محمدی:نگاه فروکاسته در ادبیات و زبان افغانستانی هم وجود دارد/ کیانیان: این میزگرد استقبال از آینده است، گذشته را رها کنیم

محمدی:نگاه فروکاسته در ادبیات و زبان افغانستانی هم وجود دارد/ کیانیان: این میزگرد استقبال از آینده است، گذشته را رها کنیم

خبرگزاری تسنیم: دو بخش میزگرد «افغانستان در قاب سینمای ایران» در هفته جاری منتشر شد. این آخرین بخش این گفتگوست. میزگرد تمام می‌شود و داستان اصلاح ذهنیت رسانه‌ای مهاجرین تازه شروع شده است.

خبرگزاری تسنیم: ضا کیانیان، فرهاد توحیدی، رضا برجی، حجت‌الاسلام رضوانی‌نژاد، سمیع‌الله عطایی، شوکت‌علی محمدی به خبرگزاری تسنیم آمدند تا درباره تصویر افغان‌ها در سینمای ایران صحبت کنند. حرف‌های زیادی رد و بدل شد.

بخش عمده‌ای از گفتگو به نقد انحصار تصویر افغانستانی‌ها در رسانه‌های ایرانی به تصویر یک کارگر بی‌تخصص و بی‌سواد گذشت.نقدی که خودش خطر پایین انگاشتن کارگران افغانستانی را داشت. اما در میانه قسمت دوم این بحث مطرح شد که گریزی از نماد کردن تصویر یک کارگر به عنوان یک افغانستانی در رسانه‌های ایرانی نیست که بیش از 90درصد مهاجرین افغانستانی از کارگران بودند و مساله، نگاه غیرانسانی به مهاجرین، چه در قامت یک کارگر و چه در یک قامت دیگر است. در ادامه بحث شاهد مثال آورده شد از «جمعه» روبان قرمز که یک کارگر بود و در آلونک زندگی می‌کرد اما با یک نگاه انسانی تصویر شده بود.

بخش پایانی گفتگو هم‌اکنون منتشر می‌شود. این مسیری است که تازه شروع شده است و راهی جز گفتگو، بحث و به چالش کشیدن در مورد آن نیست. در مورد این ماجرا بیشتر از این‌ها حرف خواهیم زد.

بخش اول میزگرد و بخش دوم میزگرد قبلا منتشر شده‌اند.

تسنیم: آقای محمدی، شما سال‌ها در ایران زندگی کردید، هم تجربه زیسته مستقیم حضور در ایران را دارید و هم به نوعی در تمام این سالها با رسانه‌ها در تماس بوده‌اید. شما فکر می‌کنید این تصویر رسانه‌ها از مهاجرین چه قدر عادلانه است؟

شوکتعلی محمدی: قبل از هر چیز باید بگویم که وقتی ما از رسانه حرف می‌زنیم نباید آن را تنها به سینما و تلویزیون محدود کنیم؛ کتاب، بولتن و حتی بیلبوردهای تبلیغاتی جزء رسانه محسوب می‌شوند، و از لحاظ روان‌شناختی بر مخاطب، همان تاثیر رسانه را دارد.

علاوه بر آن باید بدانیم که سینما و رسانه پدیده‌ای رفتاری هستند که بازتاب اندیشه متولیان رسانه‌اند، زیرساخت هر شناخت رفتار است و وقتی بخواهیم در مورد وجه زبانی سینما حرف بزنیم باید به پیشینه ادبیات برگردیم. یعنی ادبیات و زبان مسئله مهمی در رسانه محسوب می‌شود.

از هر لحاظ افغانستانی‌ها در ایران مهجور مانده‌اند؛ از لحاظ زبانی هم گویش، لهجه و زبان افغانستانی‌ها برای ایرانی‌ها شناخته نشده است

من دوست دارم بحث را روی ادبیات و زبان جلو ببریم. همان‌گونه که قصه مهاجران افغان از زبان دوستان بیان شد، که از هر لحاظ افغانستانی‌ها در ایران مهجور مانده‌اند؛ از لحاظ زبانی هم گویش، لهجه و زبان افغانستانی‌ها برای ایرانی‌ها شناخته نشده است. با توجه به اینکه فرهنگ و زبان مشترکی از زمان‌های گذشته با ایران دارد.

به عقیده من یکی از موثرترین رسانه‌ها در بحث ما، کتاب‌های درسی است،  اگر به کتاب‌های درسی ایرانی‌ها نگاه کنیم، خواهیم دید که  اساسا معرفی خوب و درستی از کشورهای دیگر به خصوص کشورهای همسایه وجود ندارد. و این نوع نگاه هم بیشتر به  نگاه ناسیونالیستی زمان رضاه شاه برمی‌گردد، چیزی که در حال حاضر هم رگه‌هایی از آن تفکرات و بینش‌ها در کتاب‌های درسی دیده می‌شود. شخصیت سراینده داستان‌ها و اشعار مشخص است اما زادگاه آنان به فراموشی سپرده شده است. این حرکت درست و صحیحی نیست، چرا با فرهنگ خود روراست نیستیم؟ یک خلط مغالطه آمیز در اکثر کتاب های درسی ما وجود دارد؛ مثال می‌زنم، وقتی در کتاب های فارسی کلیله و دمنه به عنوان متن فاخر فارسی معرفی می شود هیچ گاه عنوان  اصلی کتاب که «کلیله دمنه بهرام شاهی» که در «غزنی» نوشته شده است را عنوان نمی‌کنند.

اولین شاعر فارسی به نام حنظله بادغیسی در جغرافیای امروزی زاده کشور افغانستان است. اولین حاکمیت استقلال طلب فارسی برخاسته از کشور افغانستان است.

اولین شاعر فارسی به نام حنظله بادغیسی در جغرافیای امروزی زاده کشور افغانستان است. اولین حاکمیت استقلال طلب فارسی برخاسته از کشور افغانستان است. صفاریان از غزنین، سامانیان از بلخ و غزنویان از افغانستان ظهور کرده‌اند. تاریخ سیستان از کشور افغانستان است. در دوران اسلامی که دولت خراسان به دو گروه دولت سیستان و دولت خراسان تقسیم شد، کتاب های اولیه زبان فارسی در این سرزمین نوشته شده است. مهم ترین متن های فاخر زبان فارسی در غزنی پدید آمده است و اگر سبک خراسانی را سبک غزنوی بدانیم گزاف نگفته‌ایم.

وقتی نوع نگاه ایرانی ها به افغانستان فرومایه است و این مغالطه در نوع نوشتار کتاب‌های ادبیات درسی وجود دارد، همین نوع نگاه تبعیض ‌آمیز به افغانستانی‌ها هم به وجود می‌آید

منشا کتاب‌های کهن زبان فارسی در کشور افغانستان است، کتاب‌هایی چون اسرار توحید، تاریخ بیهقی، کشف‌المحجوب هجویری، حدیقة‌الحقیقه، شاهنامه فردوسی و چندین دیوان شعری برخاسته از ادبیات و شعر کهن افغانستان است. اما نگاه مسئولان ایرانی‌ به ادبای افغانستانی نگاه فرومایه‌ای است؛ چه اشکالی دارد سهم هر کشوری را محترم بشماریم. وقتی نوع نگاه ایرانی ها به افغانستان فرومایه است و این نوع مغالطه در نوع نوشتار کتاب‌های ادبیات درسی وجود دارد، همین نوع نگاه تبعیض ‌آمیز به افغانستانی‌ها هم به وجود می‌آید. وقتی یک نوجوان ایرانی با این مفاخر آشنا می شود، فکر می‌کند که افغانستانی‌ها اصلا ادیب ندارد. نمی‌داند که عده ای از این مفاخر زاده کشور افغانستان بوده‌اند. در کتاب‌ها نوشته شده است، ابوعلی سینا زاده بلخ است، اما همیشه می‌گویند یکی از دانشمندان بزرگ ایران است. در حالیکه، در کلاس‌‌های ادبی افغانستان ماجرا کاملا برعکس است. قبل از خواندن کتاب پنج‌گنج، اشعار حافظ را می‌خوانند. در کلاس‌های درسی افغانستان این گونه حساسیت وجود دارد و به ادبا و نویسندگان و شاعران ایرانی احترام بسیاری قائل‌اند.

