«عاشقی به سبک ون گوگ» تلفیق موفقیتآمیزی از عشق، سیاست و تاریخ است
خبرگزاری تسنیم: روز گذشته نشست نقد و بررسی کتاب «عاشقی به سبک ون گوگ» نوشته محمدرضا شرفی خبوشان که توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است، در فرهنگسرای انقلاب برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عصر روز گذشته نشست نقد و بررسی رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» با همکاری موسسه شهرستان ادب و باشگاه کتاب فرهنگسرای انقلاب با حضور حمید عبداللهیان و جواد افهمی به عنوان منتقد و محمدرضا شرفی خبوشان، نویسندۀ کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست سینا رازانی، بازیگر تئاتر و تلویزیون بخشهایی از این رمان را برای حاضران بازخوانی کرد.
محمدرضا شرفی خبوشان در ابتدای این نشست درباره علت نگارش این رمان گفت: من علت نگارش این کتاب را به خاطر ندارم. زمانی که یک کتاب نوشته میشود، نویسنده به سرعت از آن فاصله میگیرد. رمان مثل یک فرزند است که به دنیا آمده و به جامعه وارد شده و مستقل میشود. نویسنده آنچنان با اثر بعدی خودش مشغول میشود که از آثار گذشته خود بسیار فاصله میگیرد.
وی افزود: من حدودا 2 سال روی این کتاب وقت گذاشتم و بیشترین وقتی که برای آن صرف کردم در حوزه شناخت و یادگیری مفاهیم نقاشی و جهان نقاشی بود. دریچه نگاهنقاشان به دنیا، تصویری است و زبان آنها تصویر است به همین دلیل نیاز داشتم که حتما به سراغ جامعه نقاشان بروم. این نقاشان هستند که باید بعد از خواندن کتاب نظر بدهند که من تا چه حد دنیای آنها را واقعی نشان دادهام.
شرفی با اشاره به رمان بعدی خودش با نام «تقاص قرطاس» که در دوران قاجاریه میگذرد، ادامه داد: آرشیو کاملی از وقایع دوران قاجاریه بدست آوردهام و از آن برای اثر بعدی خودم استفاده میکنم. هرچقدر هم که نویسنده خود را بینیاز از تاریخ بداند اما ما باز باید به استقبال تاریخ برویم و از آن بنویسیم. ظرفیتهای بسیاری وجود دارند که قابلیت نگارش را دارند. کشور ما وقایع گسترده تاریخی و حملات بسیاری را تجربه کرده است که میتواند نوشته شود.
نویسنده کتاب «عاشقی به سبک ونگوگ» افزود: رمان، تاریخ نیست و از تاریخ کمک میگیرد که محصول تولید کند. به نظر من این بسیار پرت است که تاریخ را با خواندن رمان دنبال کنیم. هدف رمان بیان تاریخ نیست و بیان موقعیت آدمها و تغییر در سیر انسانی است و تاریخ در درجه چندم قرار دارد. من به شکل محدود هم به سراغ شخصیتهای معروف تاریخی هم رفتهام اما این شخصیتهای فرعی جامعه هستند که تاریخ را میسازند و اگر زندگی آنها روایت شود قطعا بهتر خواهد بود. رمانهایی را داریم که به شکل مستقیم به سراغ شخصیتهای تاریخی میروند اما بیان به شکل غیرمستقیم هدف را پررنگتر میکند.
جواد افهمی، نویسنده و منتقد در ادامه این نشست گفت: ما با داستانی روبرو هستیم که برای فهم آن به تفکری عمیق نیازمندیم. در این داستان ما با یک عشق خود ویرانگر روبهرو هستیم و معشوق هم عاشقکش است. البرز، شخصیت اصلی داستان از دریچه باریک لانه سگ تلاش میکند که خود را بشناسد. نثر این کتاب بسیار پخته و قوی نوشته شده است. نازلی او را عاشق میکند و کار به جایی میرسد که این آنقدر متعالی میشود که از کنار نازلی هم عبور میکند و نازلی پست و حقیر میشود.
