پاسخ «محمدکاظم کاظمی» به حواشی ایجاد شده برای یادداشتی درباره غلامرضا شکوهی
محمدکاظم کاظمی، شاعر مهاجر افغانستانی در یادداشتی، به حواشی ایجاد شده پیرامون یادداشتش درباره غلامرضا شکوهی پاسخ گفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، چند روز پیش یادداشتی کوتاه درباره شاعر نامدار خراسانی شادروان غلامرضا شکوهی نوشتم و در آن پیشنهاد کردم که با توجه به این که شعر ایشان ساحات مختلفی دارد و در حوزههای آیینی، عاشقانه و اجتماعی گسترده است، ایشان را به صفت «شاعر آیینی» مقیّد نسازیم، تا دیگر آفاق شعر ایشان را نادیده نگرفته باشیم.
با این که من شعر آیینی را با قید «محتوایی ارجمند و ستودنی» یاد کرده بودم و پیام سخن من هم روشن بود که من از «مقید ساختن» انتقاد دارم نه از آیینی سرودن ایشان، گروهی از دوستان چنین برداشت کردند که هدف سخن من فروکاستن مقام شعر و شاعر آیینی است، یا آیینیبودن را دون شأن شاعری چون غلامرضا شکوهی دانستهام.
بعضی بیانصافیها هم در این میان رخ داد، از جمله این که دوستانی، بیتی از شعر «ستاره احمد» مرا بدون توجه به فضا و بافت محتوایی آن شعر و حتی ابیات قبل و بعد از آن، بیرون کشیدند و برداشتی را که خود از آن بیت کرده بودند ـ و این برداشت ایشان بود، نه منظور من ـ هیزم این جریان ساختند. حتی یکی از اعزّۀ شعر آیینی معاصر که من ارادت و احترام بسیاری به ایشان و شأن شاعری شان داشتم، سخن را به پشت تریبون کشیدند و پای ملیت مرا به میان آوردند و سخنانی گفتند که دور از شأن آن بزرگوار مینماید.
من چنان که در آن یادداشت هم اشاره شده است، شعر و شاعر آیینی را دارای مقامی ارجمند میدانم. مقالات و مطالب آموزشی بسیاری در این زمینه نوشتهام و آثار شماری از شاعران آیینی را در نقدها و مقالاتی ستودهام که از این میان میشود به شادروانان محمدرضا آغاسی، سید رضا مؤید، محمدجواد غفورزاده شفق و سیدحمیدرضا برقعی اشاره کرد. شماری از عزیزترین شعرهای خودم از همین جنس است و بدین میبالم که هرچند اندک و معدود، خداوند توفیق سرایش این شعرها را نصیب من کرد.
ولی آنچه درباره مرحوم شکوهی گفتم، از یک منظر دیگر است. میدانیم که در جامعه ادبی ما رسم شده است که صفت «شاعر آیینی» برای کسانی به کار رود که حوزۀ اصلی کارشان شعر هیئت و شعر آیینی است، هرچند ممکن است به صورت پراکنده شعرهایی در حوزههای دیگر هم گفته باشند. اتفاقاً خود این دوستان هم بر همین دستهبندی تأکید دارند، چنان که مثلاً علی معلم، حسن حسینی، علی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده، علیرضا قزوه و سهیل محمودی را «شاعر آیینی» نمیشمارند، هرچند این عزیزان شعرهای فاخری در این زمینه دارند.
تصور من این است که اگر ما شاعرانی را که در ساحات مختلفی شعر سرودهاند، با قیدهایی مثل «شاعر آیینی»، «شاعر اعتراض»، «شاعر عاشقانه»، «شاعر اجتماعی» و غیره مقید کنیم، در حق آنان جفا کردهایم، چون پارهای از شعرهایشان را نادیده گرفتهایم. این تنها در این مورد خاص نبوده است. باری دیگر هم عزیزانی در یک خبرگزاری مرحوم استاد محمد قهرمان را «شاعر انقلاب و آیینی کشورمان» نام برده بودند و من به این کار اعتراض کردم و یادداشتی نوشتم که در روزنامه خراسان منتشر شد. البته اگر کسی مرحوم استاد قهرمان را «شاعر محلیسرا» هم بنامد، جای اعتراض دارد، یا اگر مرحوم شکوهی را به «عاشقانهسرایی» محدود سازد هم جفا کرده است. غرض ما بحث آیینی و مقام شعر آیینی نیست، بلکه این محدود ساختنهاست. این چیزی بود که متأسفانه درست دریافت نشد، شاید چون بعضی عزیزان بیشتر از سر تعصب با جریان برخورد کردند تا انصاف.
باری، خواهش من از دوستانی که شاید به بعضی نظرها و یا شعرهای من در زمینه مسائل مذهبی انتقاد داشتهاند و حالا فرصتی برای تجمیع آن انتقادات یافتهاند، خواهش میکنم که روح و پیام و خط اصلی مطالب من درباره شعر آیینی را دریابند و با رعایت ادب و انصاف، هر جا که نقصی در آن میبینند گوشزد کنند. ولی خیلی خوب است که نگاهی جامع داشته باشند، نه این که یک عبارت یا یک بیت شعر را بیرون بکشند و بدون پیکره اصلی شعر و روح کلی سخن نقد کنند.
انتهای پیام/