این ضعف روحانیت است که جوان بعد از اتمام منبر به هیئت میآید
خبرگزاری تسنیم:حجتالاسلام عبدالحمید شهاب معتقد است:اگر بیان «قال الصادق،قالالباقر» کم شده است نشان از ضعف من طلبه در رساندن کلام اهل بیت(ع) دارد، چون بصیرت علمی نداشتهام و به همین دلیل نیز نتوانستهام یک بصیرت صحیح سیاسی نیز برای مردم القا کنم...
به گزارش خبرگزاری تسنیم، خانواده پدری و مادریاش در کسوت روحانیت بودند و زمینه برای طلبه شدنش بطور کامل در خانواده فراهم بود و با تشویق حجج اسلام شریعت زاده خراسانی و موسوی محب الاسلام بیشتر و بهتر در این مسیر پیش رفت. حالا حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالحمید شهاب، روحانی و منبری شناخته شده ای است. او از استاد خود مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می گوید و باب صحبت ما با وی راجع به ایشان باز می شود و از دغدغههایش در زمینه هیئت و هیئتداری و جایگاه مداح و سخنران و فاصله ای که میان آنها ایجاد شده، از علل علت به افول رفتن منبر شیعی در بعد تبلیغ و از غفلت خواص و جهل عوام میگوید که دشمنان مکتب از آن به عنوان مهمترین حربه علیه شیع استفاده کردهاند و.....
مشروح گفت وگوی خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با حجت الاسلام سید عبدالحمید شهاب در ادامه بخوانید:
آقای مجتهدی می گفت:سلوکی ها دکان کنار اهل بیت علیه السلام هستند
*تسنیم: قبل از ورود به بحث اصلی داشتید درباره مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی(ع) صحبت می کردید. از ویژگی های ایشان بیشتر برایمان بگویید.
شهاب: ایشان انسان بسیار وارسته و عالمی با تقوا بودند، البته من کس نیستم که درباره ایشان حرفی بزنم. من از چهلم ایشان دیگر به مدرسه نرفتم دوست دارم سر مزار ایشان بروم اما اصلاً پایم نمیرود چون خرابش کردند. جناح بازی شده است و چیزهایی را که دوست نداشت در مدرسهاش باب شده است. شخصی بود که در زمان حیات آقا اصلاً جرات نفس کشیدن نداشت و دائم میگفت من نوه حاج محمد حسن زاهد هستم، ما هم می گفتیم پدربزرگت اینگونه نبود که تو هستی. همیشه میگفتند که سلوکی ها دکان کنار اهل بیت علیه السلام هستند، برای اهل بیت علیهم السلام دکان نزنید. متاسفانه بعد از رحلت آیت الله مجتهدی مدرسهاش رها شد. بزرگترین مشکل این بود که وصی مشخصی را تعیین نکردند، رسم علمای سلف این است که وصی معین کنند البته معین هم بود، ایشان همیشه میگفت آیت الله میرسجادی وصی من هستند. آن سید آرام به مدرسه آمد و دید که شیخی را در محراب گذاشتهاند و بعد ایشان از در دیگر مدرسه خارج شد.
توصیه آقای مجتهدی به فرزند یکی از سیاسیون برای ترک حوزه علمیه
یک شخصی در تهران بود که دوست نداشت فرزندش آخوند شود، آقای مجتهدی(ره) به پدر آن جوان گفتند ؛ ماهی 5 میلیون به شما میدهم فرزندت را بگذار در مکتب جعفربن محمد آدم بشود، این به درد مکتب آل الله میخورد. از طرف دیگر پسر یکی از متنفذین سیاسی کشور هم آن زمان اصرار داشت که بیاید مدرسه، یک روز آن پسر را به کناری کشید و گفت اینجا ملک پدری من که نیست، من نوکر حجت بن الحسن(عج) هستم، اگر تو هم به اینجا بیایی تو هم نوکر حجت بن الحسن میشوی، آقای محمدرضا گلپایگانی هم همینطور است. اما شما ذهنت ذهن پدرت است، آخوندی را خراب میکنید پس برو امیدورام که سیاست مدار لایقی بشوید، زندگی طلبه ها عالمی دارد.اما اکنون فرق کرده است. من سال گذشته در مدرسه باقر العلوم درس می دادم، یک روز گریه کردم، یک جمله از لمعه را در باب شکیات نماز نوشتم و استدلال آن را می گفتم، یکی از طلبه ها متعجب گفت که در کلمات مرحوم امام که چنین چیزی نیست. من هم گفتم که این جمله شهید ثانی است، طلبه گفت اگر در کلمات امام و منویات رهبری نیست می کوبیم ش به دیوار. داد من بلند شد به نزد مدیر رفتم و گفتم آقای وحید حرف بسیار خوبی زدند و گفتند امان از ساعتی که دین مردم به دست آخوند عوام بیافتد، این افراد از کجا گزینش شده اند که می گویند شهید ثانی را به دیوار می کوبم چون حرف هایش با امام تطبیق ندارد در صورتی که ایشان شاگرد شهید ثانی بوده است. متاسفانه سیاسی کارها و عوام گرایی که گرفتار طبقه خواص شیعه شده است کار دست شیعه می دهد.
