روایت آتشنشانان از پلاسکو و معدنچیان از یورت / نباید میرفتیم اما عشق ما را برد
برنامهی «ماه عسل» بیستمین قسمت خود را به حضور معدنچیان و آتشنشانان اختصاص داد تا از دو حادثهی آتشسوزی در پلاسکو و ریزش معدنِ یورت سخن بگویند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دوشنبه 29 خرداد 1396 برنامهی «ماه عسل» بیستمین قسمت خود را به موضوع حادثهی معدن زغال سنگ آزادشهر و حادثهی پلاسکو اختصاص داد. در این برنامه آتشنشانان و کارگردان معدن به استودیوی «ماه عسل» آمده بودند.
سیزدهم اردیبهشت سال جاری و در پی انفجار داخل معدن، 43 معدنچی جان باختند. از این 43 نفر 12 نفر کسانی بودند که بعد از انفجار به قصد کمک به حادثه دیدگان وارد تونل شده بودند و با استشمام گازهای مجتمع در تونل جان باختند.
همسر، پدر و برادر یکی از شهدای معدن در برنامه حضور داشتند. همچنین یکی از کارگران فداکار هم در این برنامه حضور داشت. هر کدام از این مهمانان حادثهی معدن زغال سنگ آزادشهر را اینگونه روایت کردند:
محمد یکی از کسانی بود که برای کمک به داخل معدن رفت و در این باره به مخاطبان برنامه ماه عسل می گوید: با یک اکیپ 4 نفره به داخل معدن رفتیم. متاسفانه نباید می رفتیم. اما عشقی که نسبت به کارگر ها داشتیم نتوانستیم نرویم. کارگر ها را روزانه، سه بار می دیدیم. هر کی جای ما بود باید برای نجات دوستانش می رفت.
او ادامه می دهد: تجهیزات وجود نداشت. به همین دلیل خیلی ها از دست رفتند.
احسان علیخانی نیز می گوید: گاز باید خارج شود بعد امداد آغاز شود. آنقدر سریع ادم ها تصمیم گرفتند که تجهیزات وجود داشت اما به دلیل سرعت تصمیم تجهیزات را برنداشتند.
محمد ادامه می دهد: زمانی که به معدن رفتم 100 متر اول ریزش کرده بود. 25 نفر سمتِ تخریب بودند. 70 و 80 نفر در اول ریزش معدن گیر کرده بودند. گاز متان وجود داشت. در 100 متری دیدیم گاز زیاد است. چون سال هاست در این معدن کار کرده ایم.ذهنیاتی داشتیم که تا انتهای معدن نیز می توانیم برویم و به دوستانمان کمک کنیم.
خواستم از 100 متری برگردم وجدانم قبول نکرد. راه را ادامه دادم. می دانستیم آخرش مرگ است. یکنفر را در برانکارد گذاشتیم و دونفر را با واگن آوردیم.یک.نفر هم نفس داشت اما ما دیگر توان نداشتیم او را بازگردانیم، هنوز هم عذاب وجدان داریم. مجتبی به ما رسید. به من گفت سید ممد بچه ها هستند. گفتم؛ یک.نفر هست اما نمی شود، کاری کرد. مجتبی داشت می رفت، از استینش کشیدم گفتم هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. 40 دقیقه در تونل بودم گاز ما را گرفته بود اما مجتبی تازه نفس بود.
همسر مجتبی که به همراه پدر شوهرش و دخترش در این برنامه حضور یافته است نیز می گوید: شیفت مجتبی نبود. نمی دانم چه کسی به او اطلاع داد. تا فهمید رفت.
پدر مجتبی نیز بیان می کند: وقت ظهر بود. نماز می خواندم. مجتبی به من گفت، می خواهم به معدن زمستان یورت بروم. به او گفتم چرا می روی؟ گفت؛ انفجار شده است می روم به بچه ها کمک کنم. گفتم تخصص نداری، 26سال است خودم تجربه کار در معدن را دارم. به او گفتم اجازه بده 4 رکعت بعدی نمازم را هم بخوانم با هم می رویم. اما او موتورش را روشن کرد و رفت. خودم نیز بعد از مجتبی چکمه پوشیدم به داخل معدن بروم نیرو های هلال احمر اجازه نداند.
محمد دوست مجتبی باز روایت می کند و می گوید: دیگر حالم خوب نبود. با مجتبی برگشتیم. وقتی جلوتر امدیم، 150 متر مانده بود به خروجی بی هوش شدم. چیزی متوجه نشدم فقط دیدم در بیمارستان هستم. مجتبی مرا نجات داده بود و خود دوباره به معدن بازگشته بود.
