چرا تئاتر فیزیکال در ایران در جا می‌زند؟

چرا تئاتر فیزیکال در ایران در جا می‌زند؟

نام یاسر خاسب با تئاتر فیزیکال گره خورده است. خاسب چهره شناخته شده ای در طراحی حرکت است؛ ولی این گونه تئاتر در ایران در جایگاه واقعی خود نیست و به آنتراکت‌های نمایشی تقلیل یافته است.

خبرگزاری تسنیم - احسان زیورعالم

عکس از مهدی قلی‌پور سلیمانی

تئاتر فیزیکال گونه‌ای تازه جهان تئاتر نیست، یک اتفاق تازه نیست، یک شیوه نو در اجرا نیست. تئاتر فیزیکال نمادی از کلیت بشر است. می تواند برآمده از آیین‌ها باشد. می‌تواند برساخته از یک مراسم باشد. می‌تواند محصول ذهن یک هنرمند باشد. تئاتر فیزیکال بستری آزاد برای انسان است تا به تصویر بکشاند آنچه در ذهنش مرور می‌کند. این تصویر نه در قالب لغات و واژگان و کلام که در ساحت بدن بروز پیدا می کند. تئاتر فیزیکال با تمام قدرتش، با تمام جذابیتش در ایران همانند تئاترش هنوز جوان است؛ با این تفاوت که دامنه محبوبیتش در میان علاقه‌مندان به تئاتر اندک است.

این اندکی  را باید به دو مساله ربط داد. نخست اینکه در سیستم آموزشی تئاتر کشور، این تئاتر جایگاه چندانی ندارد. حتی انتخاب تئاتر فیزیکال را باید به این مساله ربط داد. نکته دوم سخت بودن این گونه است. آموزش های طاقت‌فرسا با تمرین‌های نفس‌گیر، هر هنرجویی را در میانه راه از ادامه کار بازمی‌دارد. در نهایت آن اندک افرادی که در این مسیر باقی می‌مانند، سینه‌چاکان تئاتر فیزیکال به حساب می‌آیند. از این رو باید یاسر خاسب را نمونه‌ای از این هواخواهی معرفی کرد.

برای کسانی که آثار خاسب را دنبال کرده‌اند روشن است که یاسر خاسب توانایی اجرا در هر گونه تئاتری را دارد. در واقع او به نوعی تئاتر تلفیقی دست یافته است که نمونه بارزش را در جشنواره عروسکی اخیر شاهد بودیم، جایی که او داستان «مسخ» کافکا را در دوگانه عروسک - فیزیک به منصه ظهور گذاشت. تلفیق عروسک و فیزیکال تجربه نویی برای خاسب به حساب نمی‌آمد. یاسر خاسب در نمایش «گل» نیز داستانی اسطوره‌ای فرانکشتاین - گولم را با تلفیق بدن و خاک روایت کرد تا چارچوب‌های متنوعی از این گرایش هنری را معرفی کند.

حال او در اثر جدید خود تحت عنوان «رقص مرگ، بی‌لالا» به سراغ شکل جدیدی برای تلاش‌های فیزیکال خود رفته است. کار او چیزی شبیه به میان‌پرده اجراییش در اختتامیه فجر 33 است.به نظر می‌رسد خاسب در این نمایش در پی به تصویر کشیدن رنجی است که بشر از درد می‌کشد. نمایش مجموعه‌ای از تصاویر و پرده‌های همراه با موسیقی‌های مختلف و ابداعی است. در این تصاویر به جز یک نفر، دیگارن گریمی اغراق شده و نامتعارف دارند. شبیه موجوداتی فرازمینی هستند. گویی انسانی است در برابر هجوم اهریمن و در این میان کسی هم وجود دارد که این انسان را نجات دهد. او را از یک مرگ دردآور و اسارت رهایی دهد.

