نگاهی به نقش جدی زنان خانوار در حمایت از کالای ایرانی
ما مصرف کنندههای قهاری هستیم، شاید ندانیم که بیشتر از همه مردم دنیا آدامس میجویم، شاید بیخبر باشیم که چهارمین مصرفکننده چای جهانیم و احتمالا خبر نداریم که رتبه هفتم دنیا در مصرف لوازم آرایشی را داریم.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، ما مصرف کنندههای قهاری هستیم، شاید ندانیم که بیشتر از همه مردم دنیا آدامس میجویم، شاید بیخبر باشیم که چهارمین مصرفکننده چای جهانیم و احتمالا خبر نداریم که رتبه هفتم دنیا در مصرف لوازم آرایشی را داریم. ما آدامس میجویم، چای مینوشیم و خود را بزک میکنیم با محصولاتی که برای خریدشان نفت فروختهایم و ارز از دست دادهایم.
در سرتا پای بعضیهایمان که باریک شویم جزء به جزء ساخت کشوری دیگر است؛ لباس تنمان، ساعت مچمان، کفشها و حتی جورابهایمان. بیشتر ما خارجی پسندیم، این خارج هم زیاد برایمان فرقی ندارد که کجای نقشه جهان باشد، کشوری همسایه باشد یا کشوری چند قاره آن سوتر یا حتی کشوری که دوستمان نیست و علنا با ما جنگ دارد. ایران در خودِ ایران غریب است.
کالای ایرانی برای بعضیها مثل انگی است که باید از آن فرارکرد. زیاد شنیدهایم که عدهای به هم میگویند این شامپوها و صابونهای آشغال ایرانی، بعد هجوم میآورند برای خرید شویندههای ترک و محصولات شرق آسیا، حتی ساختههای هند و پاکستان. وضع بازارپوشاک، موادخوراکی و البته لوازم خانگی هم به همین منوال است.
یک فروشنده لوازم خانگی ایرانی، از آن قسم فروشندههایی که نسلشان رو به نابودی است به جامجم میگفت که مشتریانش شدهاند عدهای آدم ندار که آمارشان البته روز به روز درحال کم شدن است چرا که اینها نیز ترجیح میدهند قسطی هم که شده اجناس خارجی بخرند.
کارخانهها که دانه به دانه تعطیل میشوند، کرکره کارگاههای ریز و درشت که به نوبت پایین کشیده میشود یا آمار بیکاران ایرانی که سال به سال درشتتر میشود همه محصول کرده ماست، ثمره پشت کردن بخش بزرگی از مردم ایران به کالای وطنی.
چند آمار هولناک
تا دیروز عصر کشورمان81 میلیون و352 هزار و اندی جمعیت داشت، جمعیتی بزرگ که آمارهای پاییز سال96 میگوید 11.9 درصد آن کار ندارند. نرخ بیکاری تقریبا 12 درصدی در کشورمان صاف و پوست کنده به این معنی است که از هر صد نفر نیروی کار فعال 12 نفر بیکارند و خانهنشین، به طورمیانگین مساوی با حضور حداقل یک بیکار در هر خانه.
این جماعتِ پرتعداد، بیکار ماندهاند چون کارخانهها و کارگاهها زیر فشار کالاهای آماده آنور آبی کمر خم کردهاند و شدهاند ساختمانها و سازههای متروک و مخروبه، اینها بیکار شدهاند چون جنس ایرانی حتی اگر خوب باشد باب میل خیلیها نیست، بیکاری اینها دستپخت واردات افسارگسیخته رسمی و غیررسمی و البته بفرما زدنهای مدام ایرانیان به کالاهای غیروطنی است.
سعید مسگری، کارشناس اقتصادی یک هفته قبل فقط آمار این واردات در سال 95 را جمع و جور و درقالب یادداشتی منتشر کرد تا بدانیم نبرد برای ماندن و بقا برای کالاهای ایرانی تا چه اندازه نابرابر است. طبق جمعبندی او در این سال 43 میلیارد دلار کالا به صورت رسمی وارد کشور شده که 18 درصد آن معادل حداقل هفت میلیارد دلار کالاهای مصرفی بوده است به انضمام این که در این سال دستکم 15 میلیارد دلار نیز کالای قاچاق که حدود 70 درصد آن کالای مصرفی بوده، وارد خاک کشورمان شده است.
کالای مصرفی یعنی همان چیزهای که در خانههای ماست، همان ابر و اسفنجهای ظرفشویی که دستفروشان مترو تبلیغشان را میکنند، همان دستمالهای جادویی و حولههای کوچک و بزرگ که کمکم دارند جای برندهای اصیلمان را میگیرند، یا لباسهایی که مینشینند بر انداممان یا لاستیکهایی که میخزند زیر تن آهنی ماشینهایمان یا حتی میشوند خودکار توی دستمان، کیف روی دوشمان، چادر سرمان و هزار جنس مهم و بیاهمیت دیگرکه برای سود عدهای وارد کشور میشوند و به خاطر سلطه فرهنگ مصرف آن هم از نوع خارجیاش با لبخند ما استقبال میشوند.
زنان در پیشانی یک نهضت
نیازی نیست دست به دعا برداریم و برای جوانی که کار ندارد دعا کنیم، استغاثه کنیم یا حتی رو بیندازیم به هزار آشنا و غریبه تا واسطهای شوند برای یافتن شغلی هرچند سطح پایین. اگر آدمهای هرخانه که بیکاری درآن است فقط به این فکر کنند که خرید کالاهای وطنی مساوی است با ایجاد شغل برای جوانها آن وقت مسئولانهتر خرید میکنند و منتظر میمانند که بزودی نوبت شاغل شدن بیکارِ خانه خودشان نیز برسد.
این معادله نه خواب است نه خوشخیالی! مهوش عظیمی، کارشناس اقتصادی نیز به یافتههای علمی اشاره میکند و میگوید خرید هر کیلوگرم کالای خارجی درحالی که نمونه مشابه داخلی دارد دو فرصت شغلی را در کشور مصرفکننده از بین میبرد.
پس اگر این آمار را به عنوان یافتهای جهانی قبول داشته باشیم آن وقت سخت نیست برایمان که درک کنیم چرا نرخ بیکاری در برخی استانهای کشورمان به بیش از50 درصد هم رسیده است.
روی سخن ما با 81 میلیون ایرانی است، بخصوص با نیمی از آنها، با آنها که مادر یک خانه و بانوی آن هستند. روی سخنمان با زنان ایرانی است به این علت که فرمانده خانههای ایرانی و مدیر فرآیند خرید اقلام مورد نیازند حتی مینو اصلانی، رئیس سازمان بسیج جامعه زنان کشور در گفتوگویش با ایرنا، نقش مادران ایرانی را محوری توصیف کرده و میگوید مادر نقش پررنگی برای هدایت خانواده به استفاده از کالای ایرانی دارد و حتی میتواند پیامدهای مثبت این انتخاب را به فرزندان بیاموزد.
او به خرید کالای ساخت وطن تاکید دارد چون نگران نفوذ فرهنگی است. اصلانی میگوید بسیاری ازکالاهایی که از کشورهای دیگر وارد میشود پیوست فرهنگی ندارد و بر سبک زندگی ما تاثیر منفی میگذارد که نمونه بارز آن را میتوان درحوزه پوشاک بخوبی مشاهده کرد.
این هم یک درد است که در بازار بیسروسامان واردات مغفول مانده که البته زنان به عنوان مادران و همسران و راهبران حقیقی افکار و عقاید خانواده میتوانند تغییرش دهند اگر بخواهند و بیاموزند.
حمایت با چند اما و اگر
برخی میگویند چشم و همچشمی، برخی میگویند غلبه فرهنگ مصرف، عدهای میگویند نداشتن عِرق، برخی هم میگویند حق انتخاب.
جناحها و نمایندگان بخشهای مختلف افکارعمومی وقتی میخواهند علت انزوای کالاهای ایرانی را توضیح دهند معمولا از این واژهها استفاده میکنند که هرکدامشان در جای خودش درست است؛ مثلا چشم و همچشمی و شرکت در مسابقه داشتن بهترین برندها یا بیاعتمادی به کالای ساخت وطن حتی در مواقعی که این کالاها حتی یک بار هم تجربه نشدهاند؛ بیاعتمادیای برآمده از نداشتن عرق به کالای وطنی.
در شکلگیری همه این نواقص، زنان نقش کلیدی دارند. آنها که بیاعتماد شوند خانواده هم بیاعتماد و بدبین میشود و آنها که مصرف زده شوند خانواده دنبال مصرف هرچه بیشتر میرود، خانوادهها هم که اینچنین شود جامعه رنگ و بوی مصرفزدگی میگیرد و آن وقت تمام. کار کالای ایرانی تمام میشود.
با این حال کسانی همچون خورشید گزدرازی، فعال اقتصادی و عضو اتاق بازرگانی بوشهر داستان مهجوریت کالای ساخت وطن را فقط محصول باور زنان و خانوادهها نمیداند و برای پایان این مهجوریت فقط برای اینها نقش قائل نیست.
او درگفتوگو با ما تاکید میکند در همه جهان دوعامل در اقبال مردم به اجناس موثر است، یکی کیفیت و دیگری قیمت تمام شده، پس اگر ایرانیان سمت کالاهای غیرایرانی میروند احتمالا این دو علت اثرگذار است؛ هرچند نمیتوانیم نقش فرهنگ را نادیده بگیریم.
به گفته او با آموزشهای مدام، شفاف و صادقانه باید مردم را نسبت به تبعات مصرفگرایی و بیاعتنایی به محصولات داخلی آگاه کرد و همزمان با حمایت از تولیدکنندههای ایرانی به افزایش کیفیت محصولات و پایین آمدن قیمتهایشان کمک کنیم.
این همان نکتهای است که رضا حجتی، مدیرکل مشارکتهای اجتماعی وزارت ورزش و جوانان نیز برآن تاکید دارد و میگوید تولیدات داخلی باید کیفیت لازم را پیدا کنند تا بتوانند با تولیدات مشابه خارجی رقابت کنند.
این مقام مسئول که نگاهش سمت جوانهاست میگوید برای ارتقای کیفیت، سازمانهای مردم نهاد جوانان میتوانند نقشآفرین باشند؛ نکتهای که گرچه درست است ولی کامل نیست به این علت که حمایت از کالای ایرانی حتی بالابردن کیفیت آن درشرایطی که همه بازارها و پاساژها و جزایر و مناطق آزاد کشور در قرق اجناس خارجی حتی از نوع بیکیفیتش است دیگر جایی برای این بحثها باقی نمیماند.
به قاعده مدنظر باباطاهرعریان که «هرآنچه دیده بیند دل کند یاد» باید جلوی هجوم کالاهای غیروطنی را گرفت و به موازاتش هم کالای مرغوب ایرانی تولید کرد و هم به مردم آموخت که عرق به مصرف کالای ساخت داخل، باطل السحر بیکاری و هزار آسیب اجتماعی برآمده از آن است.
منبع: جام جم
انتهای پیام/