بچههای ما به شدت با مشکل هویت مواجهاند و این یک درد است.
یکی دیگر از مسائل من این بود که بتوانم در ایران هم جایگاه شغلی خودم را حفظ کنم. من قبل از حضور شوروی در افغانستان و کودتای کمونیستی افغانستان، به مدت 4 سال در شوروی درس خواندم.هم زبان روسی آموختم هم مدتی در رشته خلبانی و سپس در رشته هواشناسی تحصیل کرم و فارغ التحصیل شدم. بعد که به ایران مهاجرت کردیم، گفتیم میروم از دانش و سابقه و تخصصم استفاده میکنم. این آرمان من بود که بتوانم به جامعه اسلامی ایران خدمت کنم. اما اینگونه نشد، الان در ونک نگهبان هستم. در جاهای دیگر هم کارهایی از این دست انجام دادهام.
البته برای من ننگ و عار نیست که برای پیدا کردن یک لقمه نان حلال و نفقه خانوادهام حتی جارو بکشم و ماشین بشورم یا نگهبانی بدهم. ولی انتظار ما از جمهوری اسلامی یک انتظار فرهنگی بود و هست.
به هر حال من دارای تخصص بودم و درس خوانده بودم و زبان میدانستم اما مجبور شدم در اینجا نگهبانی و کارواشی کنم. همه دانش و تخصص و زبانی که میدانستم در این سالها از یادم رفت و فراموش شد. ما به ایران آمدیم تا با تخصصمان به جمهوری اسلامی خدمت کنیم، من زمانی که در افغانستان بودم زبان روسی را خیلی خوب حرف میزدم و در نیروی هوایی کار میکردم. اما امروز بعد از 16 سال نگهبانی و کارهای خدماتی، زبان روسی کاملا از یادم رفته است. باید از من و امثال من کار میگرفتند و ما مصدر خدمت به جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان ایرانی می شدیم.
سایر مطالب پرونده:
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-1 : خیلی دور، خیلی نزدیک؛ مقدمه داستان بلند «ایرانیها» و «افغانها»
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-2 روایت امیرخانی از مساله «مهاجرین افغان»: دیگر وقت نگرانی است
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-3 برای آقای ایرانی که به نجات برادر افغانش شتافت
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4 (بخش اول):مادر شهید افغانستانی مدافع حرم: کاش آن جام زهر را «ما» هزار هزار مینوشیدیم اما امام اذیت نمیشد
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4 (بخش دوم) :مادر یک شهید افغانستانی: خیابانهای اردوگاه مهاجرین را به نام «امام» نامگذاری کردیم
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 5 افغانیالاصل است اما قبر پاکش...
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 6 شش سوءتفاهم بزرگ درباره مهاجرین افغان
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 7 سوغات جعفریان از افغانستان برای رهبر انقلاب/اینجا کسی به پاسپورتها نگاه نمیکند
انتهای پیام/