امروز دلخوشی ما روضههای امام حسین (ع) است
*تسنیم: پس ما به عنوان پیرو مکتب تشیع مسوولیت سنگینی داریم.وظیفه و مسوولیت طلاب در این عرصه بسیار سنگین تر است.
شهاب: بله، این که می گوییم تشیع مکتب سخت و قوی ای است علتش هم استحکام عقیدتی اش بود که محکمات عقیدتی در پیرامون جامعه پیاده شد، اما الان متاسفانه شارحان این محکمات شارحان صحیحی نیستند و عوام هستند و این، کار دست مردم می دهد. رهبر یک نفر است و یک تنه دارد در این رابطه حرف می زند. بار آخر قبل از جراحی شان به قم آمده بودند، دوستان در مسجد جمکران برای من نقل کردند که ایشان یک ربع سرشان به سجده بود و هنگامی که بلند شدند محاسن شان غرق به اشک شده بود و ایشان به امام زمان(عج) التماس می کردند. امروز دلخوشی ما روضه های امام حسین (ع) است که آن هم کار مردم است که برای اهل بیت علیهم السلام گریه می کنند و خدا با نگاه کردن به اشک آنها ورق را برمی گرداند.
این که طلبه کتاب تلخیص و کمک درسی بخواند و امتحان دهد جای تاسف دارد
مسوولیت ما به عنوان یک طلبه بسیار سنگین است متاسفانه در سالها اخیر شرایط فرق کرده است . امروز انتشاراتی ها کتاب های کمک درسی حوزه علمیه چاپ می کند و اکنون در مدرسه درالشفای قم حجره ای باز کرده اند که کتاب های تلخیص را ارائه می کنند، در چنین شرایطی طلبه چه چیزی می خواهد از آن یاد بگیرد از آن طرف که نه کنترل و نه رسیدگی وجود دارد. یک طلبه پایه دو هنوز احکام پایه عمومی را نخوانده است چون اول باید ادبیات عرب را بخواند، من پارسال درس ادبیات به آنها می دادم ظهر بعد از کلاس دیدم مانند این موتوری ها که پیتزا پشت موتورشان قرار می دهند، دیدم که طلبه ای که پایه دو است هنوز از جعبه ای که پشت موتورش گذاشته بود عبا و عمامه را برداشت و پوشید و من مچش را گرفتم و گفتم پسر جان این که تو الان می پوشید لباس کار شما است؟ گفت به نوعی، گفتم کجا می روید گفت شعبه ارضی بانک رفاه می روم برای خواندن نماز، وقتی از او پرسیدم چقدر می گیرید گفت ماهی هشتصدتومان، گفتم حال که به آنجا میروید اگر کسی بین الصلاتین مسئله ای را از شما پرسید شما چه گونه میخواهید پاسخش را بدهید، او هم گفت که از طریق رساله، گفتم که در رساله سه هزار مسئله وجود دارد شما باید اصول به هم انداختن مسائل را بلد باشید، گفت مهم نیست. به حضرت زهرا قسم (س) که پایه دهم بودم درسم تمام شده بود رفتم قم درس خارج فقه میخواندم به اصرار آیت الله صافی لباس پوشیدم چون میترسیدم و میگفتم نکند نتوانیم جواب حضرت حجت را بدهیم. الان سفیران هدایت زدهاند و در سال اول لباس میدهند.
هیئت بهترین دانشگاه تربیتی اهلبیت(ع) است
*تسنیم: حاج آقا بحث را به نقطه خوبی بردید، مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی هایشان فرمودند:" منبر مهمترین رسانه شیعه و انحصاری ترین رسانه جهان اسلام است که خیلی ها از آن محروم هستند. در مورد کارکردهای منبر و هیئت و اینکه این رسانه چه قدر ظرفیت در رابطه با بحث اشاعه فرهنگ شیعی و فعالیت های فرهنگی در جامعه دارد، توضیح بفرمایید.
شهاب: به نظر من هیئت بهترین دانشگاه تربیتی اهلبیت(ع) است. کلمات اهلبیت(ع) از حیث اینکه علما و بزرگان مکتب در قالب حصر نوشتاری بوده است، جایگاه هئیت به عنوان جایی که اقوال اهل بیت در آن رد و بدل میشود مهم است. وجود یک خطیب نقش اساسی در کارکرد هیئت و بالا بردن آن و تربیت نسل حاضر در جلسه داشته است. اگر نگاهی به کارنامه هیئتهای باسابقه کشور مانند؛ هیئت بزازهای تهران یا قنات آبادیهای تهران و آنهایی که بیش از صدسال سابقه دشتهاند، بیاندازیم میبینیم اگر حرکتی در جامعه بوده است، از ناحیه خطبایی بوده است که این کانون دینی فرهنگی را امامت کرده اند. در حال حاضر علت اینکه جای خالی منبر را در هیئتها میبینیم همان عدم حضور عناصر آگاه است، نمی خواهم طعنه به کسی بزنم اما در واقعیت میبینیم به منبری که می تواند اثر وضعی خود را در حرکت انقلاب تامین بکند توجه نمی شود.
عنصری که هیئت را رهبری میکند، عنصر خطبا و وعاظ است
تاریخ انقلاب اسلامی ایران گویای این اصل بود که مسجد به ما هو مسجد حرکتی ایجاد نکرد اما منبرهای مسجد توانستند مردم را به خیابان بکشانند، «هیئت به ما هو هیئت» یک قاموس و شاکله است اما عنصری که توانست آن را رهبری کند تا در جامعه حرفی گفته شود، همان خطبای هیئت بودند. دوستان قدیمی می گویند مرحوم شیخ قاسم اسلامی که شهید منبر بود آن موقع در مبارزه با بهاییگری و برخی از تئوریهای شریعتی برخورد کرد، دو ساعت حرف زدن ایشان در کوچههای باریک مولوی تهران مردم را آماده کرد که روبه روی دستگاه ستم شاهی بایستند. سنگر تبلیغ امثال؛ مطهریها، طالقانیها و مفتحها از منبر امام زمان(عج) حاصل شد اما تفاوت بنیادین که در این 30 سال به وجود آمد و نباید از آن غافل شد این است که کارنامه منبر شیعی ره به افول رفته است.
علت به افول رفتن منبر شیعی در بعد تبلیغ/ اگر «قال الصادق» در منبرها کم شده نشان از ضعف من خطیب است
استنباط من از این موضوع این است که ما سعی کردیم که در منبر امام زمان(عج) خارج از کلمات اهل بیت علیهمالسلام حرفی نزنیم و اگر قرار است دفاعیهای هم در مقطع زمانی خودش تحت عنوان بصیرت سیاسی داشته باشیم که وظیفه منبری هم است، بصیرت دینی و بصیرت علمی را دخیل کردیم و توانستیم در آنجا که باید دفاع میکردیم، دفاعیهمان را نیز صادر کنیم، اما الان وقتی سنگر تبلیغ را نگاه میکنیم متوجه می شویم که یا داستان گفته میشود یا 40 دقیقه آن شعر است آن هم در حرم امام رضا(ع) یا خراسان که اقوام و مذاهب دیگر هم هستند. آیا وظیفه من خطیب حسینی که بر منبر امام زمان(عج) در مشهد الرضا و صحن جامعه رضوی بر روی منبر می روم خواندن شعر مولوی است؟ اگر «قال صادق» آنقدر ضعیف شده است نشان از بی عرضگی من در رساندن کلام اهل بیت علیهمالسلام دارد، چون بصیرت علمی نداشته ام و به همین دلیل نیز نتوانستهام یک بصیرت صحیح سیاسی را نیز برای مردم القا کنم، چون منبر القای معانی است و اگر خود شما مسئلهای را بفهمید میخواهید که آن را نیز به مردم برسانید تا بتوانید آن تحرک را در میان مردم ایجاد کنید.
خدا اینترنت را از طلبهها نگیرد!!
متاسفانه وقتی به طلبه می گوییم کار منبر و خطابه را شروع کن پاسخ می دهد حوصله نداریم. به تعبیر ساده تر باید بگویم خدا اینترنت را از طلبهها نگیرد. موسسه تبیان درست است که میخواهد، معارف اهلبیت(ع) را جهانی کنند اما این موجب شده است که طلبهها مقالههایی که در آنجا نوشته شده است را بدون درایت و بدون اینکه بنشینند آن را مطالعه کنند، بر می دارند و حتی گاهی شده است که آنقدر اسیر نوشتار این چنینی شدهاند در منبر امام زمان (عج) چون آن نوشتار غلط تایپ شده بود، آن را غلط خواندهاند. مردم عوام تقصیری ندارند، عوام نباید از من اشکال بگیرند بلکه استیضاح من باید به دست کسی باشد که در حوزه تخصصی من قدرت بالاتری دارد.
گاهی کسانی مبلغ برتر انتخاب میشوند که در متن جامعه نیستند/ ضعف علمی خطبا به منبر ضربه میزند
در جامعه، همه قشرهای اجتماعی سندیکا و حزب معین دارند اما در جامعه وعاظ یک سندیکا ایجاد نشده است. می گوییم جامعه مبلغین اما اینکه این مبلغان هر سال در سازمان تبلیغات اسلامی جمع نمیشوند تا خطبای برتر در آن مشخص شود. اما حتی میبینیم گزینش برای انتخاب برتر طوری است که آن خطیب برتر در متن جامعه نیست و این افول برای جامعه شیعه بد است که یک خطیب در یک جای عمومی یک مسئله شرعی را بگوید و از گفتن آن بترسد، این ضعف علمی به ما ضربه میزند آنوقت ان کت شلواری ها جای خطیب را می گیرند و ای کاش این کت شلواری سواد دار بودند.
مسند اثرگذاری جامعه به دست کسانی افتاده که قابلیت نشستن روی منبر پیغمبر(ص) را ندارند
متاسفانه مسند اثرگذار جامعه به دست عدهای افتاده است که قابلیت اینکه بر روی منبر پیغمبر(ص) بنشینند را ندارند چون چیزی برای گفتن ندارند. مردم از منبر حجت عملی میگیرند و میگویند کسی که در منبر نشسته است کلمات اهلبیت علیهمالسلام را بازگو میکند، پس باید آنقدر کنکاش کرده و به حجیتی رسیده است که به ما آنها را القا میکند، اما یک وقت سرمان را بالا میکنیم و میبینیم که بستر جامعه از این موضوع خارج شده است.
برخی وعاظ از بعد علمی قوی اما هنر اجرایی ندارند
مشکل دوم در این طبقه این است که خیلی ها بعد علمی خوبی دارند اما هنر اجرایی را ندارند و این ایراد در حوزه وارد است یعنی باید به کسی که علمش را دارد هنر خطابه را بیاموزد. من یادم است در زمان تحصیل در مدرسه آقای مجتهدی ایشان درس خطابه داشت و بعد از منبر ایرادات را به ما میگفتند اما این فضا ایجاد نشده است.
سیاسیکاری و سیاست زدگی بر منبر امام زمان(عج) درست نیست
دسته سوم خطابای صرفا سیاسی هستند، سیاسی گفتن برمنبر امام زمان وظیفه خطیب است چون دین ما از سیاست جدا نیست اما سیاسی کاری و سیاست زدگی بر منبر امام زمان(عج) درست نیست. خود ائمه علیهمالسلام گفتمان این چنینی داشته اند و به اصحابشان هم این را یاد می دادند. برای مثال شخصی از اصحاب امام باقر علیهالسلام به نام عبدالغفار ابن قاسم خدمت ایشان آمدند و گفتند که من به شام میخواهم بروم و چون سواد دارم ولید ابن عبدالملک از من خواسته است که مباشر دبیرخانهاش شوم، آیا بروم؟ امام در جواب به عنوان کسی که میخواهد به طرف مقابلش آموزه بدهد موضع سیاسی خود را نیز به ایشان گفتند و فرمودند که من تو را از رفتن نهی میکنم، این بازاری است که ربای محض است و دری از درهای جهنم است، رویت را برگردان و نگاهت به رحمت خداوند باشد، او گفت که من زن و بچه دارم و این دقیقا چیزی است که امروز میگویند، یعنی بیان میکنند اگر امروز به منبرم نروم و چیزی نگویم ممکن است که چیزی برای من حادث نشود، پس در اینجا « و من یتوکل الله فهو حسبه» کجا میرود؟ آیا این حرف ها فقط برای روی منبر زیبا است و نباید خودمان اهل عمل باشیم ؟ امام فرمودند من نمیگویم از دنیا بهرهای نبر اما رفتن زیر ظلم ظالم، گناه است. صراحت به خرج بدهید، در منبرهایتان هم این حرف را بزنید اما مطمئن باشید که خداوند جابر این قضیه است.
قشنگ نیست که جوان دم در هیئت بنشیند و بعد از اتمام منبر به هیئت بیاید
ما هنوز متاسفانه به این معرفت نرسیدیم و شاید جایگاهی که منبر پیغمبر باید داشته باشد کمرنگ شده است. این فاصله گرفتن نسل جوان از منبر و استماع منبر عارضه عمیقی است و قشنگ نیست که جوان دم در هیئت بنشیند و بعد از اینکه خطیب از هیئت میرود داخل مجلس بشود. این مسئله آسیب شناسی نشده است. آنقدر امروز به این آفت دچار شدهایم که بگوییم این کار را برای امام حسین (ع) انجام بدهید و آن کار را انجام ندهید.
امروز بین خطیب و مداح در هیئت فاصله ایجاد شده است
یاد این نیافتادهایم که چرا بین عنصر اثر گذار هیئت یعنی خطیبی که «قال الصادق» را میگوید و به این دلیل اثرگذار است که چون گفتمان اهل بیت علیهم السلام در دست اوست و یک رتبه پایین تر یعنی ذاکر امام حسین (ع)، فاصله ایجاد شده است. باید دید علت این کمرنگی چیست، اگر آنها سلاح صوت دستشان است ما که صلاح قلم در دستمان است پس چرا این فاصله ایجاد شده است، جز اینکه آفتها تاثیر خودشان را گذاشتند چیز دیگری نبود.
در گذشته خدا وسیله اسکناس درآوردن مداح و خطیب نبود
*تسنیم: حاج آقا، منبریهای قدیم چه ویژگی داشتند که جمعیت زیادی پای منبرهایشان مینشستند و به عبارتی مجالسشان شلوغ و مملو از جمعیت بود؟
شهاب: علت اولش این بوده که قدیمیها خدا را میشناختند و با خدا رفیق بودند. برای قدیمیها خدا وسیله اسکناس درآوردن نبود. الان منبر رفتن شغل است، البته در آن زمان هم صله میگرفتند و چیزی است که اهل بیت علیه السلام دادهاند و ما هم به جان میخریم چون صله حضرت زهرا سلام الله علیها است، اما دیگر سر رسید نداشتند تا درآمدشان را در آن بنویسند. خدا در زندگی آنها بود، بین قول و عملشان وفاق بود نه نفاق، من نمیخواهم همه را متهم کنم اما آنها هیچ گاه امام حسین (ع) را کنار نگذاشتند که خودشان را با استفاده از نام ابی عبدالله(ع) بالا بکشند. دنبال این نبودند وقتی از منبر پایین میآیند ده نفر به او بگوید «طیب الله» و معتقد بودند اگر خدا، حجت ابن الحسن(عج) و حضرت زهرا(س) به او بگویند «طیب الله» زیبا است. نماز شبهایشان و تقوای عملیشان به آنها سیادت داد.
وعاظ قدیمی به آنچه میخواندند، ابتدا خود عمل میکردند
آنها میخواندند و به آن عمل می کردند و مثل ما نبودند که بگویم میخوانم و اگر در پایان جای عملی هم بود، ان شاالله علی حسب الضروره انجام میدهم. آنها معلمشان را حتی مردم عوام قرار میدادند، امثال سید مهدی قوام هایی که سر و سری با امام زمان(عج) داشتند و بهرهها از اما زمانشان داشتند، چشمشان به این بود که ببینند آیا آقا راضی است؟ چون میدانستند رضایت خدا در گرو رضایت حجتش است و لذا تمام تلاششان بر منابر پیغمبر(ص) در عین هدایتگری مردم به سوی صلاح و نجات، تامین یک اصل محکم بود، که ما رضایت حجت را که رضایت خالق است را به دست بیاوریم. در روایت از امام باقر (ع) داریم که فرمودند کسی که رضایت خالقش را طلب کرد حتی اگر مردم از او ناراحت شوند، خدا از او راضی است. اما کسی که تنها رضایت مردم برایش کفایت میکرد، امام باقر(ع) درباره چنین افرادی میفرمایند: خداوند امور این آدم را بر گردن همان مردم واگذار میکند، یعنی واگذاری خلق به خلق. این افراد موفق هم بودند و به آنچه می گفتند ابتدا خود عمل میکردند. ضمن اینکه تلاش قدیمیها به تامین آن بعد علمی کاملا مشهود بوده است. کارنامه زمان قاجار تکیه دولت تهران این بوده است که اگر منبری میخواست در منبر قرار بگیرد و مقام اجتهاد نداشت مردم تحویلش نمیگرفتند، یعنی جایگاه منبر دست یک مجتهد بود که حکم حلال و حرام الهی را میداد.
امروز ضعف علمی و تقوایی در برخی هیئتها نمود دارد/ طلاب جوان به دنبال دو اصل علم و تقوا بروند
ضعف علمی و ضعف تقوایی الان در هیئت ها نمود دارد و جالب است که در هیئت های قدیمی به خاطر آن سابقه صدساله خود، آنقدر تربیت شده اند که سنگر دفاع از اهل بیت(ع) باید جامعیت علمی داشته باشد. اگر کسی به جاده خاکی داستان گویی، شعر پردازی و روزنامه خوانی در منبر بزند او را حذف میکنند. زیرا معتقد هستند هیئت محل عبادت است و حسینه محل بندگی خدا است. میخواهم بگویم شاید عبادتی که تحت توسل ولایت اهل بیت(ع) در حسینه اجرا میشود در کنار کعبه اجرا نشود، چون مغز دین اهلبیت(ع) و حقیقت مکتب ولایت اهل بیت است. اما این پتانسیل به کمرنگی کشیده شده است، بنابراین اگر طلاب جوان برای پرکردن سنگر خطابه هستند باید به دنبال دو اصل علم و تقوا بروند و خوش به حال کسانی که به دنبال آن میروند.
اثر گذاری یک عالم در منبر بیشتر از قدرت اجرایی هزاران تئوریسین سیاسی است
آنقدر هدایت پذیری و دستگیری این مردم راحت است که یک مجتهد در سامرا فتوای تحریم تنباکو را میدهد و مردم بدون اینکه اینترنت داشته باشند و رسانه های دیگر، قلیانها را میشکنند و اجتهاد یک مجتهد و اثری که یک عالم میتواند در مرکز مکتب که منبر است بگذارد، هزاران تئوریسین سیاسی در کاخ سفید قدرت اجرایی آن را ندارند و باید ساعت ها وقت بگذارند تا یک تئوری را بنویسند و تازه ببیند میشود آن را آزمایش کرد یا خیر؟ اما چون در کلمات اهلبیت(ع) حیات است، زود میشود به نتیجه رسید و جای آن واقعا خالی است.
تفکر زمین زدن پوز دیگران با فرهنگ واژه هیئت جور درنمیآید
متاسفانه خیلی از ما دنبال بازی افتادهایم، هئیت شده است مثل توپ فوتبال و میگویند امروز باید فلان منبری را بیاوریم شاید، پوز طرف دوم زمین زده شود. واقعا این جمله چه معنایی دارد و باید آسیب شناسی شود که آیا با فرهنگ واژه هیئت جور در میآید یا خیر. امام حسین (ع) اگر در کربلا یارگیری کرد این یارگیری ایشان براساس ایمان و تقوا بود، نباید مجلس امام حسین (ع) نعوذبالله مانند توپ فوتبال وسط بیاندازیم و آن را برای خودمان دست به دست کنیم، اما قدیمیها این را نداشتند. باور قدیمیها در هیئت خدا بود و آنقدر که مردم به دنبال خدا خواهی و خدامحوری بودند به دنبال خودخواهی نبودند، ریشه همه اینها هم خودفراموشی است، انسانی که خودش را فراموش کند خدا را هم فراموش میکند.
آیت الله مجتهدی میفرمودند: شما منبریها جنس پشت ویترین اهلبیت(ع) هستید
*تسنیم: در این زمینه توصیه بزرگانی که شما در محضرشان بودید و قبل از اینکه معمم بشوید آنها را به شما میگفتند تا مراقبت کنید چه بود؟
شهاب: مرحوم آیت الله مجتهدی (ره) همیشه به ما میفرمودند شما منبریها جنس پشت ویترین اهلبیت(ع) هستید. ایشان میفرمودند: کاسب برای اینکه نگاه مردم را به کسبش جلب کند، حتی میرود پولی را قرض میکند تا مشتری جذب کنند، ایشان تعبیرشان این بود که آیا تا به حال به این فکر کردهاید که اگر مردم شما را در منبر نگاه میکنند پس باید بگویند که با دیدن شما به یاد امام صادق(ع) افتادیم، ایشان می گفتند بروید و قرض کنید، ما میگفتیم از چه کسی؟ پاسخ میدادند: از عالم دین. اینجا مسئلهای را میخواهم بگویم و آن این است که در حال حاضر طلبهها زیر بار یک عالم نمی روند و نمیخواهند استاد داشته باشند، دو تا ضرب از عربی میخوانند، فکر میکنند که دیگر همه اسلام را در دستانشان گرفتهاند.
شیخ مرتضی انصاری پای منبر مینشست تا طلبهها موعظهاش میکردند
شیخ مرتضی انصاری کسی است که امام زمان (عج) دو لبش را به خاطر احکام صادره از دین میبوسد و آن جایگاه بزرگ را نزد امام معصوم دارد، ایشان ماهی یکبار به روی زمین می نشست و طلبه زیر دستش را مینشاند به روی منبر و میگفت: شیخ مرتضی را موعظه کنید، طلبهها میگفتند آقا شما استاد ما هستید اما ایشان میگفتند: نفس شیخ مرتضی بی حیاتر از این حرفها است و یکی باید دهنه آن را بکشد. متاسفانه من منبری هنوز نخواستهام که یکی دهنه من را بکشد که چپ و راست نزنم و هزینههای الکی نکنم و به طور کلی جنس خوب پشت ویترین اهلبیت(ع) باشم.