مردم افغانستان برای سلامتی امام خمینی 3 روز، روزه گرفتند تا حالشان بهتر شود

در بهمن 57، در زمان رخداد انقلاب اسلامی از رسانه‌ها، موقعی اعلام شد که امام خمینی احوالشان مساعد نیست، مردم افغانستان بسیار ناراحت شدند و برای امام خمینی 3 روز، روزه گرفتند تا حالشان بهتر شود. ما برای کشور ایران و ایرانی‌ها به این شکل احترام قائل هستیم اما در ایران کسی ما را حساب نمی‌کند. هنوز به زبان و فرهنگ ما واقف نیستند. یادم است در بهمن 57 در خانه عموی  خود من نشسته بودیم و اخبار ایران را از رادیو دنبال می کردیم، وقتی متوجه شد سفر امام خمینی به تاخیر افتاده است رادیو خود را از عصبانیت به دیوار کوبید، و رادیو شکست. آن قدر از شنیدن این خبر ناراحت شده بود. مردم افغانستان خیلی به امام خمینی ارادت داشتند. خب این نوع نگاه از افغانستان به ایران است، اما از ایران به افغانستان نگاه‌ها فرومایه است.

من باورم نمی‌شد و خیلی متاسفم، اما بایداین حرف را بگوییم که افغانستانی‌ها در ایران اجازه رفتن به دانشگاه را نداشتند، الان تازه 10 سال است که اجازه رفتن به دانشگاه را دارند اگر از 35 سال پیش اجازه ورود داشتند الان اوضاع خیلی فرق می‌کرد.

کیانیان: ببنید 35 سال پیش دانشگاه در ایران کلا بسته شد.وقتی در یک کشور انقلابی صورت می‌گیرد، یعنی تحولی عظیم در آن کشور صورت گرفته است، این تحولات و اتفاقات تا در میان مردم جای خود را باز کند زمان می برد. در ایران انقلابی صورت گرفته است، طول می‌کشد تا این پروسه انقلاب به قانون تبدیل شود. در این میان جنگ می‌شود، باز وجود پدیده جنگ باعث ایجاد تلاطم در کشور می‌شود، 8 سال طول می‌کشد تا این جنگ تمام شود، خیلی‌ها قربانی شدند. ما نمی‌توانیم از بدو وجود انقلاب توقعی داشته باشیم، اما الان نکته ای وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشیم؛ نخواهید انتقام گذشته را بگیرید، بروید به استقبال از آینده . الان حضور همه ما در این خبرگزاری استقبال از آینده است. حالا یک خبرگزاری ارزشی هم هست. البته من کلمه ارزشی را قبول ندارم، چون همه ما ارزشی هستیم، ظاهر آدم ها که مهم نیست

کیانیان: این گفتگو و میزگرد قدم اول برای اصلاح است، باید ادامه دهیم

این خبرگزاری با برگزاری چنین جلسه‌ای با ایده و تفکرات چند جوان خوش فکر به استقبال آینده رفته است و با بررسی مسائل در رفع مشکلات و بهتر شدن شرایط فعلی تلاش می‌کنند. حالا این یک قدم، قدم بعدی هم باید بریم سراغ دیگر رسانه‌ها... از تلویزیون هم باید بخواهیم تا دنباله‌رو چنین حرکت‌های خوب باشند و برای مهاجران گام‌های هدفمندی بردارند.تمام این مسائل و موضوعاتی که بیان شد و بررسی مشکلات، پرداخته شد باید تئوریزه شود تا جواب دهد.

در «روبان قرمز» جمعه لهجه نداشت چون با توجه به تحقیقات و پژوهش‌هایی که انجام داده بودیم، به این نظر رسیدیم، که اگر جمعه لهجه افغانستانی داشته باشد، مخاطب حرف حساب او را نمی‌پذیرد و به او اهمیت نمی‌دهد.این خیلی بد است و باید تغییر کند. چرا ما به اینجا رسیده‌ایم. حالا بماند که  آقای پوراحمد در جشنواره فیلم فجر گفته بود: چون کیانیان نتوانسته است به لهجه افغانی صحبت کند، جایزه به او تعلق نگرفت.من هم در جواب به ایشان گفتم: داوران و شما نمی‌دانستید، من مشهدی هستم و در این شهر بزرگ شدم و به خوبی می‌توانم به لهجه افغانی صحبت کنم.

عطایی: آقای کیانیان، تمام این حرف‌ها در جای خود درست است، اما من یک سوال دارم، اما فرق شمای هنرمند روشنفکر  با یک فرد عادی چیست؟

کیانیان: در این است که من روبان قرمز بازی می‌کنم، و او بازی نمی‌کند.

عطایی: پس چرا هنرمندان و روشنکفران ایران هم در خلق شخصیت‌های فیلم تحقیق نمی‌کنند. آقای عطاران برای انتخاب شخصیت افغانستانی در سریال خود، روش ویژه‌ای دارد، به مترو می‌رود و بدقیافه‌ترین افغانستانی که می‌بیند را برای ایفای نقش در فیلم انتخاب می‌کند. نتیجه هم می‌شود این که  آن شخص را مسخره می‌کنند و به آن می‌خندند.

برجی: البته از این هم نمی‌شود گذشت که تلویزیون ذائقه مخاطب ما را تغییر داده است و این یک معضل کلی است. شما فقط به این فکر کنید که تلویزیون ما ذائقه مردم را از «چارلی چاپلین» به سریال «برره» تغییر داده است.چه قدر فاصله .

 آن سالی که سریال «برره» پخش می‌شد، من به رییس صداوسیما نامه‌ای نوشتم که آقا این چه وضعش است؟ به داد طنز برسید.

البته مسئله مهم دیگری هم هست که من باید بگویم.من می‌گویم نباید فقط ایرانی‌ها را مقصر نشان دهیم. باید بپرسیم که افغانستانی‌ها هم برای معرفی خودشان چه کارهایی کردند، تا تصویر روشن و خوبی از خودشان در خاطره دیگران بر جای بگذارند.

توحیدی: ما باید همیشه به این موضوع توجه داشته باشیم که مبنای انتشار تصویر، شناخت است.  بدون شناخت و معرفت حرفی نداریم.اینجا هم همین‌طور، اگر براساس معرفت و شناخت حرفی زده شود می‌توانیم تصویری درست و واقعی از افغانستانی‌ها به نمایش بگذاریم. همه چیز از خودمان شروع می‌شود. خویش را دوست بداریم تا بتوانیم مهاجران و دیگر اقلیت‌های موجود در ایران را دوست داشته باشیم. و برای آنان حق روایت در رسانه و سینما و در دیگر عرصه‌های اجتماعی قائل شویم.

توحیدی: تا چه میزان به حقوق شهروندی افغانستانی پایبند بودیم، توانستیم حق تحصیل را به آنها بدهیم؟شناسنامه به آنها داده‌ایم؟

بیاید بررسی کنیم که ما برای مهاجران چقدر ارزش و اهمیت قائل بودیم؛ تا چه میزان به حقوق شهروندی آنها پایبند بودیم، آیا توانستیم حق تحصیل را به آنها بدهیم؟ آیا افغانستانی‌ها می توانند با فرد ایرانی وصلت داشته باشند؟ برای تهیه شناسنامه تا چه میزان برای آنها کاری کردیم  هویت خودشان را کسب کنند؟ همه این مسائل دردی است که افغانی ها به آن دچار هستند و باید راه چاره‌ای برای این مشکلات پیدا کرد.

عطایی:وقتی به ایرانی‌ها می‌گویم دانشجو هستند تعجب می‌کنند که مگر افغانستانی‌ها هم دانشجو می‌شوند/ هویت افغانستانی‌های داخل ایران در حال از دست رفتن است

عطایی: به نکته فوق‌العاده مهمی اشاره کردید.این اتفاق مهمی است که به نظرم این وسط رخ داده است. این که با این نوع عملکرد رسانه‌ها؛ هویت افغانستانی‌های داخل ایران در حال از دست رفتن است. وقتی ما هر روز در اجتماع با این نوع رفتارهای تحقیرآمیز روبرو می‌شویم دیگر نمی‌توان از ما انتظار داشت که به این هویت افتحار کنیم و آن را بروز دهیم.
تمام ایرانی ها اولین سوالی که از من می پرسند: این است؛ « کجا کار می‌کنی؟» می گویم که دانشجو هستم، تعجب می‌کنند و می‌گویند مگر افغانی‌ها هم می‌توانند دانشجو باشند.

بیشتر موضوعاتی که در رسانه‌ها از مهاجران افغان بیان می‌شود، تمسخرآمیز است و همین باعث شده‌ است که مردم ایران تصور کنند افغان‌ها همه کارگر و دزد و قاچاقچی هستند. در حالیکه قشر زیادی از افغانی‌ها باسواد و تحصیلکرده، تاجر، شاعر و هنرمند هستند. رسانه‌ها باید به این نوع افراد توجه داشته باشد و در فیلم‌ها از این نوع شخصیت‌ها هم استفاده کند.  آقای شوکت‌علی‌محمدی جزء کسانی هستند، که راجع به زبان فارسی چندین کار مفید و پسندیده انجام داده ‌اند، کتاب نوشته‌اند، کدام یک از ایرانی‌ها ایشان را می شناسد. من خودم  اولین کار هنری خود را با خانم برومند شروع کردم. در سریالی که خانم برومند کارگردانی کرده‌اند اسم شخصیت فیلم را «بیاله» گذاشته بودند. بسیار تعجب کردم و در مورد این اسم به تحقیق پرداختم و متوجه شدم که اصل این اسم بریاله است، که در زبان پشتو به معنی پیروزی و موفقیت است. این موضوع را با خانم برومند در میان گذاشتم و ایشان به کلی اسم شخصیت را عوض کردند. اما چی گذاشتند؟ گذاشتند «چهارشنبه». به خانم برومند گفتم: که چرا چهارشنبه گذاشتید؟ همچین اسمی در افغانستان وجود ندارد. ایشان در جواب به من گفتند: «اگر اسم جمعه دارید، پس چهارشنبه هم خواهید داشت دیگر»

شوکتعلی محمدی: قاطعانه بگویم؛ بدون شناخت لهجه و گویش افغانستانی ما نمی توانیم متون گذشته زبان فارسی را فتح کنیم

محمدی: یک نکته فنی در مورد زبان بگویم، که مدیون زبان نمانیم، همان نگاه فروکاسته‌ای که در مورد افغانستان گفته‌ایم در مورد زبان افغانستان هم وجود دارد، البته در مورد زبان این نوع نگاه شدیدتر است، زبان و لهجه افغانستانی را مسخره می‌کنند. قاطعانه بگویم؛ بدون لهجه افغانستانی ما نمی توانیم متون گذشته زبان فارسی را فتح کنیم، مخصوصا لهجه هزاره‌‌های افغانستان که در مرکز این کشور قرار دارد،  هزاره‌ مرکز پارس قدیم است، که دین زرتشتی و زبان فارسی از اینجا به چهارسوی عالم منتشر شده است. پارس را با 4 رودخانه معرفی می کنند، رودخانه هیرمند، دایتی یا بلخاب، هریرود، مررود. در افغانستان گسترده سرزمینی که به دین زرتشت گرویده بودند، سرزمین پارس می گفتند. پارسی دری از شرق به غرب گسترش یافته است و  ما بدون توجه به لهجه شرقی و خراسانی نمی توانیم متون قدیمی و به خصوص سبک خراسانی را بخوانیم.

به عنوان آخرین حرف می‌گوییم مردم افغانستانی، با حاکمیت ملی خود جنگیدند، اما شما دشمن خارجی داشتید. ما با دولت خود جنگیدیم و نمی‌دانید که این چه قدر سخت است. شما چه انتظاری از مهاجران دارید، مهاجران هیچ گونه پشتوانه ای ندارند. چرا نباید رسانه‌ای را به ما مهاجران اختصاص دهند تا بتوانیم خودمان را آن گونه که شایسته است به تصویر بکشیم. امروز تنها رسانه‌ای که دارم، وبلاگم است.

کیانیان: به عنوان آخرین صحبت‌هایم عرض می‌کنم. ما عقده‌های فراوانی داریم که باید تمام آنها گفته شود تا برای حل آنها تلاش کنیم و موانع را برداریم. باید این فرهنگ گسترده فارسی که مختص ایران و افغانستان نیست را به همه جهانیان بشناسانیم. زبان فارسی شناسنامه همه ما است، وقتی این شناسنامه را نداشته باشیم همه ی ما یتیم هستیم، فکر نکنید فقط کشور افغانستان از لخاظ زبانی یتیم هستید. یعنی من هم زبان فارسی را به طور دقیق نمی شناسم.

ما از این جوان هایی که این بحث را راه اندازی کردند، تشکر می کنیم و می گوییم باز هم از این مسائل مطرح کنید. تلویزیون هم به این مسائل بپردازد. اما بدانید که ما با هم هستیم نه تنها افغانستان بلکه همه ی جهان باید با یکدیگر باشند. امروز دیگر مرز هیچ معنایی ندارد. به قول «جمعه» در فیلم «روبان قرمز» که می‌گوید، مرز دیگر چیست، مرز را کسانی گذاشتند که به دنبال منافع هستند، ما از مرز منافعی نداریم، ما از بی‌مرزی منافع داریم.

