انوری: سینما و ادبیات دِین خود را به انقلاب ادا نکرده است
خبرگزاری تسنیم: نویسنده رمان "جاده جنگ" گفت: معتقدم سینما و ادبیات هنوز به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ادای دین کامل نکرده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، «ادبیات و سینما هنوز دین خود را به صورت کامل به دفاع مقدس و انقلاب اسلامی ایفا نکردهاند»، «رمان دا یک شاهکار است و در توصیفها بسیار دقیق عمل کرده است»، «کمتر فیلم سینمایی این اواخر مرا به خود جذب کرده است» اینها بخشی از گفتههای منصور انوری، نویسنده رمان جاده جنگ است که در یک بعدازظهر سرد زمستانی در محل اتاق کارش با ما در میان میگذارد. انوری گلایه زیادی از رسانهها بخاطر نپرداختن به حوزه ادبیات و هنر دارد. متن گفتوگوی خبرنگار تسنیم با منصور انوری به شرح زیر است:
تسنیم: جناب آقای انوری، ضمن تشکر از حضرتعالی به عنوان سوال اول منصور انوری، انوری را چگونه معرفی میکند و تعریف خودتان از منصور انوری چیست؟
انوری: بسم الله الرحمن الرحیم. تعریف هر کسی از دیدگاه خودش دشوار است و افراد دشوار میتوانند خود را تعریف کنند؛ اما بنده از همان کودکی با اینکه در محیط روستایی بودم با کتاب، قصه و کلام الله مجید ارتباط داشتم. آن زمان مکتب خانه میرفتم و خیلی خوشحالم که باب آشنایی من با دنیای علم و کتاب از این طریق بود.
نخستین جملهای که یاد گرفتم هوالفتاح العلیم؛ بسم الله الرحمن الرحیم بود؛ یک سالی را در مکتب خانه بودیم و بعد به مدرسه رفتیم اما قبل از این پای قصه قصه گویان بودم و یا در مراسم دورهای، قرآن خوانیها را زیر کرسی گوش میدادم و الحمدلله ما روستاییها در آن زمان حتی تفریحاتمان یک تمی از مذهب داشت.
تفریحات این گونه بود که صبح زود بچهها را سوار مرکب میکردیم و نیمههای شب حرکت به قصد زیارت حرکت میکردیم و نیمههای صبح در یک روستای دیگر بودیم، حتی عروسیها هم از این تمها داشت و زندگی بسیار سالم و بر مبنای دین بود، بعدها مدارس که باب شد روشنفکرزدگی بسیار بدی در ایران متولد شد، ما برههای را از این مسائل به دور بودیم و همین هم به داد ما رسید.از همان ابتدا ارتباط با آموزههای دینی داشتیم حتی همین اسامی در روستاها را نگاه کنید شاهد هستید که خیلی دینی هستند؛ مثل غلامعلی، غلامرضا که نشان دهنده علاقه و عشق زیادی بود که آن زمانها بسیار بیشتر بود.
تفریحات ما منحصر در ورزش و مسائل زیارتی میشد. از همان ابتدا بسیار به قصه علاقمند بودم و به محض تشخیص، پای قصه قصه گوها بودم و یک پیرمرد و پیرزنی بودند که برای من مدام قصه میگفتند و بعدها با کتاب آشنا شدم و خواندن را یاد گرفتم و باز هم خوش شانس بودم که یک دایی داشتم که یک کتابخانه کوچک داشت و حدود 200 تا 300 کتاب داشت و من را تغذیه میکرد، سینما هم از همان سال های اولیه زندگی در زندگی بنده نقش بسیار زیادی داشت و بسیار پررنگ بود.
در زمان ما تکنولوژی این پیشرفت حیرت انگیز را نداشت، ما در روستای بش آقاش یا بیش آقاش زندگی میکردیم، اگر بیش باشد یعنی جایی که درختان زیادی دارد و اگر بش باشد یعنی پنج درخت یا چوب. البته نصف ما متعلق به چکنه بود و خانواده مادریام آنجا بودند و بیشتر عمرمان را آنجا بودیم و هنوز هم شیرین ترین خاطرات را آنجا دارم و بینالود جاده جنگ الان به همانجا اشاره دارد و از کتابخانه آنجا خاطرات زیادی دارم.
تسنیم: نخستین تجارب خود از نویسندگی را به یاد دارید؟
انوری: بله.انشایی نوشتم که بعد دیدم تاثیر زیادی گذاشت در مخاطبانم بسیار ترغیب شدم که نوشتن را ادامه دهم.
یادم هست آن زمان تعطیلات تابستان برای ما بسیار سخت بود، مثل این روزها نبود، تعطیلات برای ما سخت و کمرشکن بود و روز میشمردم که این تعطیلات به پایان برسد و بعد از پایان تابستان انشاها بسیار کلیشه ای بود که «تابستان را چگونه گذراندید» و آن انشا را من تخیلی نوشتم. بعد از اینکه تمام شد یک 10 دقیقهای معلم در فکر بود و بسیار تشویقم کردند و آنجا بود که فهمیدم داستان تاثیر بسیار زیادی دارد هم در من و هم در دیگران.
روال نوشتن و خواندن من همین طور ادامه پیدا کرد و گاه در دنیای داستانها غرق شدم و از زمان و مکان خارج میشدم و در دنیای قصه میرفتم و به سختی هم بیرون میآمدم و احساس میکردم میتوان از این خصلت قصه گویی استفاده کرد و هر باری را بر بال این عنصر سوار کرد و البته در کشورمان خیلی به این بعد از داستان پردازی توجه نشد و علت هم شاید این بود که قصه ها زیاد گیرا نبوده است.
تسنیم: برخورد مخاطبان شما بعد از خواندن رمان جاده جنگ چگونه بوده است؟
انوری: برایم جالب است، گاه میگویند آن جاده را که در قصه آوردهای، اکنون که بالا میرویم، با دید دیگری نگاه میکنیم و حتی اگر به سبزوار میخواهند بروند دور میزنند و از این جاده میروند و این مسائلی است که باید به کار بگیریم و از قصه و داستان و مرحله پیشرفته تر آن یعنی رمان باید استفاده کنیم و مقداری از قدرت اینها غافل بودهایم.
تسنیم: یادتان هست نخستین کتابهایی که خواندید چه بود؟
انوری: نخستین کتاب که خواندم شورش بود که یک داستان اسپانیایی بود یا امیرارسلان و یا ملک جمشید و اینها جزو نخستین کتابها بودند. و بعد هم هرچیزی دستم میآمد را میخواندم.
برای خودم مینوشتم اما نخستین داستان من یک داستان طنز به نام «بی بی سی» بود و دیدم چاپ شده بدون اینکه اسمم بیاید و خیلی خوشحال شدم.
این مطلب در روزنامه خراسان در سال 60 یا 61 چاپ شد و قبل از انقلاب هم یکی دو تا فیلمنامه به شکل داستان نوشتم که چاپ نشد.
تسنیم: منصور انوری در نویسندگی برای خود قائل به سبک است یا نه؟
انوری: من به ژانرها در مورد خودم قائل نیستم، سبک من آمیخته ای از تمام سبکها است و از یک سبک خاص پیروی نمیکنم ولی به اصطلاح رئالیسم در نوشتههایم تسلط دارد و قالب است و حتی مسائل ایده ئالیستی و سوررئالیستی را که سرم را برای آموختن آن درد نمیآورم در هم ادغام میکنم ولی به ادبیات کلاسیک وفادار هستم.
به نوع نگارش آن زمانها وفادار هستم برخی میگویند اینها کهنه شده اما من میگویم ما نمیتوانیم مثل آنها بنویسیم مثل هوگو و تولستوی و مارکز حتی نمیتوانیم بنویسیم، همچنان که شعرای معاصر ما پا به پای سعدی و فردوسی نیستند در نثر هم چنین است و سخت معتقدم باید شیوه آثار کلاسیک را به کار بگیریم و به هر سبکی که میخواهیم بنویسیم یعنی باید ابتدا رانندگی را یاد بگیریم و بعد هر اتومبیلی را برانیم اگر پایه درست باشد در هر سبکی موفق هستیم.
ادبیات کلاسیک و آثار بزرگ جهان را بسیار میپسندم و امروز حتی در غرب هم از این آثار تولید نمیشود و تغییراتی در داستان نویسی ایجاد شده که شاید سینما تحمیل کرده باشد، عملا ندیدیم جنگ و صلح و یا بینوایان دیگری نوشته شود هر چند همین ها را نیز نباید وحی منزل و بدون اشکال دانست اما در مجموع آثار فاخر و بزرگی هستند. پیشکسوتان ما که به داستان نویسی روی آوردند خیلی قوی نبودند، وقتی شیوه داستان نویسی جدید به ایران آمد و تقلید شد، بنیانگذاران قوی نبودند، ابتدای داستان نویسی خودمان، تولستوی و یا هوگو نداشتیم؛ آنها که داستان و سبک داستانی را به ایران آوردند قوی نبودند و بقیه هم از روی اینها نوشته شد و پایه ضعیف ادبیات داستانی ما این گونه گذاشته شد و تا حالا نیز کسی متوجه این ضعف نشده است یعنی جوان ما تمام سعی اش این است که اثری مشابه اثر فلان نویسنده بنویسد در حالی که آن اثر خودش ضعیف بوده است.
ببینید دقیقی نخستین شاهنامه را دست گرفت و اشعارش هم هست و اگر ایشان انصافا ادامه میداد از شاهنامه محروم بودیم و بعد که فردوسی کار را ادامه داد با قدرت بسیار بالایی آن را ادامه داد و اگر دقیقی ادامه می داد این شاهنامه امروز نبود و این مسئله در حوزه ادبیات داستانی ما اتفاق نیفتد یعنی وقتی داستان به ایران آمد افرادی که آن را آوردند قوی نبودند و چون توجهی به این مسئله نشد این ضعف به قوت خودش باقی است و امروز میبینیم که تولیدات فرهنگی ما محصور به خودمان است. ضعف داستان نویسی ما پایههای ضعیف اولیه است.
تسنیم: منصور انوری از کجا به جاده جنگ رسید؟
انوری: مطالب و منابع و ایده اولیه در ذهن من بود، مطالب پراکنده ای از نوجوانی میخواندم و به ویژه داستانی که بعدها شکل گرفت و وسیله ای شد که جاده جنگ بر محور آن شکل گرفت یک داستان واقعی بود که در مجله ای خواندم. بعد که انقلاب شد طبیعتا کسانی که کتابخوان بودند می دیدند که بیشتر انقلاب ها برای خودشان رمان دارند و من هم این انتظار را داشتم که انقلاب اسلامی با آن عظمت و پیش زمینه باید یک رمان داشته باشد اما سالها میگذشت مطالب پراکنده نوشته میشد، بعدها که چند سالی گذشت و دیدم خبری نشد تصمیم گرفتم خودم شروع کنم و منتظر بودم افراد قوی تر بیایند اما عهد کردم که خودم را امتحان کنم و الحمدلله خودم تا اینجا ناراضی نیستم.
از ابتدا مسائلی در ذهنم بود، قصه آن مجله مربوط به جنگ جهانی دوم بود که یکی از اجزای اصلی این داستان شد و احساس کردم باید یک نگاه دوری به انقلاب و زمان شروع داشته باشم و دیدم که کشورمان درگیر دو جنگ مهم بوده که نخستین جنگ جنگ جهانی دوم بود که ایران صدمه دید ؛ بازتابش در مکتوبات کم بود و جنگ دیگر دوران هشت ساله دفاع مقدس و گفتم این دو جنگ را باید با هم قیاس کنم.
