عشق، طلاق و خودکُشی / لطفا از هم فاصله بگیرید؛ شما مَحرم نیستید

عشق، طلاق و خودکُشی / لطفا از هم فاصله بگیرید؛ شما مَحرم نیستید

برنامه «ماه عسل» در سومین روز ماه مبارک رمضان به روایت داستانی اختصاص داشت که با عشق آغاز و در نهایت به طلاق و خودکُشی رسیده بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، زنی به نام نسترن روی صندلیِ داغِ ماه عسل نشسته است و ماجرای زندگی پُر از عشقش با همسرش را تعریف می کند. او از عشقی آتشین و با حرارت می گوید که در نهایت به طلاق کشیده است. طلاقی که در آن میان یک بچه هم هست. نسترن در صحبت هایش گاهی با شور و حرارت از عشق روزهای اول می گوید و گاهی هم با اشک و حسرت از روزهای اختلاف و در نهایت هم از طلاق می گوید. موضوع برنامه «ماه عسل» در نهم خرداد 1396 باز هم مانند روز گذشته، به طلاق اختصاص دارد.

محمد وارد صحنه می شود و می گوید که بسیاری از تقصیرها بر گردن من بود و شیطنت های زیادی در طول زندگی مشترکمان کردم.

بعد از این صحبت های محمد، گفت و گوهایی میان او و همسر سابقش شکل گرفت که حاصل این گفت و گو و البته برخی صحبت های احسان علیخانی مجری برنامه را، در ادامه می خوانید:

محمد: رفتارهای بد همسرم تاثیر بسیاری در رفتارها و خیانت من به همسرم داشت. حرف هایی که به من می گفت احساس می کردم که غرورم دارد میشکند. آن موقع نمی توانستم درست فکر کنم. بیکاری هم نقش زیادی داشت. کار می کردم اما اینقدری نبود که زندگیمان تامین شویم.

نسترن: خانواده ام به ما خانه داده بودند و مشکلات مالی ما را حل کرده بودند. خیلی انتظار مادی زیادی از زندگی ام نداشتم. هر روز خرید و خانه مجلل نمی خواستم. می دیدم که محمد تلاش می کند و نمی شود. به خاطر شیطنت های محمد عصبی میشدم و وقتی با خیانت های او روبه رو شدم به او میگفتم از خانه من برو بیرون. به محمد می گفتم من را ببین، من نسترنم. من همانم که برای به دست آوردنش و به خاطرش هر کاری کردی. می گفتم محمد اگر نمی توانیم اشتباه هایمان را به هم بگوییم، بیا آنها را بنویسیم. من تقصیرها را به گردن محمد نمی اندازم. من هم مقصرم. به نظرم در یک طلاق یک نفر مقصر نیست. اوج دعواهای ما از 20 سالگی شروع و تا 25 سالگی ادامه داشت.

محمد: با همه این اتفاق ها، نسترن باز هم می گوید که اشتباه کردم و تقصیر دارم. این برای من بسیار با ارزش است.

نسترن: خیلی به محمد گفتم که سراغ طلاق نرو و این کار را نکن. به خاطر من، نه به خاطر بچه ات. نه این که جا نداشته باشم که بخواهم پیش محمد بمانم. خانواده ام من را با آغوش باز می پذیرفتند.

محمد: خیلی در حقش بی رحمی کردم. (رو به نسترن می کند و می گوید) بابت همه چیز معذرت می خواهم.

علیخانی: (اشاره می کند به محمد که به سمت نسترن چرخیده است) شما بچرخ رو به این ور. شما الان مَحرم نیستید. فردا نامه اش برای من می آید.(اشاره ی علیخانی به اخطارهای مدیران صدا و سیما بود)

نسترن: (در حالی که صحبت های انجام شده اشک او را در آورد) من دو دوست خوب دارم که در واقع یک اکیپ هستیم. دو دوست خوب هستند که همه چیز را به آنها می گفتم. اما هرگز پیش آنها گریه نمی کردم. اما الان گریه کردم.

علیخانی: البته این که همه چیز را به دوستان بگوییم هم همیشه خوب نیست و گاهی همین گفتن ها و اظهار نظر دیگران موجب اختلاف های دیگر می شود. البته مطمئنم که دوستان شما شخصیت های مثبتی بوده اند و راهنمایی های خوبی برای شما داشته اند.

محمد: با خیانتم به همسرم اشتباه کردم. بار دوم که به همسرم خیانت کردم، او من را دید. بعد از آن ماجرا دیگر نمیشد ادامه داد. بسیاری از حرمت ها طی چند سال شکسته شد. حتی جوری شده بود که زمانی برای صحبت کردن و بیرون رفتن به هم نمی دادیم. بعد از این که هنگام خیانت، همسرم من را دید دیگر آرام آرام خورد شدم.

نسترن: یک روز خانه دوستم بودم. از خواب بیدار شدم. دیدم محمد پیام داده که عزیزم من خیلی دوستت دارم و در حقت خیلی بدی کردم. مراقب خودت و پارسا باش. بهش پیام دادم که مراقب پارسا هستم و عزیزتر از جانم است. پیام دیگر فرستادم اما جواب نداد. شب با دوستم و همسرش برای شام رفتیم بیرون. دیدم خواهر محمد زنگ زد و گفت که بیا بیمارستان که محمد خودکشی کرده است.

محمد: ناامید بودم. دیدم همه چیزم را از دست داده ام. خودم را جای نسترن قرار دادم و دیدم که قابل بخشش نیست.

علیخانی: الان با همه این ماجراها می خواهید چه کنید.

نسترن: محمد عاقل شده و با فکر و با عقل باید تصمیم بگیرد.

علیخانی: الان برای برگشت به زندگی چه می خواهید. این حرف اشتباهی است که به خاطر بچه بخواهید برگردید. به هر حال شما هر کدام آرزوها و نیازهایی دارید.

نسترن: به خاطر خودم و خودش. اگر خودم و خودش را پیدا کنیم می توانیم پارسا را هم پیدا کنیم.

محمد: من فقط می خواهم که نسترن آرامش داشته باشد.

علیخانی: چه زمانی یک زن به آرامش می دهد.

نسترن: زمانی آرامش می آید به خانه که زن بداند همسرش به فکرش هست و یک مرد واقعی است. باید زن احساس امنیت کند. باید احساس زن بودن کند نه این که سربار باشد.

علیخانی: الان چه تصمیمی می خواهید بگیرید. لطفا جوگیرِ جلوی دوربین بودن نشوید.

نسترن: باید فکر کنیم و بعد تصمیم بگیریم. چرا که اگر الان تصمیم بگیریم باز هم همان زندگی قبلی تکرار می شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران