پایش اختلال سیاستگذاری فرهنگی در کشور
در این نوشتار تلاش داریم آسیب های حوزه سیاستگذاری فرهنگی در کشور را مورد بررسی قرار دهیم تا در آینده و طی یادداشت های آتی این موضوع را از منظرهای دیگر مورد بررسی قرار دهیم.
خبرگزاری تسنیم- داود عامری
یکی از بارزترین وجوه انقلاب اسلامی مردم ایران و در واقع چهره ممتاز انقلاب سال 57 در ایران، وجه فرهنگی آن بوده و هست، به طوری که اکثر پژوهشگران حوزه های علوم انسانی، انقلاب اسلامی را یک انقلاب فرهنگی میدانند که الگوی حکومتی جمهوری اسلامی از نگاه فرهنگی حضرت امام (ره) و قاطبه مردم مسلمان ایران شکل گرفت.
مرور مسائل حوزه فرهنگ و پایش نگاه رهبر معظم انقلاب یا بسیاری از شخصیتهای دینی- فرهنگی و جامعه دیندار و سنتی کشور نشان می دهند که از وضعیت فرهنگی کشور رضایت ندارند و در واقع جامعه فعلی با مطلوبیت های فرهنگی انقلاب نه تنها فاصله نسبتاً زیادی دارد، بلکه روز به روز نیز در معرض تهدید و بروز آسیب های جدید قرار گرفته است.
طبیعتاً در حوزه فرهنگی کشور آسیب ها از جهات مختلف قابل بررسی است که بی ارتباط با همدیگر نیستند و طی یادداشت های قبلی نیز به برخی اختلالات فرهنگی موجود در کشور اشاره شده است.
در این نوشتار تلاش داریم آسیب های حوزه سیاستگذاری فرهنگی در کشور را مورد بررسی قرار دهیم تا در آینده و طی یادداشت های آتی این موضوع را از منظرهای دیگر مورد بررسی قرار دهیم.
- اولین ختلال یا آسیب در حوزه سیاستگذاری فرهنگی، کمرنگ بود نبود حضور یا تاثیر و ضعف در پیاده سازی و توجه به اسناد بالادستی در کشور است.
ایران اسلامی در حوزه فرهنگی به جهت اتصال به منابع غنی آموزه های اسلامی و فرهنگ قوام یافته ملی که در غالب موارد با آموزه های اسلامی ممزوج شده و جلوه هایی از فرهنگ ایرانی- اسلامی را شکل داده، دسترسی به اسناد بالادستی قابل اتکایی دارد که باید این اسناد بالادستی در حوزه فرهنگی به صورت نظام مند تدوین و در سیاستگذاریهای فرهنگی اعمال گردد.
در بسیاری از موارد یا این اسناد را نداریم یا اگر داریم نظیر سند مهندسی کشور به دلایل مختلف اجراء نمی شود.
- تقویت نگاه جامع نگر در حوزه سیاستگذاری فرهنگی کشوری یک امر ضروری است. یعنی یک نگاه جامع و مانعو به نظر میرسد وقتی صحبت از سیاستگذاری فرهنگی میشود، اغلب افکار عمومی متوجه مفاهیم سلبی و دفاعی می گردد و اگر در واقع امر نیز چنین نگاهی در حوزه سیاستگذاری به صورت واقعی وجود نداشته باشد، باز هم نمیتوان از کنار این موضوع به راحتی گذشت. بنابراین باید با تقویت سیاست های کنشگری و ایجابی، اولاً ذهنیت نامطلوب را از حوزه سیاستگذاری فرهنگی کشور پاک کرد و در ثانی، با این نگاه اتفاق مهمتری رخ خواهد داد و آن خروج حوزه فرهنگی کشور از انفعال و تبلور چهره فعال که طبیعتاً با مدیریت صحیح در حوزههای اجرایی خود را به خوبی نشان خواهد داد.
- ضعف نگاه آینده پژوهانه در سیاستگذاری فرهنگی و البته بسیاری از حوزه های مدیریتی و سیاستگذاری کشور یک بیماری مزمن و به جا مانده از سال های گذشته در کشور است.
امروزه غالباً سیاستگذاری ها با نگاه به آینده و برای ساختن آینده بهتر است. در واقع سیاست گذاری میخواهد مسیر حرکت در آینده را ترسیم نماید، حال آنکه ما در کشور قبل از سیاستگذاری شاهد هیچگونه مطالعه مبتنی بر دانش آینده پژوهی و ساخت آینده نیستیم. اگرچه نمیتوان انکار کرد که دانش آینده پژوهی یک رشته نوپا در کشور است، اما باید در سطوح تصمیم گیری و تصمیم سازی به صورت جدی و البته علمی مورد توجه و بهره برداری قرار گیرد. بنابراین می توان گفت که چنانچه سیاستگذاری براساس نگاه و نتایج مطالعاتی مبتنی بر آینده پژوهی باشد، ضمن تقویت پویایی و اثر بخشی حوزه فرهنگ، در آینده با آسیب های کمتری مواجه خواهد شد.
- یکی از مهمترین ارکان تصمیم گیری و سیاستگذاری در هر حوزه ای توجه جدی به مخاطب آن است. سیاستگذاری در حوزه فرهنگی یک تبیین نظری نیست که فقط روی کاغذ نوشته شود، بلکه با هدف و برنامه ریزی برای اجرا تهیه میشود و راهبردهای مهم و راهکارهای بسیاری از دل آن بیرون می آید. بنابراین می توان مدعی شد که یکی از ضعفهای عمده سیاستگذاری فرهنگی در کشور ضعف توجه و ارتباط دقیق با جامعه، مخاطبان و داشتن شناخت ضعیف از مخاطب است. تا زمانی که سیاستگذاریهای فرهنگی با لحاظ رفتار های فردی و جمعی جامعه هدف تدوین نگردد، راه به جایی نخواهد برد.
یکی از راههای دستیابی به سلایق و علایق مخاطبان و پیش بینی تاثیرات سیاستگذاریهای فرهنگی در مخاطب، انجام مطالعات شناختی از جامعه و علایق فرهنگی کشور است. به خصوص که ایران اسلامی از تنوع فرهنگی و خرده فرهنگ های زیادی برخوردار است. بنابراین توجه به مخاطب در سیاستگذار های فرهنگی نباید به عنوان یک مولفه فرعی و حاشیه ای و یا تبلیغاتی باشد، بلکه باید به عنوان یک رکن اساسی مورد توجه قرار گیرد. برای تحقق این امر، همانطور که در بند دوم اشاره شد، باید متوجه سیاستهای جامع بود، این موضوع به تقویت جهتگیری کنشگر و ایجابی نیز کمک شایانی میکند.
- آسیب شناسی و اصلاح ساختار؛
متاسفانه باید گفت که نه تنها در حوزه فرهنگ بلکه در بسیاری از عرصه ها، یکی از ضعفهای موجود، کُند بودن ساختار بروکراتیک کشور در حوزه سیاستگذاری و تصمیم گیری است. یعنی در بسیاری موارد دیده میشود که ما حلقه های لازم در فرآیند سیاستگذاری درست را در کشور نداریم و اگر هم داریم به وظایف ساختاری خود عمل نمی کنند، که یا ناشی از ضعف شناخت ساختاری و یا ضعف عمل به وظایف ساختاری است. بنابراین شایسته است مراکز سیاستگذاری کشور ضمن توجه به موضوع بالا، به اصلاح مداوم روندها که با کُندی و سختی توأم است به صورت جدی و مستمر بپردازند و حوزه سیاستگذاری خود را رصد و در حداقل زمان ممکن نسبت به بازنگری و اصلاح آن اقدام نمایند. یکی از وظایف ساختار فرهنگی کشور در حوزه سیاستگذاری شناخت مسایل، نیازها و پدیده های نو ظهور در عرصه فرهنگ است تا در کمترین زمان با سیاستگذاری درست به آنها پاسخ متناسب دهد.
- اقدام به هنگام؛
در واقع بسیاری از آسیبهای فرهنگی جامعه به عقب ماندگی زمانی مراکز سیاستگذاری فرهنگی در جامعه مربوط است. پس از اینکه یک پدیده جدید فرهنگی وارد جامعه می شود و خود را جاگیر می کند، در این مرحله سیاستگذاران فرهنگی کشور به صورت انفعالی نسبت به آن واکنش نشان می دهد که طبیعتاً بیرون کردن یا اصلاح یک نیروی مستقر، بسیار خواهد بود.
- به نظر میرسد که جامعه ایران اسلامی به شدّت سیاست زده شده است. همه مسائل کشور از عینک سیاست دیده میشود و این نگاه سیاست زده در ساحت های فرهنگی نیز به شدت تأثیر گذاشته است به طوری که با یک معادله وارونه روبرو هستیم. به عبارت سادهتر فرهنگ که به عنوان یک زیرساخت اصلی باید در تمام حوزهها از جمله عرصه سیاست حضور داشته باشد، عرصه های سیاسی تلاش دارند عرصه فرهنگی را تحت تاثیر قرار دهند و این نگاه غلط، هم به فرهنگ سیاسی کشور و هم به زیرساخت فرهنگی لطمه می زند.
- یک سری دیگر از ضعف ها و آسیب های موجود در سیاستگذاری فرهنگی کشور مربوط به حوزه های نظری و مطالعاتی می شود. در این خصوص می توان به عدم حضور پژوهش های علمی در سیاستگذاری فرهنگی، عدم بهره گیری از فراتحلیل ها اشاره کرد.
پژوهش های حوزه فرهنگی در کشور زمانی به عنوان یک مولفه تاثیرگذار در سیاستگذاری به کار گرفته می شود که در قالب فراتحلیل با یکدیگر در ارتباط باشند و نقاط اتصال و انفعال پژوهش ها استخراج و در سیاستگذاری ها مورد توجه قرار گیرند.
پایان سخن اینکه اصلاح کاستی ها و آسیب های حوزه سیاستگذاری فرهنگی کشور نیازمند یک کاوش دقیق و هماهنگی و حضور عرصههای مختلف سیاستگذاری در کنار همدیگر است و تا زمانی که نتوانیم همه سازمان ها و ارگان ها و عوامل تأثیرگذار در حوزه سیاستگذاری فرهنگی کشور را به صورت هم افزا در کنار هم به کار گیریم، موفق به سیاستگذاری جامع و مانع و به هنگام نخواهیم بود و پیاده سازی آنها نیز با مشکل روبرو خواهد شد.
انتهای پیام/