نیما توانست شعر پارسی را در اجتماع کره زمین نگاه دارد
امیری اسفندقه با اشاره به تأثیر شعر نیمایی بر ادب فارسی گفت: این کوهصخره بزرگ از پیش پای رودخانه شعر پارسی باز شد و میدان بزرگتری پیش روی شاعران هویدا شد؛ میدانی که توانست شعر پارسی را در اجتماع کره زمین نگاه دارد.
مرتضی امیری اسفندقه، شاعر، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به تأثیر نیما یوشیج در رشد شعر فارسی گفت: اگر نیما به دنیا نمیآمد، ظهور نمیکرد و این سنگهای درشت را از پیش پای رودخانه شعر پارسی برنمیداشت، ما نه فروغ فرخزاد داشتیم، نه سیدحسن حسینی و نه اخوان و نه قیصر (در این قالب عرض میکنم). بهترین شعرهای قیصر امینپور و اخوان که به آن سوی مرزها رفته، شعرهای نیمایی آنها است؛ هر چند آنها غزل و قصیده را به بهترین وجه سرودند. همانطور که صرف و نحو شعر در تمام دنیا تغییر کرد، در ایران هم توسط نیما یوشیج، یک شاعر روستایی ساده این مسیر تغییر کرد. هر چند او سرانجام راضی به حذف غزل، قصیده و دیگر قالبها نشد. این کوهصخره بزرگ از پیش پای رودخانه شعر پارسی باز و دنیا و میدان بزرگتری پیش روی شاعر هویدا شد؛ میدانی که توانست بیشتر شعر پارسی را در اجتماع کره زمین نگاه دارد.
وی ادامه داد: ما میدانیم رباعی یکی از قالبهای اجتماعی است. این کتاب علمی و ارزشمند «چهارگانی نیمنگاهی به هزار سال رباعی در ادب پارسی» به کوشش استاد حبیبالله بیگناه که به همراه «رساله تطبیقیه» از زندهیاد استاد تولایی به تازگی و به مناسبتی از مشهد به دست من رسیده است، یادآور میشود که اجتماعیترین و مردمیترین قالب، رباعی است که از میان اجتماع وارد ادبیات کلاسیک شده و سرشار از این مضامین ناب است. با وجود این اگر بخواهیم زیباترین اشعار اجتماعی ادب فارسی را نام ببریم، با یادآوری شعر شاگردان نیما مانند فروغ فرخزاد، اخوان ثالث و دیگر بزرگان، باید بگوییم که خاک بر نیما خوش باد.!
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شعر فارسی در سده اخیر سالهای پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و تجربیات بسیاری بر خود اندوخته است، اما شاید هیچ رویداد و حادثهای برای این بلند کاخ استوار، ظهور شیوهای نو در طرز بیان شعر نباشد؛ تجربهای نو که فراتر از سنتها، در کنار طرزی نو، نگاهی جدید نیز به شعر داشت.
نیما یوشیج، هرچند هم که برخی از اساتید بر این باور باشند که او پارهای از سرودههایش را وامدار دوستانش است، بنیانگذار این طرز نو بود. شیوهای که شعر فارسی را از حالت سنتی و از قید و بندهای دشوار رهانید تا از این طریق، راهی بگشاید برای بیان هر آنچه که قید اوزان عروضی و بعد از آن قافیه و ردیف دست و پایش را میبست. چه بر این باور باشیم که نیما وامدار اطرافیانش است و چه نه، چیزی از ارزش کاری که او برای شعر فارسی انجام داد، نمیکاهد.
تغییر از شعر سنتی به سمت شعر نو همزمان با ایران، در برخی از کشورهای منطقه هم در جریان بود. رهآورد آشنایی جمعی از ادبا و شاعران با ادبیات آن سوی آبها. در این میان نیما با تتبع در شیوه شعر دیگر کشورها و با اشراف بر وضعیت اجتماعی روز، «افسانه» را سرود و با آن، کاری افسانهای در شعر رقم زد:
در شب تیره دیوانه ای کو
دل به رنگی گریزان سپرده
در دره سرد و خلوت نشسته
همچو، ساقه گیاهی فسرده...
نیما با توجه به فضای اجتماعی جامعه، اقدام به شکستن افاعیل عروضی کرد؛ راهی که به واسطه آن توانست اندیشههای نو را در شعری نو بیاورد. از این منظر در سرودههای او میتوان رگههایی از زمانتیسم اجتماعی را به خوبی دید. حالا بعد از گذشت سالها از درگذشت این شاعر توانمند و این نظریهپرداز تأثیرگذار در شعر فارسی، شعر نو نیمایی همچنان به حیات خود ادامه میدهد. به قول جلال آل احمد، دفتر شعر فارسی، هیچگاه نیما، این کمان ساختارشکن شعر فارسی را فراموش نخواهد کرد.
مرتضی امیری اسفندقه از جمله شاعرانی است که بر شیوه نیما نیز شعر میگوید. او ارزش کار نیما را در تولد چهرههای جدید در شعر فارسی میداند و میگوید: اگر نیما این شیوه را یاد نداده بود، اخوان چگونه میتوانست در «آخر شاهنامه» این فریادهایی که بر سر ابرقدرتها کشیده را سر دهد:
هان!
کجاست پایتخت این کج آیین قرن دیوانه؟
قرن شکلکچهر
بر گذشته از مدار ماه،
لیک بس دور از قرار مهر
وی ادامه میدهد: اینگونه سخن گفتن در چنین قالب آزادی را نیما پیش روی ما قرار داد و برای ما به ارمغان آورد. شعر شکوهمند و شکوفای پارسی از یاد رفته بود، نیما اگر نبود. ضمن اینکه نیما این سیاق و شگرد را وامدار بزرگان فرهیخته ادبیات کلاسیک ماست. نیما میگفت از دوران کودکی، مرد بزرگی به من آموخت که هر چه در این پرده نشانت دهند؛ گر نپسندی به از آنت دهند. این کلام نظامی پیش روی نیما بوده و به آن توجه داشته است.
امیری اسفندقه میافزاید: البته ناگفته نماند که حافظ و صائب که از شاعران بزرگ قبل از نیما بودند، خود نیماییاند. آنها قبل از نیما نیمایی بودند. هرچند حرف پارادوکسیکالی است، اما حقیقت دارد. بسیاری از فرازهای شعر این بزرگان نیمایی بود. نیما این راه را باز کرد و دلش میخواست که شعر پارسی در دنیای اتم محکوم قافیه و مصلوب ردیف نباشد. شأن شعر پارسی بیش از آن بود که محکوم به نفس کشیدن در تساوی طولی مصراعها باشد. او وزن و قافیه را آزاد کرد، اما هیچگاه آن را از شعر پارسی حذف نکرد. قیصر، فروغ، حسینی و همه شاعرانی که شعر نیمایی را درست گفته بودند، وامدار و شاگرد او هستند. اتفاقاً اجتماعیترین شعرها در این قالب سروده میآید و بعد از نیما زحمت از دیگر قالبها برای بیان موضوعات و دغدغههای اجتماعی کم میشود.
وی ادامه میدهد: همانگونه که صرفونحو شعر در همه دنیا تغییر کرد، در ایران نیز به دست نیما یوشیج، شاعر روستایی ساده، این مسیر تغییر کرد؛ هرچند او سرانجام راضی به حذف غزل، قصیده و دیگر قالبها نشد. این کوهصخره بزرگ از پیش پای رودخانه شعر پارسی باز شد و میدان بزرگتری پیش روی شاعران هویدا شد؛ میدانی که توانست شعر پارسی را در اجتماع کره زمین نگاه دارد.
ما میدانیم که رباعی یکی از قالبها در زمینه اجتماعی است. کتاب علمی و ارزشمند «چهارگانی نیمنگاهی به هزار سال رباعی در ادب پارسی» بهکوشش استاد حبیبا... بیگناه که بهتازگی بههمراه «رساله تطبیقیه» از زندهیاد استاد تولایی و بنا بهمناسبتی از مشهد بهدست من رسید، یادآور میشود اجتماعیترین و مردمیترین قالب، رباعی است که از میان اجتماع وارد ادبیات کلاسیک شده است و سرشار از این مضامین ناب است. با وجود این، اگر بخواهیم زیباترین شعرهای اجتماعی ادب فارسی را نام ببریم، با یادآوری شعر شاگردان نیما یوشیج، مانند فروغ فرخزاد، اخوان ثالث و دیگر بزرگان، باید بگوییم که خاک بر نیما یوشیج خوش باد!
انتهای پیام/