چکامه های مردوخی کردستانی درباره روزهای پدر، معلم و کارگر
خبرگزاری تسنیم: چکامه های مردوخی کردستانی درباره روزهای معلم و کارگر و گرامیداشت شهید مطهری منتشرشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، چکامه های ناصر یمین مردوخی کردستانی روزنامه نگار و سردبیر سایت طوفان نیوز را درباره روزهای پدر، معلم و کارگر در ذیل می خوانید:
این روز بس خجسته که روز پدر بود
امروز از تجلی الطاف کردگار
آمد پدید افضل مردان روزگار
شیر خدا که دیده گیتی ندیده است
چون او بروز صلح و بهنگام کارزار
شمشیر از نیام به امر خدا کشید
دست خدا به دست علی داد ذوالفقار
جز گفته ی خدا و رسول خدا نگفت
جز امر کردگاروپیمبر نکرد کار
آن شهسوار عرصه ی مردی که در نبرد
هرگز ندیده است چون او چشم روزگار
بنگر شجاعتی که ندارد نهایتی
کز وی گرفت شرع محمد بس اقتدار
از پیروان معدلت او هر آنکه هست
باشند این زمان به عدالت امیدوار
داریم امید آنکه در این روزگار پر جفا
از پیروان راه چنین مرد حق گذار
پویند راه حق که سعادت در این ره است
تا ملک ما بماند از آسیب برکنار
پیروز باد پرچم اسلام در جهان
گریان شوند خصم چنان ابر در بهار
این روز بس خجسته که روز پدر بود
فرخنده باد بر علی و پدران حق مدار
(ناصر) کنون که دم تو ز مدح علی زنی
گردیده است گوهر طبع تو شاهوار
(مردوخ)که پیر شه مردان علی توئی
بیداد گر بکوب که گردی تو رستگار
مرتضی از شیر حق آموخت اخلاص عمل
تا جهان باشد بماند نام والای معلم
هادی خلق جهان شد فکر برنای معلم
جان و دل را زنده می سازد به تعلیم جوانان
جای دارد جان بیافشانیم در پای معلم
گر ترا باشد به سر شور امید و کسب دانش
زنده دل گردی ز انفاس مسیحای معلم
خواهی ار بینا شود چشم تو بر حق و فضیلت
باید آن را بنگری از چشم بینای معلم
راه یا بی جانب خیر و صلاح و نیکنامی
رهنمایت گر شود رای معلای معلم
کی توان یابی به گیتی در دریای قناعت
گر نخواهی این گهر جوئی ز دریای معلم
خوشترین آهنگ دلجوئی که جان تازه بخشد
نیست جز لحن دل انگیز ودلارای معلم
گفته ای شیرین تر از گفتار استادان نیابی
چون اثر بخشد به دل گفتار شیوای معلم
منبع ارشاد باشد مهر استاد توانمند
منشا عزت بود فکر توانای معلم
گر که می خواهی به دنیا و به عقبی رستگاری
رو طریق آن بجوی از مغز دانای معلم
پیشه ی او در میان حرفه ها ممتاز باشد
خود نباشد هیچکس در پیشه همتای معلم
گفت پیغمبر هر آنکو نکته ای آموخت بر من
تا ابد باشم رهین گفته و را ی معلم
مرتضی از شیر حق آموخت اخلاص عمل
زین سبب شد آشنا با فکر والای معلم
رستگار اندر دو گیتی (ناصر مردوخ)گردی
چون (مطهر)گر شوی اگه ز دنیای معلم
از کار ادیسون شده همپایه خورشید
مردان توانمند نپیچند سر از کار
گرد آمده سرمایه اهل هنر از کار
در معرکه ی علم و عمل چشم جهان را
کرده است به خود خیره صف کار گر از کار
درکارگه دهر شریفش نشمارند
آنکو ننهد تاج شرافت به سر از کار
با کار توان رفت به سر منزل مقصود
گردند مهان صاحب گنج و ثمر از کار
از پرتو خورشید سعادت نبری فیض
تا مشعل دانش نکنی شعله ور از کار
پاینده ز کار است جهان بشریت
شد اشرف مخلوق به عالم بشر از کار
آن دسته که شد بسته ی زنجیر خرافات
گردیده مقید به قضا و قدر از کار
آن کو که به سر تاج عمل داشت
امروز شود در کف او خاک زر از کار
جای گهر اشک که می ریخت به دامان
بر دامن آفاق فشاند گهر از کار
این آن بشر خاک نشین است که امروز
داده است به آهن اثر بال و پر از کار
با فقر و جهالت به نبرد بوده و اکنون
همدم شده با شاهد فتح وظفر ازکار
با چهره ی افروخته از علم چو خورشید
تابد به سر کوه و چمن بحر و بر از کار
از کار ادیسون شده همپایه چورشید
اینگونه گرفتند بزرگان اثر از کار
در کار بکوش تیغ بزن مفتخوران را
تا در نظر خلق شوی مفتخر از کار
صد بار به از پینه پیشانی زاهد
آن پینه که باشد به کف برزگر از کار
(مردوخ)تو چون کاوه بزن ریشه ظالم
حداد زمانی تو بیابی ظفر از کار
انتهای پیام/