محمد ادامه می دهد: در بیمارستان یک روز ماندم. پس از مرخصی دوباره به معدن بازگشتیم. 20 و 30 نفر بودند که برای نجات رفته بودند مرده بودند. ما به سمت کسایی که پشت تخریب مانده بودند رفتیم. همه جا راگاز گرفته بود.
همسر مجتبی نیز می گوید: دو ختر دارم.من شب متوجه شدم، مجتبی را از دست دادم. هنگامی که به معدن می رفت، لباس هایش را پوشید چراغش را به کمرش بست. گفتم نرو دخترمونو باید به دکتر ببریم. گفت باید برم رفیقامو نجات بدم.
احسان علیخانی هم می گوید: با همچنین شغل سختی که شما دارید، برای حقوق یک میلیونی تومانی کار می کنید اگر به خیلی ها یک میلیارد بدهند، نمی روند.
علیخانی با اشاره به آزادی زندانیان جرایم غیر نقد میگوید: 12 میلیارد تومان توسط برای آزادی زندانیان جرایم غیر عمد توسط مردم کمک شده است. تا کنون 800 نفر آزاد شده اند تا پایان ماه پیش بینی می شود یک هزار نفر آزاد شوند.
میهمانان بخش دوم برنامه آتش نشانان حادثه پلاسکو هستند.
احسان علیخانی خطاب به آنان می گوید: آتش نشانان را با بازی والیبالشان می شناختیم. می گفتیم چه شغل باحالی دارند. اما حادثه پلاسکو سختی های کار شما را نشان داد.
یکی از میهمانان می گوید: روز پنجشنبه پیش از اینکه حادثه پلاسکو رخ دهد، دلشوره عجیبی داشتم. این دلشوره با توجه به صحنه هایی که دیدم عادی بود. صبح نماز خواندم. مشغول کار شدم. حادثه پلاسکو را به ما اعلام کردند. ماموریت های زیادی رفتم که به خانواده ام نگفته ام. روز حادثه یه حسی گفت باید با همسرم تماس بگیرم و بگویم مراقب فرزندانم باشد. بالاترین طبقه برج رفتم. طبقه 10 رسیدم. یکی از همکارانم اطلاع دادند طبقه 11 اتش سوزی شدید شده است.
او ادامه می دهد: اگر برجی شعله ور شود. تمام تجهیزات به روز هم باشد. 30 درصد با موقیت اطفاء حریق صورت می گیرد. مابقی به استاندارد های برج و آموزش هایی که مردم دیده اند باز می گردد. هنگامی که در طبقه 11 بودم. همکارانم با فشار آب می خواستند حریق را اطفاء کنند. فشار آب به صورتم خورد و آوار به صورتم ریخت. یکی از دوستانم کشان کشان مرا به طبقه 10 برد. اما دوباره وارد عملیات شدم.
وقتی می خواستم طبقات بالا بروم، وضعیتم خوب نبود. اعلام کردند برگردم و من گفتم 29 ساله دارم خدمت می کنم تا الان نشده وارد ماموریت شوم و بازگردم و گفتم باید بالا برم. دستور داد به پایین بروم. اطاعت از دستور جزو ارزش های ما است.سرپیچی کردم. تعدادی از مردم را می دیدم داخل مغازه بودند و داشتند وسایل جمع می کردند. نمی توانستم محل را ترک کنم.
قهرمانان واقعی ما خانواده این شهدا هستند. همسرانی که با توجه به شغلمان ما را انتخاب کردند.
حالم بد شد با آمبولانس ما را بردند.. شنیدیم طبقه 11 اتش سوزی شده است از آمبولانس پیاده شدم و دوباره به اتش نشانی رفتیم.
مهمان دوم برنامه که او نیز آتش نشان است می گوید: بنده معاون عملیات منطقه 5 هستم. من فقط در فیلم ها دیده بودم چگونه یک برج آتش می گیرد و چگونه به طور معجزه آسا نجات می یابند. حادثه پلاسکو کابوسی است که هر شب می بینم. آتشنشانی که شهید شدند گلچین شده اند. سال ها طول می کشد همچین انسان هایی را در آتشنشانی داشته باشیم. اگر رشادت آنان نبود فاجعه عظیم ملی رخ می داد.
احسان علیخانی نیز بیان کرد: یک فیلم در شبکه های اجتماعی بود که یک اتشنشان به یکی از همکاران می گفت؛ به علی گفتم نرو گفت مال مردم داره می سوزه نمی توانم نروم. تحسین می کنیم شما را مدیون شما و شهدای اتش نشانان بودیم. باید به جایی برسد بهترین شرایط نیز برای کار در معدن محیا شود.
علیخانی در پایان برنامه از محمد معدنچی زمستان یورت می گوید آیا حاضری باز برای کار به معدن بروی؟ بله باز می گردم. در چند روز آینده باز می گردم.
انتهای پیام/