همه چیز به شعری سیاه می‌ماند. شعری که در پسش امید همانند روزنه‌ای کوچک است و نور به سختی از آن می‌تابد و خاسب این تضاد میان تاریکی و روشنایی یا بهتر است بگوییم مرگ و زندگی را در قالب بدن‌ها و اندام‌ نمایش می‌دهد. حرکات خاسب ستودنی است. او به آنچه انجام می‌دهد تسلط دارد. می‌داند چه می‌کند و چه می‌خواهد؛ ولی نکته و سوال اصلی این است که آیا مخاطب نیز می‌تواند خواسته‌های خاسب را دریافت کند. جواب این سوال سخت است. برخی می‌پذیرند که نمی‌فهمند چه اتفاقی روی صحنه رخ می‌دهد جز حرکات منطبق با موسیقی و برخی بر این باورند با کار ارتباط پیدا کرده‌اند. البته مفهوم ارتباط در این مرحله مفهومی متناقض و متکثر در معناست. بخش عمده‌ای از این تکثر در دریافت یا عدم دریافت به فقدان یک داستان منسجم و عدم روایت‌گری اثر یاسر خاسب است.

باید گفت بخش عمده‌ای از عدم رشد تئاتر فیزیکال در ایران تلاش برای دور ماندن از روایت‌گری است. گویا تئاتر فیزیکال ملجائی است برای روایت نکردن، برای قصه نگفتن و تنها تماشا کردن که به نظر نگارنده اشتباه بزرگی است. مهمترین وجه این نگاه اشتباه در تلاشی است که تئاتر فیزیکال را به هنر مدرن با مفاهین ناب و آبستره گره می‌زند؛ لیکن با تقلیل مفهوم تئاتر فیزیکال به کلمه رقص دیگر مدرن بودن این هنر محلی از اعراب ندارد. این هنر دیدنی هنری است ریشه‌دار در تاریخ زندگی بشر.

در جشنواره اخیر فجر، گروه ژاپنی با نمایش «بازی سایه‌ها» میهمان تالار وحدت بود. نمایش که کاملاً در خدمت تئاتر فیزیکال بود، موفق به روایت خطی یک داستان شده بود. مخاطب از ابتدای ماجرا تا به انتها داستان را با حرکات پیچیده بازیگران دنبال می‌کردند و حتی با احساسات بازیگران، عواطف خود را بروز می‌دهند. صحنه نهایی رسیدن عاشق و معشوق با فضاسازی و اتمسفر موجود در آن لحظه، دل هر کسی را می‌لرزاند. برای نگارنده این سوال پدید می‌آید که چرا کار یاسر خاسب این توانانی را ندارد کما اینکه توانایی شخصی خاسب در اجرا کم از گروه ژاپنی ندارد.

این مهم دلیلی است بر اینکه چرا تئاتر فیزیکال در ایران چرا به نقطه قابل تاملی نرسیده است یا اینکه تداوم نداشته است. اوج وضعیت بغرنج این نوع تئاتر را می‌توان در آنتراکت‌های طراحی شده در آثار به خصوص مذهبی دید که همه چیز شبیه یک سرهم‌بندی و تقلید صرف از دیگر آثار غیروطنی است و از آن مهمتر تنگ بودن این عرصه و عدم تمایل هنرمندان و دانشجویان به این نوع نمایشی است. موفقیت یک گروه همانند گروه ژاپنی را باید در تداوم فعالیت آن گروه جستجو کرد. این مهم درباره یاسر خاسب چندان دیده نمی‌شود. او گروهی منسجم و پایا مانند گروه ژاپنی ندارد. تداوم او تنها معطوف به خودش بوده است. شاید اگر خاسب به فضایی دست یابد که علاوه بر داشتن یک گروه منسجم و تربیت هنرمندان تئاتر فیزیکال، بشود امید داشت در آینده نه چندان دور آثاری به مراتب محکم‌تر و استخوان‌دار شاهد باشیم.

 

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
فلای تو دی