ترجمه، به مثابه زایش دوباره اثر
خبرگزاری تسنیم: محمد سهرابی، شاعر، برای پاسداشت ترجمههای محمد قاضی یادداشتی نوشت و منتشر کرد؛ او نوشت: محمد قاضی با ترجمه آثار جهانی، برای ما دریچهای به سوی جهان گشود. او شایستگی زایش دوباره آثار بزرگی را داشت.
خبرگزاری تسنیم - محمد سهرابی:
این چند سطر تنها به بهانه 24 دیماه سالروز درگذشت محمد قاضی مترجم توانمند کردزبان نوشته میشود.
ترجمه راهی است برای بازآفرینی یک اثر؛ اثری موفق یا شکست خورده. به نظر میرسد که یک ترجمه خوب میتواند اثری بهغایت بدریخت از حیث ساختار و محتوی را به اثری زیبا تبدیل کند. و از طرفی یک ترجمه بد و ناتوان میتواند یک اثر بهغایت زیبا و خوشسبک را به اثری نافرم و زشت بدل نماید؛ بدینترتیب کار مترجم معرفی اثر است. به هر روی آنگاه که معرف برتر از معروف باشد و به آن اشراف داشته باشد هر طور که بخواهد آن را معرفی میکند. از طرفی آنگاه که معرف از معروف پایینتر باشد آنچه معرفی میشود ممکن است بهخوبی دیده نشود. گویا معرف یک اثر بهمثابه مولف آن است؛ زیرا ترجمه، خلق دوباره اثر است، هر چند مولف اصلی مرده باشد.
ترجمه ممکن است جایگاهها را تغییر بدهد و این در هر حوزهای قابل شهود است، مثلا در حوزه فیلم و سینما، هیچکاک را داریم. او در حقیقت یک مترجم است که داستان را به زبان تصویر ترجمه میکند. شاید آنچه هیچکاک ساخته است از داستانی پیش پا افتاده ترجمه شده باشد، اما همگان او را میستایند. یعنی ممکن است در سینما یک داستان بیریخت از حیث ساختار به بهترین وجه ترجمه شود و مخاطب را جذب کند. یا مثلا ممکن است یک داستان خیلی عادی بهنحوی به زبان تصویر ترجمه شود که حیرت ما را برانگیزد.
مثلا آیا فیلم «دور افتاده» (Cast Away) ساخته رابرت زمکیس داستان پیچیده و مهیجی دارد؟ آیا داستان آن یک شاهکار است؟ اینگونه به نظر نمیرسد، اما چرا ما «تام هنکس» را در این اثر میستاییم؟ چرا رابرت زمکیس را برای ساختن این فیلم میستاییم؟ چون اینان به شیوهای بدیع ناتوانی بشر را ترجمه کرده اند. ذوق کردنهای مخفی شده در لایهلایه ذات بشری، آن هنگام که چاک نولاند (تام هنکس) موفق میشود آتشی برای خود دست و پا کند بسیار خوب تصویر شده است. مرد دور افتاده به گونهای از دیدن آتش ذوق میکند که گویی کاشف شعله است. این یک ترجمه از انسان است. فندک قابل حمل که این روزها شکلهای گوناگونی هم دارد، ذوق پنهانی است که ممکن است در یک جزیره بیرون بریزد.
رابرت زمکیس را میستاییم چون مترجم خوبی است. او یک داستان عادی را ترجمه کرده است؛ آنقدر عادی که احتمالا با خود میگوئیم ما که در طفولیت، این داستان را با خانواده دکتر ارنست کهنه کردهایم و مشابه آن را زیاد شنیدهایم و خواندهایم. اما این داستان دیگری است، چون ترجمه دیگری دارد! از سوی دیگر هم میتوان فرض کرد که مترجمهایی وجود داشته باشند که احسن القصص را به بدترین وجه ممکن ترجمه کنند.
وقتی شاهد دوباره زاییدهشدن «دن کیشوت» از قلم محمد قاضی هستیم او را میستاییم. چرا؟ چون او خوب ترجمه میکند و ما را به همان فضایی رهنمون میشود که مولف خواسته است. اما گاهی اوقات در سینما با فیلمی مواجه میشویم که درباره سازنده آن احساس میکنیم با یک نقال مواجه شدهایم. علت چیست؟ شاید علت در ناتوانی افراد باشد. برخی اوقات در خود قصه و اصالت آن حرفی نیست خصوصاً آنجایی که داستان قرآنی است. در این مواقع خود قصه یک شاهکار است. اما چرا باید آن را فقط نقالی کنیم؟ چرا باید آن را حتی با در دست داشتن ابزار توانمندی مثل سینما باز هم مثل نمایشهای روحوضی قاجاری تماشا کنیم؟ بحث من در اینجا اصلا بر سر یک فیلم خاص نیست. این بحث کلیتی است که در مورد چند سریال و فیلم سینمایی مصداق پیدا کرده است.
حقیقت این است که عالم امکان سراسر زبان است که برخی از آنها ماندگاری بالایی دارند؛ مانند زبان تصویر. این زبان از چند هزار سال پیش رایج بوده است. انسانها آن هنگام که حروف را نمیشناختند، بهجای هر شیئی تصویر آن را میکشیدند. امروز هنوز هم، این زبان زنده است. مثلا امروزه به جای اینکه روی تابلو بنویسیم «اینجا محل عبور کودکان است» روی تابلو تصویر کودک میکشیم. یا وقتی میخواهیم بنویسیم «ممکن است کوه ریزش کند» تصویر کوهی در حال ریزش را روی تابلو نقش میکنیم. این یعنی ترجمه.
ما از هزاران سال پیش از زبان برای ترجمه استفاده میکردیم. اساسا در ترجمه هر چه که توانست مفید باشد باید به کار بیاید. ترجمه یک اثر دوباره زاییدن همان اثر است. اما ممکن است مترجم به دلیل ناتوانی بچه را سقط کند. بنابراین در هر حوزهای مترجمهایی باید دست به کار بزنند که شایستگی این زایش دوباره را دارند. مثلا کسی که در حوزه کتاب نمیداند «الاّ انّه» چه معنایی میدهد، حدیث شریف نبوی را اینگونه ترجمه میکند «علی علیهالسلام نسبت به من مانند هارون به موسی است؛ "جز اینکه" بعد من پیامبری نمیآید.» او نمیداند که «الاّ انّه» را نباید «جز این که» معنی کرد و باید از تعبیر «با این تفاوت که» استفاده شود. متاسفانه در بسیاری از تمام متون دینی ما این نارساییها دیده میشود.
حرفم سر توانمندی است. مرحوم محمد قاضی را مترجم توانایی میشناسیم که آثار خوبی برای ما بهیادگار گذاشته است. او با ترجمه آثاری جهانی، برای ما دریچهای به سوی جهان گشوده است. او شایستگی زایش دوباره آثار بزرگ و جهانی را داشت و اینگونه خود را ماندگار کرد.
انتهای پیام/