وی افزود: ما در این کتاب علیرغم ناتورالیستی بودن آن با یک نثر شاعرانه و یک عاشقانه آرام روبرو هستیم و حتی با وجود خونریزیهای بسیار در این کتاب باز هم از آن حیطه آرام عبور نمیکنیم. شخصیت اول داستان در عمارتی بزرگ میشود که اربابی نظامی از رژیم طاغوت دارد و البرز در این راستا به دنبال هویتجویی است. او در مسیر هویتجویی با یک نقاش مواجه میشود و به اصول و قواعد روشنفکری پشت پا میزند و بعد از مسائلی دچار استحاله شده و به سمت تعالی میرود. متن داستان آنچنان قدرت و پختگی دارد که خواننده را گاهی از ارکان داستان غافل میکند.
حمید عبداللاهیان منتقد ادبی نیز در ادامه این نشست گفت: روال ما بر این است که ابتدا خوبیهای داستان را به نویسنده گوشزد میکنیم و بعد به سراغ ایرادات آن میرویم. من این کتاب را جذاب دیدم. ما اگر از کتابی خسته شویم آن را کنار میگذاریم. اینروزها آنقدر کیفیت آثار ضعیف است که ما از خواندن آنها خسته میشویم اما این کتاب از آن آثاری است که من دوست دارم بارها آن را بخوانم. یکی از مهمترین ویژگیهای این کتاب نثر آن است که خیلی روزنامهای نیست و خیلی هم کند جلو نمیرود بلکه با یک سرعت مناسب جلو میرود.
وی افزود: نثر این کتاب جاده زیبا و پرپیج و خمی را برای ما فراهم میکند که ما در آن به آرامی حرکت میکنیم و در حال مشاهده زیباییهای این جاده هستیم. این کتاب با ما کاری کرده است که ما شتابزده از کنار آن عبور نکنیم و دارای سرعتگیرهای بسیار است. برخی از نویسندگان ماجرای سادهای را به خوبی تعریف میکنند و این کتاب تلفیق بسیار موفقیتآمیزی از عشق، سیاست و تاریخ است که در ادبیات عامهپسند ما این فاکتورها همواره حضور داشته و باعث جذابیتبخشی به اثر شده است.
عبداللهیان با اشاره به اینکه این ویژگیها کتاب را بسیار پرفروش میکند، ادامه داد: نویسنده و راوی داستان تلاش کرده است که هیچگاه درگیر فضای روشنفکری سیاسی موجود در کتاب نشود. یکی از این فضاها ارتش زمان شاه است و همچنین فضای روستایی. کلام نویسنده در بیان زبان روستایی نشان از تسلط نویسنده در کار خود است و اینکه نویسنده در کار خود قوی باشد به خواننده اعتماد میبخشد. این کتاب دیالوگهای بسیار خواندنی دارد و غافلگیریهای مناسبی را در زمانی که ما احساس خستگی میکنیم به ما داده است.
جواد افهمی ادامه داد: این کتاب علائم سبک رئالیستی و ناتورالیستی را در خود دارد. این یک باور غلط است که سبک ناتورالیستی ارزشی برای انسان قائل نیست در حالی که امیلزولا سردمدار این سبک انسانیت را در آثار خود بسیار استفاده کرده است. من احساس میکنم که فصل پنجم این داستان در خلاء اتفاق میافتد و ارتباطی برقرار نشده است و اگر فصل پایانی و خط پایانی کتاب نبود قطعا رمان روی هوا میماند. اگر جابهجایی در فصول داشتیم قطعا در ساختار کتاب کمک میکرد.
وی افزود: در دنیایی که انسانها رمانهای بیمایه میخوانند فصل اول این داستان ما را بسیار امیدوار میکند. دعا میکنم که جامعه ما در حوزه کتابخوانی از رکود خارج شود و آن هم حتما به خواندن کتاب مربوط است.
عبداللهیان در ادامه این نشست گفت: این کتاب فضای جهانبینی مشخصی ندارد و اگر قرار است که ظلمی را که به جامعه ایرانی میرود را بیان کنیم نیاز است که بیطرف بایستیم و قرار نیست که نویسنده در اثر موضعگیری داشته باشد. قرار است که نویسنده آرام باشد و در مقابل خواننده بسیار جزل و ولز کند. اگر نویسنده خونسردی خود را از دست دهد مخاطب خود را از داستان دور میکند. اگر قضاوت از این داستان حذف شود قطعا در روند داستان تاثیر نخواهد گذاشت. یکی از ایراداتی که ممکن است برخی نویسندگان دچار آن شوند آن است که خواننده داستان را ابله تصور کنند.
وی افزود: اینکه نویسنده قضاوت کند خودش از عواملی است که داستانهای ما را به انزوا کشانده و خوانندههای ما را کم کرده است چرا که خواننده در آن احساس تحمیلگری و موضعگیری میکند. خواننده متوسط عشق، روشنفکری و تاریخ را میپسندد و از آنها میتوان برای جذب خواننده استفاده کرد اما اگر وزارت ارشاد اجازه میداد که عشقها را بیپردهتر بگویند قطعا مخاطبات بیشتری وجود داشت برخی هم که به گونهای از خط قرمزها عبور میکنند که باعث فاصله گرفتن از رسالت داستان میشود.
عبداللهیان با اشاره به برخی دیگر از ایرادات این کتاب گفت: برخی از فصلها دیالوگهای طولانی بسیاری را شاهدیم و همچنین داستان در بخشهایی از آن بسیار خشن و کند پیش میرود. همچنین ایراداتی مانند استفاده از نقطه ویرگول و یا عدم استفاده از آن در ویرایش کتاب دیده میشود. در برخی از مواقع هم نویسنده در حال استفاده از یک دایرةالمعارف برای تعریف لغات بوده است.
افخمی در پایان صحبتهای خود گفت: راوی در رمانهای مدرن باید قضاوت کند و این در رمانهای مدرن بارها دیده شده است و اگر کسی از پدیدهای حس بیزاری دارد باید از آن بیزاری جسته و قضاوت کند. اگر راوی در این داستان بیقضاوت بود قطعا ما آن کوبندگی لازم را نداشتیم.
علیاصغر عزتیپاک مدیر مدرسه رمان موسسه شهرستان ادب در پایان این نشست گفت: این کتاب قابلی است و این جلسه بخشهای مغفول مانده از نقد این کتاب را بررسی کرد. نشان دادن سرنوشت یک انسان که خود را نمیشناسد و عنوانش روشنفکر و هنرمند است ، رمان خط روایی خوبی دارد تا ما این گذشته را بشناسیم. من در مورد فصل پایانی من فکر میکنم که البرز در کتاب به جایی رسیده است که دیگر حرفی ندارد و یک راوی باید به جای او گذشتهاش را تعریف کند و این بود که نویسنده دید راوی را عوض میکند و به نظر من این تغییر دید بسیار خوب و هوشمندانه بود.
مجید اسطیری نویسنده مجموعه داستان «تخران» هم در ادامه گفت: ما در این کار شاعرانگیای در ادبیات داستانی داریم که نمونههای موفق برای آن کم دیده شده است و اهالی داستان به داستان شاعرانه اقبال خوبی را ندارند. موفقیت این نویسنده را در این میبینم که هم به جنبه شاعرانگی توجه داشتهاند و اینکه توانستهاند نگاه یک نقاش را نمایش دهند قطعا ویژگی بسیار خوبی است.
در پایان این نشست شرفی خبوشان در پاسخ به سوال حاضران نشست گفت: نه بزرگان و نه نویسندگان ما با هم هیچ ارتباطی ندارند و نشانه آن هم در حوزه تعداد چاپ کتاب خود را نشان میدهد و من مسئول آن را نظام آموزش و پرورش میدانم که دانشآموز در آن 12 سال درس میخواند اما کتابخوان نمیشود. مسئولان باید به این فکر کنند که چرا بعد از این چند سال دانشآموز کتابخوان نیست.
انتهای پیام/خ