مشروطه دست آورد درد و رنجهاست


مشروطه دست آورد درد و رنجهاست

خبرگزاری تسنیم: گر چه این مشروطه دست آورد درد و رنجهاست، بین هزاران تن شهید ان وطن را خون بهاست؛ زو بمانده نام و از معنی نشانی هیچ نیست، معنیش مانند سیمرغ است و مثل کیمیاست...

به گزارش خبرگزاری تسنیم، ناصر یمین مردوخی کردستانی، سردبیر پایگاه طوفان نیوز و شبکه  خبری یمین نیوز اشعاری با عنوان «کشور ار مشروطه شد آزادی گفتار کو؟» سروده است. وی این اشعار را در زما ن کودتای ننگین 28 مرداد (مرداد ماه 1342 که در زندان قزل قلعه زندانی بوده) سروده است:


                                        کشور ار مشروطه شد آزادی گفتار کو؟
گر چه این مشروطه دست آورد درد و رنجهاست
بین هزاران تن شهید ان وطن را خون بهاست
زو بمانده نام  و از معنی نشانی هیچ نیست
معنیش مانند سیمرغ است و مثل کیمیاست
مرشدان هر دم ز قانون اساسی دم زنند
وآنچه می گویند باشد ناروا و نیست راست
زآنکه قانون اساسی را بکشتند این ددان
کشتن و بر کشته ی خود فخر کردن کی رواست
هان فریب این خبر های دروغین را مخور
کان همه عاری ز معنی وین خبر بی مبتداست
مظهر کذب است و جعل است این خبر ها جملگی
جملگی سانسور شوند هم رادیو و هم سینماست
گر وزیران جمله مسئولند نزد مجلسین
اختیار غیر مسئولان فزون از حد چراست؟
انتخابات است اگر آزاد اعمال نفوذ
چیست در این انتخاب و این خطا کاری که راست
مملکت یا تابع اصل دموکراسی بود
یا که در کشور فقط خود کامگی فرمان رواست
وین دو را آمیختن با هم شتر گاو و پلنگ
باشد و وضعی چنین سر در گم و پا در هواست
باطنش خود کامگی و ظاهرش حریت است
وین جنین حریتی مانند فرزند زناست
چونکه این مشروطه باشد ظاهری هرگز کسی
باورش یک دم ندارد کی مطلا چون طلاست
اندر این خود کامگی دزدی بسی رایج شده
زانکه در گند و کثافت کرم را نشو و نماست
مرکز قدرت از این دزدان حمایت می کند
خیل دزدان جملگی کاهند و او چون کهرباست
هان نپنداری که دزدی در ادارات است عیب
در سر هر میز سرقت فاش و رشوت بر ملاست
نره دزدی پول باد آورده بازد در قمار
ور کروری چند بازد در شبی بی اعتناست
زانکه از فیض  زمین خواری وپول مفت نفت
آن چنان سیر ا ست کاندر پیش او قارون گداست
کشور ار مشروطه شد آزادی گفتار کو
ای مصدق نفت را ملی نمودی غارت دزدان بجاست
در سنا و مجلس از حق ستم دیده نیارد دم زدن
کارشان احسنت و احسنت است یا مدح و ثناست
اندر این مشروطه ی قلابی  خود کامه ساز
وضع مردم درهم و توزیع ثروت نابجاست
نادرستان دغل را بین به دم گردو شکن
وز دگر سو خوار هر مرد درست پارساست
ای بسا نادان کجرو خرم از نان و نوا
وی بسا دانای با تقوا که بی برگ و نواست
از گرانی گر به لب جان می رسد ما را چه باک
کاین گرانی بی اثر در وضع و حال اغنیاست
اغنیا  چون آشنا با گنج باد آورده اند
این همه قحط  و غلا بر گوششان نا آشناست
برجوانان درس تقوا و فضیلت می دهتد
اندر آنجا کز فساد آلوده  سر تا سر فضاست
این جوانان عاصی و سرگشته یا فاسد شوند
چون  ببینند آنچه می گویند از روی ریاست
نی عجب مردم اگر شیاد و بی ایمان شدند
مردم هر ملک را بر مرشد ینش اقتداست
هر که مردم را چنین احمق بپندارد یقین
احمق است و این سخن بر جهل و حمق او گواست
صنعتی ناگشته رفت آوخ کشاورزی بباد
کارفرما فاسد و بیچاره زارع بینواست
آرزو دارم که بینم جشن مشروطیتی
کاندر آن آزادی و عدل حقیقی پادشاست
ور بمردم در چنان روزی ز من یاد آورید
هست هستی جاودان و سر نوشت ما فناست
نیست در دریای طوفان زای هستی بیم موج
گر در آن فرخنده آزادی به کشتی ناخداست
(ناصر مردوخ)دزدان از بزرگی دم زنند
هر کجا پتیاره ای بد نام همچو ن اژدهاست

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon