روایت بانوان جهادگر از فقر فرهنگی مناطق محروم: باورمان نمی‌شد اینجا ایران است

روایت بانوان جهادگر از فقر فرهنگی مناطق محروم: باورمان نمی‌شد اینجا ایران است

بانوان جهادگر در میزگرد تسنیم می‌گویند: ما وقتی مناطق محروم را دیدیم باورمان نمی‌شد که اینجا ایران است. باورمان نمی‌شد که در ایران عده‌ای در روستاها در کپرهای کوچک زندگی‌ می‌کنند.

خبرگزاری تسنیم: در روزگار بی رحمی که زیر بار فشارهای اقتصادی و در تیررس معضلات رنگارنگ اجتماعی و فرهنگی هر کسی به دنبال آن است تا گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و رنگ و روی زندگی مدرن برخی را آنچنان درگیر و مجذوب خود ساخته که بیشتر از زندگی در دنیای واقعی در فضاهای مجازی خود غرق شده‌اند، جوانانی هم هستند که در کنار تمام مشکلات ریز و درشت شخصی خود، دغدغه «دیگران» را هم دارند. دغدغه آن کسانی که فرزندانشان در غم محرومیت شب‌ها گرسنه‌ می‌خوابند و یا روستاها و مناطقی که در بازی سیاست مسئولین مختلف نقشی ندارند و سال‌هاست که زیر پونز پوستر نقشه‌های مسئولین جا مانده‌اند. جوانان با غیرت این دیار نمی‌توانند  بی‌تفاوت از کنار مشکلات هموطنانشان بگذرند و صرف داشتن مشکل اقتصادی، وجدان خود را برای کمک نکردن به دیگران آرام کنند.

«گروه‌های جهادی» سال‌هاست که تنها گوش شنوا برای شنیدن دردهای محرومان این دیار هستند. جوانانی که با کارهای خودجوش فرهنگی در حاشیه‌های پایتخت، شهرستان‌های دورافتاده و روستاهای مختلف تلاش دارند تا دردی از دردهای مردم محروم و مستضعف جامعه دوا کنند. بخش موثر و فرهنگی این گروه‌های جهادی را بانوان جهادگر تشکیل می‌دهند. بانوانی که با اتکا بر اصل تربیت اسلامی، اقدام به برگذاری کلاس‌های آموزشی و جلسات فرهنگی در میان زنان مناطق محروم کرده تا کمکی به رفع فقر فرهنگی این مناطق کرده باشند. بخش اول میزگرد تسنیم با بانوان جهادگر در ادامه می‌آید:

* تسنیم: از آشنایی‌تان با فعالیت جهادی بگویید. چه شد که به اردوهای جهادی رفتید؟

فاطمه حسینخانی: اولین بار که با جهادی آشنا شدم. از تلویزیون خیلی گروه‌هایی که رفته بودند را دیده بودم ولی خودم اولین‌بار از طریق بسیج دانشجویی با آن آشنا شدم و با کمک دیگر دوستان دانشجویان جهادی را در دانشگاه راه‌اندازی کردیم.

مهدیس جعفرزاده: اواخر سال 88 زمزمه‌هایی برای انجام کار جهادی شده بود. هنوز آن زمان بانوان جهادگر فعال نشده بودند ولی آقایان دانشجو این موضوع را پیگیری می‌کردند. آن موقع این بحث پیش آمد که خواهران جهادگر هم به گروه جهادی دانشگاه اضافه شوند. من خودم به شخصه هیچ دیدگاهی در مورد جهادی نداشتم. اولین بار در کوه‌زر سمنان کار جهادی را آغاز کردیم. بعد از آن کار جهادی با جنوب کرمان ادامه پیدا کرد که دومین منطقه محروم کشور بعد از بشاگرد است. چون هزینه‌هایی بابت رفت و آمد و خوراک بچه‌ها نیاز بود، مشکلاتی را ایجاد کرد و اردوهای ما در کرمان هم به اتمام رسید. پس از فعالیت‌های کرمان فعالیت‌های جهادی در تهران ادامه پیدا کرد.

فاطمه حسینخانی: در مورد بومی سازی کار جهادی صحبت زیادی کردیم. آن زمان در این مناطق نیروهای بومی جهادی خیلی کم بود و نیاز بود از مناطق دیگر در آنجا حضور پیدا کنند.

* تسنیم: فکر می‌کنم حضرت آقا هم در مورد بومی‌سازی گروه‌های جهادی تأکید داشتند.

فاطمه حسینخانی: بله حضرت آقا در جمع جهادگران این اشاره را داشتند. آداب و رسوم مردم خیلی در این بحث اثر می‌گذارد. مردمی که از جای دیگری به شهرهای مختلف می‌روند زمانی را صرف کنار آمدن با بحث آداب و رسوم می‌کردند.

* تسنیم: در خود مناطق محروم چه فعالیت‌هایی داشتید؟

فاطمه حسینخانی:در مناطق مختلف بیشتر کلاس‌های آموزشی برای بچه‌ها، نوجوانان و ... برگزار کردیم. در این کلاس‌ها مطالبی گفته نمی‌شد که در کلاس‌های درس بتوان آن را پیدا کرد. موضوعات دینی، هنری و فرهنگی آموزش داده می‌شد که عموما این بحث‌های آموزشی بر عهده بانوان جهادگر بود.

* تسنیم: مگر مبلغ و معلم در این مناطق وجود نداشت؟

مهدیس جعفرزاده: در شناسایی‌های اولیه منطقه مشخص شده بود که به غیر از ایام محرم این مناطق روحانی و مبلغ نداشت و به همین دلیل مردم از دانستن ابتدایی‌ترین موضوعات دینی هم محروم بودند. گاهی نماز خواندن و وضو گرفتن هم بلد نبودند هرچند روحیات معنوی خیلی خوبی داشتند.

* تسنیم: با وجود این از آموزش‌های شما استقبال می‌کردند؟

فاطمه حسینخانی: بله، استقبال می‌کردند ولی نه به راحتی. طول می‌کشید تا اعتماد کنند. چون پیش آمده بود که کسی در لباس مبلغ از آن‌ها کلاهبرداری کند. به همین دلیل به راحتی به ما هم که با برنامه ریزی‌های قبلی عازم آنجا شده بودیم، اعتماد نمی‌کردند. می‌گفتند شما از تهران آمده‌اید اینجا که برای ما سخنرانی کنید؟ بعضی از بچه‌ها تعریف می‌کردند با مردم منطقه در شستن لباس‌ها، چیدن خرماها، جابجا کردن وسایل و ... کمک می‌کرد تا مردم روستا او را از خودشان بدانند و به حرف‌هایش اعتماد کنند.

 

بعضی از بچه‌ها تعریف می‌کردند با مردم منطقه در شستن لباس‌ها، چیدن خرماها، جابجا کردن وسایل کمک می‌کرد تا مردم روستا او را از خودشان بدانند و به حرف‌هایش اعتماد کنند.

 

در روستایی یک چهار دیواری 12 متری حالت نمازخانه درست کرده بودند که حتی در آنجا نماز خوانده نمی‌شد، شاید محرم یا ماه رمضان یک روحانی دو سه ساعت آنجا برایشان صحبت می‌کرد. خیلی از این مکان استفاده خاصی نمی‌شد. وقتی می‌خواستیم خانم‌های روستا را آنجا دور هم جمع کنیم، بساطی داشتیم. به این راحتی‌ها راضی نمی‌شدند در کلاس‌های ما شرکت کنند. می‌گفتند اگر با ما کار داری بیا به خانه‌مان.

به آن‌ها گفتیم بیایید برایتان چادر بدوزیم، به هوای چادر دوختن می‌آمدند و همین باب آشنایی ما با خانم‌های روستا شد و کم‌کم راضی به شرکت در چیزی به اسم کلاس شدند. حتی یادم هست یکی از بچه‌های جهادی اینقدر تحمل این سختی‌ها و کنار نیامدن‌ها برایش سخت بود که دو سه شب اول گریه می‌کرد و می‌گفت نمی‌توانم. در کلاس‌های آموزشی به جهادگران قبل از برگزاری اردو گفته می‌شد که جهادگرها باید از خیلی چیزها بگذرند. از خوشی‌شان، آسایش و ... کم‌ترین چیزی که جهادگر از آن می‌گذرد، غذایش است. آنجا کنسرو می‌خوردیم یک وقت غذا کم بود یا سوخته بود و غذایی نداشتیم؛ ولی این سختی شاید برای خودمان لازم بود.

خیلی تغییر کردیم. شناختمان نسبت به نگاه مردم روستا عوض شد. نوع برخوردهای آن‌ها با ما طوری بود که انگار فکر می‌کردند ما همه در برج‌های گران قیمت تهران ساکن هستیم و نمی‌دانستند چیزی به نام آپارتمان 50 متری وجود دارد که خیلی از ما در این‌ها سکونت داریم. پیش فرض ذهنشان فیلم‌های تلویزیون بود و فکر می‌کردند ما کلی خدمتکار داریم و حالا رفته‌ایم در روستا تا برای آن‌ها کلاس بگذاریم. چنین تفکراتی داشتند.

 

پیش فرض ذهن زنان روستا فیلم‌های تلویزیون بود و فکر می‌کردند ما کلی خدمتکار داریم و حالا رفته‌ایم در روستا تا برای آن‌ها کلاس بگذاریم. چنین تفکراتی داشتند.

 

ذهنیت ما هم در مورد آن‌ها اشتباه بود. ما وقتی آنجا را دیدیم باورمان نمی‌شد که اینجا ایران است. باورمان نمی‌شد که در ایران عده‌ای هستند که در روستاها در کپرهای کوچک زندگی‌ می‌کنند. زن با شوهر و مادرشوهرش و 6 بچه قد و نیم قد در کپر 12 متری زندگی می‌کردند. کپری که اگر باران می‌بارید، می‌بایست با نایلون جلویش را بگیرند. در یکی از روستاها بچه‌ای بود که پدر و مادرش طلاق گرفته بودند. او با مردم روستا زندگی می‌کرد روستا نه به این معنی که چهارخانه کنار هم باشد. چهارتا کپر بودند. این مردم روستا بیشتر موارد احکام را نمی‌دانستند.

 

باورمان نمی‌شد که در ایران عده‌ای هستند که در روستاها در کپرهای کوچک زندگی‌ می‌کنند. زن با شوهر و مادرشوهرش و 6 بچه قد و نیم قد در کپر 12 متری زندگی می‌کردند.

 

فاطمه محمدی: من تازه ازدواج کرده بودم. تابستان با همسرم که طلبه است به اردوهای جهادی رفتیم. همسرم به عنوان طلبه گروه آمده بود. حضور دو نفره ما در این شرایط خیلی اثرگذار بود. روش زندگی ما برای روستایی‌ها جالب توجه بود. جهادی فقط این نیست که بروی و خدمتی انجام دهی. در واقع می‌روی اول به خودت خدمت کنی و بعد دیگری. یعنی به خاطر خودت می‌روی. در واقع جهادی یک تفکر و فرهنگ است. وقتی روش حضور در جهادی را تکرار کنی برایت تبدیل به یک سبک زندگی می‌شود.

 

جهادی یک تفکر و فرهنگ است. وقتی روش حضور در جهادی را تکرار کنی برایت تبدیل به یک سبک زندگی می‌شود.

 

دیدن منطقه محروم باعث می‌شود روحت برای جهادی زندگی کردن شکل بگیرد خوشبختانه الان هم بچه‌های جهادگر با همان روحیه زندگی خود را ادامه می‌دهند. ما کار جهادی را در همه چیز زندگی‌مان می‌بینیم. در مناطق محروم وقتی با مردم می‌توانستیم ارتباط بگیریم می‌فهمیدیم که چقدر روحشان تشنه است و متوجه می‌شدیم چقدر حضور نیروهای مذهبی برای کارهای فرهنگی آنجا نیاز است یعنی خیلی از مشکلات و اختلافات خانوادگی را می‌‌توانستند با یک مشاوره کوچک حل کنند.

بعضی از مردم روستا آنقدر با بچه‌ها صمیمی شدند که بعد از جهادی هم با آن‌ها در ارتباط بودند. مثلاً خانم‌ها شماره‌ها را گرفته بودند و مسائل شرعی‌شان را می‌پرسیدند یا از اختلافاتشان در خانواده می‌گفتند تا برای حلش راهکار بگیرند. بچه‌ها الان در تهران هم مشغول کارهای جهادی هستند. عروسک‌های اربعین درست می‌کنند و هیئت‌های ماهانه برگزار می‌کنند تا محفلی برای ادامه کارهای جهادی باشد.

* تسنیم: چه ضرورتی به حضور بانوان در کارهای جهادی است؟ اگر بانوان به این اردوهای جهادی نمی‌رفتند کارهایی که بر شمردید انجام نمی‌گرفت؟

فاطمه محمدی:خانم‌ها پذیرششان بیشتر با همجنس خودشان هست.

مهدیس جعفرزاده: در همین اردوها رفتار اسلامی زوجین با همدیگر خودش در منطقه جهادی سازنده بود. خیلی نفراتی که از شهر وارد روستا می‌شوند زیر ذره‌بین مردم روستا هستند. تمام رفتارشان زیر ذره‌بین است. و این خودش یک الگوبرداری مناسب برای اهالی روستاست. یک چیز کلی که برای همه مناطق محروم جهادی نیاز است، بحث حضور دائمی یک روحانی متاهل است. شاید نیاز نباشد این همه گروه دختر و پسر به مناطق محروم بروند و کار کنند. کافی است یک زوج روحانی یکی دو سال ساکن آن روستا باشند و کار فرهنگی کنند. اینکه خیلی از طلبه‌های ما ساکن قم هستند یا در شهرهای بزرگ فعالیت می کنند، اتفاق خوبی نیست. بیشترین جایی که نیاز است، این طلبه‌ها حضور داشته باشند، مناطق محروم است.

 

بیشترین جایی که نیاز است طلبه‌ها حضور داشته باشند، مناطق محروم است.

 

 

روستاهایی که برنامه‌های ماهواره را در اختیار دارند اما نسبت به دین خودشان کاملا ناآگاه هستند و گاهی احکام اولیه را هم نمی‌دانند. یعنی از آن طرف یکسری خوراک فکری دیگری از طریق ماهواره به خانواده‌هایشان داده می‌شود اما روحانی برای هدایت دینی خود در اختیار ندارند. جهادی همین است که به قول خانم محمدی از آسایش و آرامش خودت بزنی تا بروی و برای ساختن یک منطقه محروم اقدام کنی.

 

جهادی یعنی از آسایش و آرامش خودت بزنی تا بروی و برای ساختن یک منطقه محروم اقدام کنی.

 

* تسنیم: بانوان جهادگر در تهران چه فعالیت‌هایی دارند؟

مهدیس جعفرزاده: بانوان گروه‌های جهادی در تهیه بسته‌های ارزاق برای مردم محروم حاشیه شهر مثل ورامین همکاری داشته‌اند. پنج سال است که موضوع ساخت عروسک‌های وداد را برای کودکان اربعینی پیگیری می‌کنیم که با استقبال خوب مردم و رسانه‌ها همراه شده است.

به عنوان مربی کودک، مربی فرهنگی و...در سرکشی به مناطق محروم حاشیه شهر فعالیت داشته‌ایم و در کنار آقایان جهادگر تلاش برای رفع محرومیت این مناطق داشته‌ایم. از سال 91 هم هیئت جهادی را راه‌اندازی کردیم که به صورت ماهانه برگزار می‌شود و بهانه‌ای برای دور هم جمع شدن بچه‌های جهادی جهت برنامه ریزی‌های جدید است.

خواستیم پتانسیل بچه‌ها برای فعالیت‌های آینده جهادی ذخیره شود. هر ازچندگاهی تلاش می‌کنیم با جمع‌های مختص بانوان در سطح شهر کار فرهنگی انجام دهیم. به عنوان مثال چند بار در پارک بانوان برنامه شاد مذهبی اجرا کردیم که استقبال خیلی خوبی از جانب بانوان حاضر در پارک شد. استقبالی که تصورش را هم نمی‌کردیم. حتی از جانب کسانی که به لحاظ مذهبی بسیار متفاوت از عقاید ما هستند.

این افراد هم در مولودی خوانی ما شرکت می|‌کردند و آخر جلسه از برگزاری چنین مراسمی تشکر می‌کردند. جشن عید غدیر و جشن ولادت رسول اکرم(ص) را در چنین فضایی برگزار کردیم. ما معتقدیم نباید بچه مذهبی‌ها ایام عید را در گوشه خانه‌های خود جشن بگیرند باید فرهنگ شادی سالم را در محیط‌های اجتماعی ترویج دهند.

فاطمه محمدی: حتی خود مجموعه پارک و شهرداری چه قدر از ما به خاطر این جشن‌ها تشکر کردند و به ما می‌گفتند ما به نیروی‌های فرهنگی پای کاری مثل شما احتیاج داریم و تمایل خود را برای همکاری در این زمینه‌ها اعلام کردند.

 

در تهران اینقدر موانع زیاد است که کمتر کسی جرأت کار جهادی پیدا می‌کند. آسیب‌های اجتماعی، فضای مجازی و مقاومت برخی ارگان‌ها همه در این کار دخیل است.

 

فاطمه حسینخانی: جنس جهادی کار کردن در تهران و اطراف تهران با جاهای دیگر متفاوت است. این که آقا می‌گویند بومی کار کنید هم دقیقا به همین خاطر است. در تهران اینقدر موانع زیاد است که کمتر کسی جرأت کار جهادی پیدا می‌کند. البته خیلی‌ها دوست دارند و دنبالش هستند ولی نمی‌توانند. آسیب‌های اجتماعی، فضای مجازی و مقاومت برخی ارگان‌ها و ... همه در این کار دخیل است. ولی به گونه‌ای می‌توان گفت این بچه‌های جهادی، آتش به اختیار شده‌اند خودشان پول جمع کرده و برنامه ریزی می‌کنند و استارت کار را می‌زنند.

ادامه دارد...

---------------------------------------‌‌
تهیه و تنظیم: نجمه السادات مولایی
--------------------------------------

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران