نه خارجی، نه ایرانی؛ تکلیف ورزشکاران افغانستانی نامعلوم است
خبرگزاری تسنیم: حضور ورزشکاران افغانستانی در تسنیم، بعد ناگفته و نادیده دیگری از حضور پرفراز و نشیب آنها در ایران را نشان داد. هزاران هزار ورزشکار مهاجر افغانستانی در عالیترین سطح حرفهای مشغول فعالیت هستند و البته که با مشکلات خاصی باید نبرد کنند.
حتی برای ما که چند وقتی است در زمینه مهاجرین افغانستانی مقیم ایران کار میکنیم، شنیدن اینکه تعداد زیادی ورزشکار در بالاترین سطح حرفهای مشغول فعالیت هستند عجیب بود. مثل همه نمونههای مشابه، مهاجرین را در جایگاه کسی که زندگیاش در کار کردن سخت و خشن خلاصه شده است دیده بودیم و حالا متعجب شده بودیم که با چند ورزشکار مهاجر افغانستانی روبرو شده بودیم که به درجاتی عالی از سطح ورزش حرفهای رسیده بودند.
ورزش مهاجرین هم مثل بقیه فعالیتهای اجتماعی مهاجرین در تمام این سالها، با مشکلات بزرگی مواجه بوده است که همچنان ادامه دارد.
تسنیم: خانم احراری در قسمت پیش گفتید که چگونه برای خود نقشی به عنوان یک دختر مهاجر ورزشکار تعریف کردهاید و چگونه سرانجام به مسیری که تعریف کرده بودید رسیدید، هزاران هزار دختر مهاجر افغانستانی در ایران مشغول زندگی هستند و شما بهتر از ما میدانید که با چه مشکلاتی برای تحصیل، زندگی و حتی ورزش روبرو هستند. دوست دارم با آنها صحبت کنید.
واقعیت این است که من در دوره تحصیلم خیلی اذیت می شدم و تنها چیزی که به من آرامش می داد و تا این لحظه هم میدهد، ورزش بود و هست.جالب است بدانید که من ورزش را دقیقا بعد از مرگ پدرم که بر اثر یک تصادف و نابهنگام بود، شروع کردم و هنوز هم زمانی که یاد آن دوران می افتم تنها ورزش است که من را آرام می کند. ورزش، تنها چیزی است که من می توانم با آن حرفم را بزنم و از نظر خودم آنچه که امروز به آن در ورزش رسیدهام جای بزرگی بوده است.خانواده ام من را خیلی حمایت کردند اما خیلی از وقتها هم بوده است که هرکس درگیر زندگی خودش بوده است و در این نقطه تنها خود من، تنهای تنها زندگی ام را پیش بردهام، اگر می خواستم بگویم من نمیتوانم و نمیشود، قطعا نمیتوانستم و نمیشد.همه تلاش های من برای افغانستان است و اگر به خاطر شرایط زندگی و خانوادگی هم مجبور به زندگی در ایران باشم باز هم همه تلاش هایم برای این است که افتخاری برای افغانستان باشم. همه تمرین ها و تلاش های من هم برای رسیدن به این هدف است.
از همه دختران هموطنم، چه کوچکتر و چه بزرگتر هم میخواهم که بدانند که با وجود همه محدودیتها و مشکلات و مسائل، راه موفقیت وجود دارد.متاسفانه من میبینیم که خیلی از آنها این روزها ناامید شدهاند و فکر میکنم که مفری وجود ندارد.
تسنیم:فکر میکنم این مساله ناامیدی و یاس از سرنوشت و موفقیت، در حال تبدیل به یک اپیدمی در بین خیلی از جوانان مهاجر افغانستانی است. خیلی از آنها معتقد شدهاند که پیشانینوشت آنها نرسیدن و موفق نشدن و ایستا ماندن است، خیلیهایشان هم واقعا تلاش کردهاند، اما یک بار به بنبست خوردهاند، چه بنبست قانونی و چه رفتارهای تحقیرآمیز و دیگر فکر موفق شدن در هر چیزی را از سرشان بیرون کردهاند. یک زندگی خیلی خیلی معمولی و بدون فراز و نشیب را طی میکنند و تکانی برای جلو زدن، پیشرو بودن و موفق شدن ندارند. حتی من در خیلی از جاها دیدهام که خیلی از جوانان مهاجر به مرحلهای رسیدهاند که از ملیت افغانستانیشان هم فرار میکنند.حضور خود شما نشانه بزرگی برای نادرست بودن این فرضیه آنهاست، اما دوست دارم دربارهاش حرف هم بزنیم. درباره این که با وجود همه موانع و ناکامیها در همین شرایط در ایران، راه برای موفق شدن باز است و شما همچنان با افغانستانی بودن موفق شدهاید.
کابلی: افغانستانی بودن برای من افتخار است، من جانم را برای پرچم و نام افغانستان میدهم و هیچ وقت، حتی فکر متعلق به جایی دیگر بودن به ذهنم هم نرسیده است. زمانی که من مقام بین المللی آوردیم استرالیا، کانادا وخیلی از کشورهای دیگر من را می خواستند، ایران هم با وجود اینکه مدال طلا گرفته بودیم هیچ استقبالی از ما نکرد، اما ما از این مسیر منصرف نشدیم. از همان زمان که من در ایران بودم همیشه پرچم افغانستان و عنوان AFG بر روی پیراهن من بوده است و الان هم پرچم افغانستان را روی کتم میبینید. به خاطر این پرچم بارها حق من را خوردند چون از لحاظ چهره نمیفهمیدند که من افغانستانی هستم اما پرچمی که به لباسم بود یا اسم افغانستان را که می گذاشتم نشان از ملیتم می داد و من تا فینال می رفتم اما در نهایت می گفتند که او افغانی است و همین که تا فینال آمده کافی است و در فینال حق من را می خوردند و من ساعتها در گوشهای گریه میکردم و میگفتم خدایا این چه سرنوشتی است؟ اما معطل نمیماندم و دوباره شروع میکردم.
هدف من همیشه ورزش و خدمت به جامعه و مهاجرین بوده است، هیج وقت به این فکر نکردم که کشورهای خارجی را انتخاب کنم، البته نصیحتهای پدرم هم بود. پدرم همیشه می گفت اگر به کشورهای خارجی بروی کافر می شوی و باید همین جا بمانی.
اینکه جوانان افغان از افغان بودن خودشان فرار می کنند هم فکر میکنم به دو دلیل باشد، یکی به خاطر مشکلات اجتماعی است که در افغانستان بر اثر جنگ ها به وجود آمده است و باعث شده که همه از افغانستان تصویری ناپسند و شلوغ و جنگ زده داشته باشند، دلیل مهمتر هم اینکه این افراد با فرهنگ ایران به دنیا آمده، رشد کرده و با آن صیقل خورده اند، تا جایی که حتی برخی از آنها که به افغانستان میروند دچار مشکلات فرهنگی زیادی میشوند و حتی در افغانستان به آنها ایرانی می گویند. این مساله باعث یک اخلال هویتی برای آنها میشود، تا جایی که ممکن است دیگر به افغانستان به شکل میهن نگاه نکنند.
هدایت: دولت افغانستان با توجه به وضعیتی که در افغانستان حاکم است و متاسفانه درگیری ها در ابعاد مختلف آنقدر زیاد است، شاید این فرصت را پیدا نکرده است که برای مهاجرین هم فکری بکنند. بهتر است از طریق همین نهادهایی که با مهاجرین به صورت منسجم درگیر هستند در زمینهای که شما میگویید کار بشود. من فکر میکنم که در این بحث خانوادهها خیلی تاثیر دارند، یعنی من، استاد کابلی، آقای رضایی و خانم احراری، که همه با کشورمان ارتباط داریم و با مسائل آن سر و کار داریم، اگر هر کدام از ما این مسائل را در منزل مطرح کنیم و بچه هایمان را با آنها آشنا کنیم قطعا بر آگاهی آنها خیلی تاثیر گذار خواهد بود تا احساس افغان بودن برایشان شرمآور نباشد. این درست است که دیگر افغانستانی بودن برای عده ای افتخار نیست، اما به نظر من این از خانواده ها نشات می گیرد، من همیشه در خانواده خودم به این موضوع تاکید کرده ام، همیشه برنامه های خوب تلویزیونی را نشانشان دادهام و تاکید کردهام که افغانستان جای زندگی است و طوری شده است که اکثر مواقع بچه هایم به من اصرار میکنند که به افغانستان برویم و به هیچ وجه برایشان گریزان و چیز قابل شرمی نیست.
این یک مساله، مساله دیگر اینکه ما هم کم کاری کردهایم، باید از هر فرصتی استفاده کنیم و به جوان ها بگوییم که ما برای افغانستان هستیم، شرایط افغانستان را بگوییم و اینکه چگونه کشوری است، وظیفه ما چیست، چگونه مردمی هستیم، باید چگونه باشیم و ... اینها مسائلی است که باید روی آن کار کرد.باعث تاسف است اما خیلی از مهاجرین ما بدون هویت شده اند، چون روی افغانستان کار نمی شود تا آنها به افغان بودن خودشان افتخار بکنند.
رضایی: بچههای ما از اینجا رانده و از آنجا مانده هستند و این دلیل اصلی است که دچار این یاس و ناامیدی می شوند.کسانی که با استعداد و نخبه هستند به عنوان الگو برای دوستانشان قرار می گیرند و وقتی آنها می بینند که دوستانشان با این همه استعداد به جایی نمی رسند دچار یاس می شوند. بچه های مهاجری که متولد ایران هم هستند به عنوان تیم مهاجر، تیم ملی و یا منتخب به مسابقات می روند و اول هم می شوند اما مسئولی وجود ندارد که به آنها توجهی بکند. ما حتی از سفارت خواستیم که به انها توجه کنند که پاسخ میدهند برایشان درگیر شدن در این مسائل مقدور نیست. از سوی دیگر وقتی همین بچه که در ایران متولد شده است می بیند که دوست و هم باشگاهیاش در مسابقاتی در سطحی پایین تر از آنچه او بوده است مقام آورده و از سوی استانداری ، فرمانداری و سایر مسئولان مورد تشویق قرار می گیرد، طبیعی است که دچار یاس و ناامیدی می شوند.
مشکل دیگر بچههای مهاجر ترددشان است. یک جوان مهاجر افغانستانی را تصور کنید که تصمیم گرفته است به افغانستان برود، چه کار باید کند؟ یا باید کل خانوادهاش را مجبور کند که گذرنامه بگیرند که آنها معمولا قبول نمیکنند و می گویند مشخص نیست که سال آینده جمهوری اسلامی آن را تمدید کند یا خیر و هیچ تضمینی برای پاسپورت وجود ندارد و یا اینکه کارت اقامتش را به محض خروج از کشور باطل میکنند و برای همیشه کارت مهاجرت را از دست میدهد.این خیلی برای او سخت است و آیندهای نامعلوم برای او میسازد و طبیعی است که میلش به بازگشت خیلی خیلی کم میشود.
حالا این را اضافه کنید به مشکلات ترددی که برای این بچهها حتی در داخل کشور وجود دارد. ما حتی برای مسابقه های استانی هم مشکل داریم. فقط سالی سه بار میتوانیم تردد استانی داشته باشیم، درصورتی که یک ورزشکار وقتی می خواهد قهرمان بشود باید حداقل در سال 5 بار سفر استانی داشته باشد تا بتواند از پایه های مسابقه های جهانی و المپیک بشود، و وقتی این بیلان کاری را نداشته باشد در مسابقات، بازی را واگذار می کند.
خواهش من از مسئولان این است که راهکارهایی را به وجود بیاورند که دست ورزشکاران در تردد بازتر شود. اجازه تردد گرفتن هم به شدت مشکل دارد و خودش یک داستانی است. گرفتن کارت تردد مستلزم زدن از کار و زندگی است. یک روز باید همه چیز را تعطیل کنی و بیفتی دنبالش و بعد که برگشتی هم دوباره باید کارت مجوز را یک روز زودتر به اداره اتباع تحویل بدهیم. برای یک مجوز بین شهری باید 5 اداره را طی کرد و این واقعا برای یک ورزشکار خیلی سخت است که برای پنج مسایقه 10 یا 15 ارگان را برود و بیاید. امیدوارم که یک راهکار برای این مسئله اندیشیده بشود.
خیلی افراد هستند که چند دهه است که در ایران هستند، اما هنوز به آنها گواهینامه راهنمایی و رانندگی ندادهاند. برای مثال من یا آقای کابلی و خیلی از افراد دیگر که از لحاظ مدارک ورزشی کامل هستند و یک معلم هستند، دارای کارت ها و حکم های بین المللی هستند هنوز از داشتن گواهی نامه محروم هستند. یکی از مشکلات مربی ها و فرهنگیان هم همین است چون نیازشان و جز ابزار کارشان است.
احراری: ما در ایران کار می کنیم، درس می خوانیم و زندگی می کنیم بنابراین هرکاری که بخواهیم بکنیم و هرجایی که بخواهیم برویم بدون حمایت مسئولین ایران امکان پذیر نیست و هر پیشرفتی که من بخواهم بکنم قطعا اگر دانشگاه و فدراسیون با من همکاری نکند میسر نمی شود. بیشتر از این می شود به افغان ها نگاه کرد و دید که آنها چه قدر خوب می توانند کار کنند.
کابلی: متاسفانه سی سال است که ما در اینجا زندگی میکنیم، حتی برخی از ما خانواده شهدای جنگ ایران هستند اما هنوز آنها را نپذیرفتهاند و حتی به برادر و مادر و پسر و دختر شهید شناسنامه ندادهاند. طبیعی است که آنها از ایران دلزده می شوند، درصورتی که ما این را نمی خواهیم و نمی خواهیم خدای نکرده اسم اسلام و جمهوری اسلامی که این همه به مهاجرین خدمت کرده است بد شود. حداقل شرایطی را مهیا کنند که آنها با پاسپورت و کارتشان سالی یکبار به افغانستان بروند، اصلا شاید این زمینه آماده شود که آنها در افغانستان زندگی کنند.
هدایت: ما به این جایگاه در این کشور رسیدیم و این جای قدردانی دارد که این بستر فراهم شده است برای انجام این کارها. واقعا جای تشکر دارد. مردم ما هم قدردان و دلسوز هستند و چه بخواهیم یا نخواهیم احساس ما یکی است. همین الان اگر تیم ملی ایران با کشور دیگری مسابقه داشته باشد خود به خود لحظه ها و ثانیه ها برای ما قابل شمارش است که به نفع ایران تمام بشود و این اتفاقی است که به صورت طبیعی افتاده و باید هم بیافتد. کارهایی هم که تا اینجا انجام شده است باید دیده بشود،اما ما باید از این دایره ای که تا الان چرخیده ایم فراتر برویم و باید از این سکو استفاده کنیم. دوستان ما آمادگی پرش دارند و باید از این سکو استفاده بشود.
در رابطه با مشکلات ورزش مهاجرین هم باید بگویم که همانطور که دوستان گفتند یکی از مشکلات ما مشکلات عبور و مرور است، ما از شهری به شهر دیگر در ایران نمیتوانیم برویم و علاوه بر آن به افغانستان هم نمی توانیم برویم. ما اگر بتوانیم سالی یک یا دوبار به افغانستان برویم و بیاییم هم یک بده بستان خوبی میشود و هم اینکه این خود به خود نشان میدهد که افغانستان جای زندگی کردن است و فرزندان ما برای رفتن به آنجا ترغیب میشوند و هم اینکه خواسته اداره اتباع را برآورده میکند.
مسئله دیگر ورود ورزشکاران ما به باشگاههای معتبر ایران است. اصلا معلوم نیست که بالاخره ما در مقررات این جوری خارجی هستیم یا ایرانی؟ اگر خارجی هستیم در چهارچوب مقررات در باشگاه ها در چهارچوب کارت اشتغال و سایر مجوزهایی که داریم و به همان اندازه که باشگاه ها سهمیه خارجی دارند حضور پیدا کنیم و اگر هم این مقررات نیست، در قالب ایرانی. اگر چهار بازیکن از مهاجرین در لیگ برتر باشند ورزشکاران مهاجرین به شدت تشویق می شوند. از لحاظ فرهنگی نیز نه تنها ایران ضرر نمی کند بلکه برد هم می کند چون ما از لحاظ فرهنگی و تاریخی با هم مشترک هستیم. اگر برای ایران خدای نکرده اتفاق ناخوشایندی بیافتد انگار برای ما افتاده است همانطور که زمانی که برای ما مشکل به وجود آمد ما به ایران آمدیم و ماندگار شدیم. به هر حال ما در هر شرایطی در کنار هم بودیم و توقع داریم که از این فرصت استفاده بشود تا بیشتر از این دیر نشود.
انتهای پیام/