روش علمای شیعه و سنی در مواجهه با اختلافات مقابله علمی بوده؛ نه اهانت به یکدیگر
*تسنیم: با توجه به آسیبهایی که در مجالس مختلف دیده میشود برخی از این آسیبها با هدف هستند و به منظور ضربه زدن به مکتب و اعقتادات از بیرون تغذیه میشوند که یکی از نتایج و آثار سوء آن ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی است در چنین شرایطی نقش علما، وعاظ و همچنین مستمعین چه میتواند باشد؟
شهاب: نمیتوانیم نادیده بگیریم این مساله را که مبانی فکری شیعی در مسیر امامت و ولایت در اختلاف با اهل سنت نیست کما اینکه در سنوات گذشته نیز این مساله بوده است اما حسن قدیم این بوده است که در مقابله علمی بود نه با عنوانهای امروزی که میبینیم. یا در تک بعدی نگری در بعضی از مفاهیم امامت و مفاهیم فکری عامه در مقابل شیعه بود، اما هنر بزرگان ما مثل «شیخ کاشف الغطاء» اولین کتاب را تحت عنوان "النقود و الردود" یا "المطالعات و المراجعات"پاسخ گویی به شبهات مینویسد که رو دست آن تا به امروز نداشتیم، زیرا آنقدر فرهنگ فکری و کلامی امامیه قوی است که آن بعد علمی که دست بزرگان ما روی آن باز بود چون تلاش برای تامینش وجود داشت، به طوریکه میآمدند و با آن بعد علمی قوی فرهنگ امامت را به گوش مردم میرساندند، یعنی از سطح یک مرجعیت شیعی که یک خطیب و واعظ زیر دستش داشت تعلیم میدید دقیقا مثل یک فیلتر از زبان او میگرفت و با سالم سازی که داشت حواشی علمی آن را که فقط مخصوص حوزهها بود میزد و عمومی میکرد و به عامه آموزش میداد، لذا هر مستمع واحد «کالف» بود.
ظهور دو عنصر جهل در عوام و غفلت در خواص دست دشمن را برای تخریب مکتب بازگذاشته است
اگر بخواهیم حلقه های مفقوده را آنالیز بکنیم باید بگویم که در حوزه امام شناسی شیعه ما هنوز برای هیئتی خود حق بودن امیرالمومنین علیهمالسلام را جا نیانداختهایم، که بعد بخواهیم بگوییم غاصبش باطل است. هنوز هیئتی ما در فضائل امیرالمونین شبهه دارد، ما این سالم سازی بستر عقیدتی خود را انجام ندادهایم و یک عده هم از خواص به غفلت نشستهاند و آمدهاند خوراکهای تهییجی و احساسی را که هیچ پشتوانهای هم ندارد به دست این جوان ناگاه داده است و در نتیجه با گفتن لعن، مخالفه گویی و مقابله گویی در زمانهای که شیعه کشی به عنوان یک اصل مسلم برای عدهای از منحرفین شده است آب را به آسیاب دشمن با این نگاه بسته خود می زند، که آنها هم دنبال همین هستند. یعنی ظهور دو عنصر جهل در عوام و غفلت در خواص دست دشمن را برای تخریب مکتب بازگذاشته است و متاسفانه متوجه هم نیستیم. اینکه در شاکله یک هئیت دو طیف فکری مقابل یکدیگر قرار بگیرند، هر دو شیعه امیرالمومنین علیهالسلام هستند، اما چرا در این میان نباید یک عالم آگاه بیاید و مدبرانه با بصیرتی که مقام معظم رهبری به آن تاکید دارند، این حلقه مفقوده که عدم علم و آگاهی، عدم سالم سازی، عدم ساده گویی و ... را اصلاح کند و نگذارند این دو گروه به جان یکدیگر بیافتند.
آفت این است که کلامی موافق منویات من باشد له و اگر نبود، علیه آن هستیم
بزرگان ما به این بشارت داده اند که آینده جهان اسلام به دست تشیع است، اما متاسفانه کم کاری و بی بصیرتی زیاد است. هنگامی که امیرالمومنین(ع) از بصیرت سخن می گوید هم برای واعظ، هم برای مجتهد جامع الشرایط و هم برای مستمع میگویند و در این رابطه میفرمایند که «فانما البصیر اذا سمع فتفکرّ» آفتی که در میان ما است این است که فلانی کلامی را گفت حالا اگر موافق با منویات ما باشد له آن و اگر نبود علیه آن هستیم، و دیگر آن تفکر وجود ندارد. دشمن هم قطعا در این میان به خوبی بلد است که چگونه گربه رقصانی بکند و با تهدید و تطمیع هم که شده است این کار را میکند، دستش در تطمیع باز است و خوب هم در این رابطه و در دو حوزه عوام جاهل و خواص غافل پول خرج می کند. یک موقع انسان به گذشته باز میگردد میبیند امیرالمومنین(ع) میفرمایند که «انی علم بالقران من اهل القران، انی علم بالانجیل با اهل الانجیل»، اما کار را به جایی رساندند که آدمی که با کان، یکون، بما هوکان، ولم یکن در دستش مثل موم نرم بود، ابن عباس میگوید در ساعات آخر صفین وقتی وارد خیمه علی (ع) شدم دلم به حال مظلومیت امیرالمومنین سوخت، سرش را بین دو زانویش گذاشته بود، اشک میریخت و میگفت: «الهی ملانی و خلصنی من هذه الامه» یعنی خسته شدم از ملامت این خواص غافل و مرا نجات بده از این عوام جاهل که بیچارهام کردند، ای کاش زمانی که زهرا (س) را کشتند من هم به او ملحق می شدم.
این هنر مجتهد بود که با سالم سازی، ساده گویی و اثر گذاری جوانان را به جبهه کشاند
باور کنید که بستر امروز جامعه شیعه ما نیز دقیقا عین حالت امیرالمومنین است، آنهایی که میدانند فریاد می زنند خدایا ملانی و خلصونی من هذه الامه، ولی در قدیم این حرف نبود البته منظر من از قدیم 100 سال پیش نیست بلکه 35 سال پیش است. امام (ره) در عالی ترین مقام اجتهادی بود و مرجع تقلیدی بود که تئوریهای فقهیاش نو و پویا است و حرفی برای گفتن دارد، بنابراین وی چگونه توانسته این اثرگذاری را در جامعه شیعی داشته باشد، چگونه از گوشه جماران گفتند که بروید بجنگید، این جنگ نعمت است و پیروزی با ما است و از آن طرف یک جوان هم مین را در سینه اش میگرفت، از کازینو کسی به جبهه نرفت بلکه آنها همه جزئی از جامعه شیعی ما بودند و برای هیئت و حسینه و پا منبرهای ما بودند و این هنر مجتهدی بود که هم سالم سازی، هم ساده گویی کرد و به دست عناصر اثرگذارش رساند و کسانی مثل شهید محلاتی توانستند در منابر پیغمبر(ص) گفتمان حقیقی اهل بیت(ع) را با رویکرد نویی که جامعه آن را می خواست و خواستگاه خود اهل بیت(ع) هم بود و نه آن قرائت نویی که از دین میگوییم که ما آن را قبول نداریم، ارائه کنند. او به خواستگاهی که جامعه شیعی از اهل بیت(ع) طلب کرده بود را از زبان اهل بیت به گوششان رساند و یک کارنامه عالی تحت عنوان دفاع مقدس در جامعه ما ساخته شد.
نباید با گفتار و رفتارمان عرصه را برای ورود و حرکت افراطی گریها فراهم کنیم
حسین فهمیدهها آموزه هایشان در همین مکتب اهل بیت(ع) بوده است و تقابلی هم نبود. الان اگر تشتتی است نباید صد درصد گناه را بردوش دشمن اهل بیت(ع) گذاشت، البته نمی گویم آنها حرکت نمیکنند، اما چرا 30 سال پیش آنها حرکت نمیکردند، چرا باید راحت در جوار حرم علی بن موسی الرضا 17 حلقه بحث و درس از وهابیت را پیدا کرد، پایتخت معنوی ایران این را نمی طلبد. درها که باز نیست که وارد شوند پس جز این نیست که خودمان بستر را برای ورود آنها آماده کردهایم. بنابراین هیچ چیزی جز این نیست که ما نتوانسته ایم چینش درستی انجام بدهیم. خوبان جامعه و آنهایی که همیشه دلسوز بودند در این رابطه حرف زده و میزنند چون وظیفه شان نیز همین است و علما کار انبیاء را دارند، اما نباید این انتظار را داشته باشیم که آنان هم خودشان بگویند و فقط خودشان عمل کنند بلکه ما نیز باید به این رهنموده عمل کنیم.
ادامه دارد...
گفت وگو از غفار مهردوست
انتهای پیام/