ماجرای خواستگاری پدر یک دختر از موسای نبی(ع)
در ماجرای ازدواج حضرت موسی(ع) با دختران شعیب(ع) نکات قابل توجهی وجود دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا پیامبران الهی به عنوان نخبگان عالم هستی، با تکیه بر آموزههای وحیانی به بالاترین درجات معنوی دست یافتند؛ وجود چنین ویژگی بارزی در ایشان، انسان عاقل را به سوی این مسأله رهنمود میسازد که سبک زندگی خویش را منطبق با روش و سلوک رفتاری این پیامبران عظیم الشأن قرار دهد. یکی از این مسائل درسآموز، موضوع ازدواج حضرت موسی علیهالسلام با دختران حضرت شعیب(ع) است که خداوند در آیاتی از قرآن آن را توضیح داده است.
بیشتر بخوانید: خانواده الگو را باید از قرآن یافت نه از الگوهای غربی
بیشتر بخوانید:خصلتی که زنان را همتراز بانوان قرآنی میکند
بر اساس این آیات که در سوره قصص قرار دارد، موسی علیهالسلام پس از آنکه طی ماجرایی به شهر مدین گریخت، گروهى از مردم را دید که دامهاى خود را آب مىدادند و پشت سرشان دو زن را دیدکه گوسفندان خود را دور مىکردند. حضرت موسى گفت: «منظورتان [از این کار] چیست؟» گفتند: « [ما به گوسفندان خود] آب نمىدهیم تا چوپانها [همگى گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پیرى سالخورده است.»
پس از آن بود که موسی علیهالسلام گوسفندان آنان را آب داد، سپس به سمت سایه برگشت و گفت «پروردگارا، من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم.»
یکى از آن دو زن در حالى که با حیا گام بر مىداشت نزد موسی علیهالسلام رسید و گفت: «پدرم تو را مىخواهد تا تو را به پاداش آب دادن [گوسفندان] براى ما، مزد دهد.» هنگامی که موسای نبی نزد شعیب(ع) آمد و سرگذشتش را برای وی حکایت کرد، گفت: «نترس که از گروه ستمگران نجات یافتى.»
یکى از آن دو [دختر] گفت: «اى پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسى است که استخدام مىکنى: هم نیرومند و هم درخور اعتماد است.» شعیب گفت: «من مىخواهم یکى از این دو دختر خود را به نکاح تو در آورم، به این [شرط] که هشت سال براى من کار کنى، و اگر 10 سال را تمام کردی، اختیار با توست و نمىخواهم بر تو سخت بگیرم و مرا ان شاءاللّه از صالحان خواهى یافت.» موسى(ع) گفت: «این [قرار داد] میان من و تو باشد که هر یک از دو مدّت را به انجام رسانیدم، بر من تعدّى [روا] نباشد، و خدا بر چیزی که مىگوییم وکیل است.»
نکات قابل توجهی که در این دست آیات قران وجود دارد به این ترتیب است که:
*«حریم میان زن و مرد یک ارزش است که دختران شعیب آن را مراعات مىکردند»؛ زیرا وقتی موسی(ع) به مدین رسید آن دو دختر را پشت سر دیگران ملاحظه کرد تا پس از رفتن سایر چوپانان به کارشان بپردازند؛ (وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ؛ پشت سر آنان(چوبانان) دو دختر را دید) لذا موسی(ع) وقتی دختران را معذب دید، آنان را کمک کرد.
* نکته بعد اینکه وقتی شعیب نبی(ع) تعریف و تمجید دختران خویش نسبت به موسی(ع) را دید، تصمیم گرفت یکی از ایشان را به ازدواج ایشان در آورد؛ لذا در امر خواستگاری برای دخترانش پیشقدم شد.
* موسی(ع) که نجابت و حیای آن دختر را مشاهده کرده بود، پاسخ مثبت به درخواست پدر خانم خود دارد.
وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ (23) فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ (24) فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَى اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (25) قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ (26) قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحینَ (27) قالَ ذلِکَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَکیلٌ (28).
منابع:
قرآن (آیات23 تا 28 سوره قصص)
تفسیر نور
انتهایپیام/