وقتی شما از زبان فارسی دفاع می کنید، من هم باید از زبان فارسی دفاع کنم، و به صدا و سیما بگویم که این کلمات ترجمه‌نشده‌ای که در سریال ها و برنامه به کار می برید چیست؟ این کلمات  فارسی نیست، بلکه این کلمات انگلیسی هستند. این سریال هایی که با سطح پایین حرف می زنند و از کلمات نادرست استفاده کردند، باید اصلاح شوند.  ببینید تنها شما افغانستانی ‌ها نیستید که عقده و درد دارید من هم درد دارم و  برای همین کنار همدیگر نشسته ایم. در نتیجه به من لبخند بزنید.

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-1 : خیلی دور، خیلی نزدیک؛ مقدمه داستان بلند «ایرانی‌ها» و «افغان‌ها»

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-2 روایت امیرخانی از مساله «مهاجرین افغان»: دیگر وقت نگرانی است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-3 برای آقای ایرانی که به نجات برادر افغانش شتافت

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4 (بخش اول):مادر شهید افغانستانی مدافع حرم: کاش آن جام زهر را «ما» هزار هزار می‌نوشیدیم اما امام اذیت نمی‌شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4(بخش دوم) :مادر یک شهید افغانستانی: خیابان‌های اردوگاه مهاجرین را به نام «امام» نامگذاری کردیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 5 افغانی‌الاصل است اما قبر پاکش...

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 6 شش سوءتفاهم بزرگ درباره مهاجرین افغان

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 7 سوغات جعفریان از افغانستان برای رهبر انقلاب/اینجا کسی به پاسپورت‌ها نگاه نمی‌کند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 8 میزگرد فعالان فرهنگی: با وجود تمام دلخوری‌ها ایران همچنان پناه مستضعفین افغانستانی‌ است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 9گلایه‌های ما مهاجرین افغانستانی، انتقاد به جمهوری اسلامی نیست؛ به موانع تحقق انقلاب است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ 10 محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی، نخبگان و اهالی فرهنگ کجای ماجرایند؟

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ 11 شاعر افغانستانی: «ایران» عشق من است و برای گرفتن یک ویزا ماه‌ها اذیت می‌شوم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ12پدر طلبه شهید افغانستانی مدافع حرم: دید جهانی محمود متأثر از درس‌خواندنش در ایران بود، آخوند معمولی نبود

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ12 پدر شهید افغانستانی:از «راهیان نور» خاک جبهه‌های ایران را سوغات آورد و آخرمثل شهدای ایرانی شهید شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» - 13 مخترع افغانستانی: دانشمند دانمارکی‌ پاسخ داد ایران تحریم است؛ یاد «ما می‌توانیم» امام افتادیم و تحریم را شکستیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -14/ فاز «ویزای فرهنگی» «ویزای فرهنگی»، گره کور مساله مهاجرین افغانستانی را باز می‌کند؟

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -15/ فاز «ویزای فرهنگی» «رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان:«ویزای فرهنگی»،نیازمند تسهیلی کوچک در بوروکراسی است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -16/ فاز «ویزای فرهنگی» رایزن فرهنگی ایران در کابل: «ویزای فرهنگی» منتظر اقدام وزارت خارجه است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -17/ فاز «ویزای فرهنگی» محمدکاظم کاظمی:‌ مسئولان از مهاجرت دوباره نترسند،‌ «ویزای فرهنگی» مسیر بازگشت را هموار می‌کند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -18 توضیحات مدیرکل اتباع خارجی وزارت کار درباره محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -19 روایتی از جوان شهید «افغانستانی» که در جنگ «ایران» روی سیم‌خاردارها خوابید

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(1) توحیدی: مخملباف، به تصویر افغانستانی‌ها در ایران لطمه زد/عطایی:بعد از 30 سال،منتظر نگاهی عادلانه در سینمای ایرانیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(2) کیانیان: در «روبان قرمز»حریف آرمانگرایی حاتمی‌کیا نشدم/ برجی: شهیدآوینی در اوج جنگ، دغدغه مهاجرین افغانستانی داشت

انتهای پیام/

اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
triboon
گوشتیران