از سحرگاه سوم شهریور 1320 که متفقین حمله کردند کتاب را آغاز کردم. تحقیقات را در پایان نامه های دکتری، آرشیو شفاهی آستان قدس آغاز کردم و از همه مهمتر با کسی برخورد کردم که خودش آن زمانها را یادش بود و اسم قهرمان داستان نیز از وی گرفته شد. وی حضور متفقین در ایران را دیده بود، در مجموع جاده جنگ مشاهدات عینی افرادی است که آنجا بوده اند و بعد شروع کردم به شکار خاطرههایی که موجود بود.فعلا تا جلد 10 جاده جنگ را نوشتهام و جلد یازده و یا جلد اول رمان دیگری که اسمش گذرگاه است را شروع کردهام.تصمیم گرفتیم جاده جنگ را در 10 جلد خاتمه دهم و جلد 11 (یا جلد اول گذرگاه)ادامه همان کتاب است. جلد 6 و 7 کتاب جاده جنگ منتشر شده و جلد 8 هم همین روزها منتشر میشود و مانده 9 و 10 که روندش تسریع شده است.
جاده جنگ کنایه است از جادهای که سلاح به شوروی میبرد و این جاده از 20 کیلومتری قوچان به دو شاخه تقسیم میشود که یک راه آن به نیشابور و مسیر دیگر به سمت سبزوار میرود.
تسنیم: آقای انوری، جاده جنگ رمان انقلاب اسلامی است؟
انوری: نیت و انگیزه اصلی همین است، تعریف من از جاده جنگ تصویربرداری از یک برهه و قطعه 50 ساله از کشورمان است؛ جاده جنگ تصویر یک ملت در طول 50 سال است و کتاب سعی کرده این را تصویربرداری کند.تکلیف ما به عنوان داستان نویس این است که خود را تقویت کنیم و دغدغه ما این باشد که به تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس بپردازیم.
دشمن با موضعی تهاجمی در تلاش است تا دفاع مقدس ما را خنثی کند و نویسندگان و اهالی ادب کسانی هستند که باید از طریق هنر خود مانع این حرکت دشمن شوند زیرا خط مقدم این دفاع در حال حاضر هنرمندان هستند. پس از این که از انقلاب اسلامی و سالهای دفاع مقدس چند سالی گذشت و شاهد بودم که رمانی در زمینه انقلاب اسلامی نوشته نشد و آنجا بود که احساس کردم اتفاقی در شرف است و آن اینکه باید به ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی توجه ویژه ای داشت.
تسنیم: برای نگارش بخش دفاع مقدس کتاب گذرگاه چه برنامهای دارید؟
انوری: خوشبختانه در حوزه دفاع مقدس منابع و مدارک داریم. البته کار کوچکی درباره شهید کاوه داشتم که سه جلد آن نوشته شده و دو جلد نیز چاپ شده است. عنوان این کتاب «بر فراز آشیانه عنقا» است که اجمالی از وقایع کردستان است با محوریت زندگی و مبارزات شهید کاوه.شیوه نگارش من بسیار توصیفی است و نگرانم 12 جلد در نظر گرفته شده برای گذرگاه برای این همه کافی نباشد و از طرفی رمان از یک حجم خاصی نمی تواند بیشتر باشد.
تسنیم: مقایسههای از کتاب شما با کتابهایی مثل برباد رفته شده است. این قیاس به نظر شما صحیح است؟
انوری: یکی دو تا کتاب است که فضایش بسیار نزدیک به جاده جنگ است یکی «دن آرام» شولوخف است و دیگری «برباد رفته» مارگارت میچل. به ویژه دن آرام که شبیهتر است هر چند فضای انقلاب ما بسیار متفاوت است با انقلاب آنها. در هر دو کتاب یاد شده فضا، فضای جنگی است و انقلاب شده است و برباد رفته هم این حالت را دارد و درگیری شمال و جنوب را به بهانه لغو برده داری به تصویر میکشد و بسیارقوی است. ولی از این دو نویسنده خوشم نمیآید چون شولوخف بی دینی را رواج میدهد و آن یکی هم نژادپرستی را رواج میدهد و با ذهنیات من سازگار نیست اما توانایی بالقوه زیادی دارند.
هر دو یک سبک و سیاق دارند تقریبا و البته بیشتر برای آموزش خوب هستند و شیوه های نگارشی خیلی خوب است حتی بهتر از بینوایان و جنگ و صلح، اینها از نظر محتوا و موضوع بسیار فاخر هستند اینها برای جزئیات و آموزش خوب است در توصیف صحنه ها بسیا توانا هستند و آنها کلاسیک هستند. تزریق جذابیتها و تقطیع صحنهها خیلی خوب است و تقریبا کامل و بی نقص از نظر فن نگارش هستند.
تسنیم: به نظر شما ادبیات انقلاب اسلامی در سالهای اخیر رسالت اصلی خود را ایفا کرده است؟
انوری: من معتقدم انقلاب ما بزرگترین و عظیم ترین انقلابها از نظر محتوایی و سیاسی بوده است اما همپای اینها نوشتههای ما رشد نکرده است و چیزی ندیدم. رمان «دا» از نظر مستندات بسیار عالی است و البته این کتاب هم در زمینه دفاع مقدس است وگرنه در زمینه انقلاب کاری نداریم و کارها عمدتا تکراری و کلیشهای است.
تعریف من از رمان یک تصویربرداری است و داستان میتواند سیر نقل گونه حوادث باشد و قصه هم تعریف خودش را دارد. رمان خیلی فرق دارد و تصویری میدهد با تمام جزئیاتش. درباره انقلاب بیشتر خاطره نویسی شده است اما درباره دفاع مقدس بعد از دا کارهای خوبی آمده است و البته نباید فکر کنیم اینها نهایت کار است زیرا دفاع مقدس استحقاق ادبیات فوق العاده بالاتری را دارد زیرا جنگ ما بیشتر شبیه به جنگهای صدر اسلام است و خیلی تشریحها باید دقت شود در آن و انشانویسی و مقاله نویسی نباید باشد زیرا این برای ادبیات داستانی ما یک آفت است که مبتلا هستیم و خیلی سخت درمان میشود.آنچه در حوزه دفاع مقدس داشتیم تنها مستندات بوده است.
نسل اول انقلاب سن بالایی دارند و باید هر چه دارند بیرون بریزند و دیگران باید این مطالب را بگیرند و از سینه آنها بیرون بیاورند و شروع کنند براساس این مستندات آثار فاخر را تولید کردن، زیرا متون ما این استحقاق و توانایی را دارد ولی ضعفی که در ادبیات داستانی وارث آن هستیم به حوزه دفاع مقدس هم سرایت کرده است.رمانهایی مثل «دا» لااقل فهماند که آثار دفاع مقدس خواننده زیادی دارد زیرا برخی فکر میکردند ادبیات مقاومت خواننده ندارد.
دا یک شاهکار است بخاطر مستنداتش و شیوه نوینی نسبت به زمان خودش که این مستندات را رتوش ادبی هم کرده است. ببینید آنچه در خرمشهر گذشت خیلی عظیم است و متاسفیم حق مطلب درباره آن ادا نشده است، آنچه در دا آمده شعاعی از پرتو حقیقت در خرمشهر است زیرا اتفاقات زیادی آنجا به وقوع پیوست و حیف است از آن برای خلق یک اثر فاخر استفاده نکنیم.
من تصورم این است که سینما خیلی ضعیف تر بوده است در این زمینه و فقط «اور در آتش» را پسندیدم و گرنه در سینما اصلا موفق نبودیم و چند کتاب آخر مثل دا، لشگر خوبان، نورالدین و یا من زنده ام بهتر بوده است ولی سینما را لااقل من ندیده ام زیرا بخش زیادی از وقت من به فیلم دیدن میگذرد و این مسئله مهمی است و بعید است با بافت فعلی سینما، به این زودی ها پاسخگوی این نیاز باشد.
هر فیلم و کتابی که مرا جذب کند دنبالش میروم البته وقتم بسیار محدود است از ساعت 5 صبح تا حدود 12 شب کار میکنم، اما یک سوم وقتم به دیدن فیلم میگذرد منتهی فیلمی که خودش را آشکار کند و بتوانم از آنها و از تصویر سازی آنها استفاده کنم البته خیلی مشکل پسند شدم.
تسنیم: نکته ای که در کلاسهای داستان نویسی خود به هنرجویان و داستان نویسان میگوئید چیست؟
انوری: تمام فکر و ذکرم این است که شیوه خوب و درست و جذاب نوشتن را و نوعی رئالیسم را به شاگردانم بیاموزم. همه مسائل را به قالب رئال در میآورم. سعی میکنم؛ مسائل ماورایی در تمام نوشتههای من حضور دارند البته مسائلی که دستچین شده از مسائل مذهبی خودمان است. سخت مواظبم که از چارچوب اعتقادات مذهبی تخطی نشود .حتی مسائل ماورایی را سعی میکنم داستانی کنم. در جای جای جاده جنگ مسائل ماورایی هست ولی سعی کردیم مصنوعی جلوه نکند.
متاسفانه از ریزه کاریها در داستان غافل هستیم، شخصیتها باید عمق داشته باشند و تنها تفاوت، تفاوت اسمی نباشد و شخصیتا باید تفاوتشان در داستان محسوس باشد و به ویژه جذابیت مهم است و داستان باید جذاب باشد و حتی اگر مسائل سیاسی مطرح میشود قالب باید مشخص باشد.
تسنیم: در مورد جایزه جلال نکته خاص دارید؟
انوری: تقلیل این جایزه خوب نبود. زمانی که ما بودیم تعداد آثار زیاد بود و دوره اخیر آثار کم شده بود. برخی به خاطر جدی بودن مسئله جذب حضور در جایزه جلال میشوند و فقط مسئله مالی مطرح نیست. تقلیل جایزه به یک چهارم جدی بودن را زیر سوال میبرد و آن افراد احتمالا شرکت نمیکنند.
معضل بزرگ دیگری که داریم داوریهای ادبی است که بسیار نامناسب و پراکنده است یعنی اثری که در جایی اول میشود در جای دیگر رد میشود؛ داوری ها باید نزدیک باشد و داوریهای ادبی استاندارد نیست و وقتی سره از ناسره مشخص نباشد نتیجه آن ضعیف شدن استعدادها است.
وقتی فراخوان میدهیم و جایزه و مسابقه برگزار میشود بعد اینها به حال خود رها میشوند و برگزیده دوره اول به حال خود رها میشود در صورتی که این خیلی بد است که با هزینههایی نخبکان را شناسایی و بعد رها کنیم، اینها باید مورد توجه باشند و با آنها کار شود و از میان اینها نویسنده خوب بیرون میآید و رسانهها در این زمینه به شدت غیرفعال هستند. مسائل ادبی نباید در سایه مسائل و اخبار سیاسی قرار بگیرد.
اهمیت ادب و فرهنگ را به ویژه در این برهه فراموش کردیم و بسیاری از آنها سیاسی شده است. داستان و هنر بیشترین تاثیر را روی ذهن میگذارد و غرب از این شیوه استفاده میکند اگر رسانه اهمیت دهد این مسائل همیشه مد روز است.
جوان با استعداد باید بداند از این راه میتواند زندگی بچرخاند زیرا کار هنری و فرهنگی پاره وقت به جایی نمی رسد. حضرت آقا بارها تذکر میدهند اما بسیاری اهمیت نمیدهند و هر چوبی میخوریم از همین ناحیه است.جشنواره جلال مهمترین جشنواره ادبی است اما جز تیتر کوتاه چیز دیگری نبوده است.
انتهای پیام/ ب