ادبیات غرب بر ذائقه و سلیقه مخاطب ایرانی سایه انداخته است /ادبیات بومی ایران رو به فراموشی
محمدعلی گودینی میگوید: ادبیات داستانی ایران در سالهای اخیر تحت تاثیر ادبیات ترجمه وغرب قرار گرفته و بر ذائقه و سلیقه مخاطب ایرانی نیز تاثیر گذاشته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از اواسط دهه 80 و بهویژه از ابتدای دهه 90 سیر صعودی ادبیات داستانی ایرانی اگر نگوییم روند نزولی به خود گرفته است، دیگر شتاب سابق را ندارد، بسیاری از نویسندگان شاخص حوزه انقلاب، دفاع مقدس و حتی اجتماعینویسها کمتر دست به قلم برده و آثار خلقشده در این سالها نیز رمان دندانگیری از آب در نیامده است. عدم معرفی برگزیده بخش ادبیات در دورههای متعدد جایزه کتاب سال و جایزه جلال آلاحمد در این سالها خود گواه این ادعاست. کنار این سکوت نسبی نویسندگان شاخص دهههای 70 و 80، جوانگرایی البته در ادبیات داستانی دهه 90 رشد یافته و آثار خوبی از نویسندگان جوان در این سالها منتشر شده است، با این حال منتقدان بر این باورند که در دهه 90 ما با تولید انبوه اما ضعیف آثار ادبیات داستانی روبهرو هستیم.
بهباور این گروه داوری، سهولت در چاپ، شتابزدگی و تعدد مراکز عرضه داستان کوتاه، مسئلههای نازل و شخصی نویسندگان، نبود دردمندی و رسالت اجتماعی، نبود اقلیمها و گویشهای محلی در داستانها، استفاده از مفاهیم و دغدغههای تکراری در رمانهای اجتماعی از جمله مهمترین ضعفهای داستان کوتاه در سالهای اخیر بوده است. اما در حوزه رمان نیز وضعیت چندان مطلوب نیست، داوران جوایز مختلف ادبی، منتقدان و... معتقدند که رمان ایرانی در سالهای اخیر گرفتار عجول بودن نویسندگانش شده است، از این رو رمانهای ناپخته، گرفتار ضعفهای تکنیکی و ساختاری فراوان در این سالها منتشر شده است.
سؤالی که اینجا مطرح میشود، این است که چه اتفاقی برای ادبیات ما افتاده است که از نقطه اوج دهه 70 و 80 در دهه 90 رو به افول پیش میرود، نویسندگان شاخص دهههای 60 تا 80 را چه شده است که دیگر یا دست به قلم نمیبرند، یا قلمشان دیگر طراوت و تازگی قبل را ندارد؟ چه باید کرد که از جوانگرایی ادبیات داستانی در دهه 90 بهنفع ادبیات استفاده کرد؟
محمدعلی گودینی نویسندهای است که در سالهای اخیر به واسطه داوریاش در جوایز ادبی با آثار متنوع و متعددی از نویسندگان نسل جوان مواجه بوده است، گودینی میگوید که انتشار انبوه آثار داستانی که در میان آنها ادبیات ضعیف نیز دیده میشود،میتواند یک حسن برای ادبیات به شمار رود و آینده ادبیات را تامین کند.
متن گفتوگو با محمدعلی گودینی به شرح ذیل است:
* تسنیم: ادبیات داستانی در سالهای اخیر به باور بسیاری از منتقدان و داوران جوایز ادبی به سمت تولید انبوده پیش رفته است، اما این تولید انبوه را آثار ضعیف همراهی کردهاند به نظر میرسد، در این میان نبود وسواس کافی برای توجه به ساختار فنی داستان و حال و هوای آن موجب این رخداد شده است تا جایی که میتوان گفت، بر خلاف دهه 40 تا 70 که ما شاهد انتشار داستانهای درخشان ادبیات فارسی هستیم، در دهههای اخیر اتفاق جدیدی رخ نداده است.
به طور قطع نمیتوان گفت که ما در سالهای اخیر همواره با آثار و داستانهای ضعیف روبرو بودهایم، ما تولید انبوه داشتهایم، اما این گستردگی حجم، تنها با آثار ضعیف و کمتر از استاندارد همراه نشده است، آثار خوبی نیز در سالهای اخیر منتشر شده و استعدادهای جدیدی شناسایی شدهاند.
از سوی دیگر، این جای خوشبختی است که تعداد تولیدات در ادبیات داستانی رو به افزایش رفته است، اگرچه ممکن است حجم قابل توجهی آثار ضعیف هم منتشر شده باشند، اما باید توجه داشته باشیم که در طول ده سال آینده این حجم نویسندگان دچار ریزش خواهند شد و آثار بهتر و نویسندگان توانمندتر در چرخه نویسندگی باقی خواهند ماند، ما نمیتوانیم چون یکسری کارهای ضعیف تولید میشود، همه پیشرفتها را زیر سوال ببریم.
* تسنیم: ممکن است برخی بگویند، در سالهای اخیر وضعیت اقتصادی نشر بسیاری از نویسندگان را درباره انتشار کتابهایشان دلسرد کرده است، این یک روی سکه است اما به نظر میرسد، روی دیگر سکه سهولت در چاپ،شتابزدگی و تعدد ناشرانی باشد که با دریافت وجه از مولف اقدام به انتشار آثار میکنند و آثار قبل از غربالگری به چرخه توزیع وارد میشوند، اینطور نیست؟
بله، به نظر من هم علت اصلی و مقصر اصلی در بسیاری موارد خود ناشران هستند، امروزه تعداد قابل توجهی از ناشران از مولف برای چاپ کتاب پول میگیرند، نویسنده تازهکار بدون سختگیری ناشر، کتابش منتشر میشود و بازار نشر پر از آثار زرد و بیمحتوا میشود، در گذشته کتابهای نویسندگان بارها مورد بازنگری قرار میگرفت تا یک ناشر حاضر میشد، آن را منتشر کند، اما امروز ناشران بیشتر به دنبال سودجویی هستند.
اما اینکه میگویید، در انتشار کتابها نویسندگان شتابزده عمل میکنند، همیشه نیز صادق نیست، برای نمونه من تاکنون بیش از 50 کتاب نوشتهام، اما تنها 20 عنوان آن منتشر و یا در نوبت چاپ قرار گرفته است، بسیاری از آنها را به دلیل گذشت اهمیت سوژه و موضوع و یا به دلیل اینکه احساس کردم، میتوانست کار بهتری شود، کنار گذاشتهام.
به هر حال باید توجه داشتهباشیم در ادبیات داستانی امروز نیز اقتصاد حرف اول را میزند، بسیاری از نویسندگان ما شغل دوم یا سومشان نویسندگی است، بنابراین نمیتوانند ماهها یا سالها صرف یک کتاب کنند.
وزارت ارشاد نمیز مقصر دیگر ماجراست در دولتهای مختلف همواره در برخورد با نویسندهها سلیقهای عمل شده است، برخی نویسندگان مورد توجه مدیران فرهنگی قرار گرفتند و از برخی دیگر غفلت شده است.
* تسنیم: وضعیت محتوایی داستانهای ایرانی را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟ این باور وجود دارد که نویسندگان ما به مسالهها و دغدغههای شخصی خود بیشتر میپردازند تا به دردمندی و رسالت اجتماعی خویش.شما این را میپذیرید؟
به نظر من اساساً نویسنده باید دغدغه خود را بنویسد، اگر غیر از این عمل کند، دچار سفارشینویسی شده است، امروز دغدغه بسیاری از نویسندگان حتی جوانترها مشکلات اقتصادی خیانتهای مسئولان، رانتخواریها و... است، اینها جزو دردهای اجتماعی نیست؟ من در چند سال گذشته در جشنوارههای مختلفی داور بوده و دغدغههای متفاوتی را بین نوینسدگان شاهد بودم که همه دردهای اجتماعی روزگار معاصر است.
البته در این میان برخی نیز دغدغههای بسیار سطحی و نازل داشتند که درصدشان بسیار اندک است.
* تسنیم: در سالهای اخیر ما رشد داستانهای اجتماعی را در ادبیات شاهد هستیم، آیا در ادبیات اجتماعی امروز ایران به واقع دغدغهها و مسائل روز جامعه مطرح میشود؟ یا صرفا برخی موضوعات مورد استقبال چون مهاجرت، تنهایی و ... جای موضوعاتی چون اقلیم، باورمندی، سبک زندگی و معنویت در این نوع از ادبیات کجاست؟
به نظر من مهمترین ضعف ادبیات داستانی ما نبود داستان بومی است، ما نویسندههای شهرستانی بسیاری داریم که به اقلیم خود توجه کردهاند و نویسندههای بسیار دیگری هم داریم که از اقلیم خود دور شدهاند، نویسندهها و فضای ادبیات داستانی ما در سالهای اخیر بیشتر تحت تاثیر ادبیات ترجمه بوده است.
ادبیات بومی میتواند سکوی پرش ادبیات معاصر باشد
از سوی دیگر ادبیات بومی در ایران چندان مورد حمایت قرار نمیگیرد، دغدغه مسئولان و جشنوارههای فرهنگی کمتر ادبیات بومی است، باید فضای فرهنگی جامعه را برای استقبال از ادبیات بومی فراهم کنیم، ادبیات بومی ماست که میتواند سکوی پرش ادبیات داستانی معاصر به خارج از مرزها باشد.
تاثیر ادبیات داستانی غرب بر ذائقه و سلیقه مخاطب، ایرانی مشهود است
متاسفانه همانطور که گفتم ادبیات داستانی غرب بر ذائقه و سلیقه مخاطب، فضای ذهنی و قلم نویسندهها تاثیرگذاشته و همه تلاش میکنند، فضاهای ادبیات ترجمه را در داستانهای خود ترسیم کنند.
من چندین بار در گفتوگوهای خود با رسانهها مطرح کردهام که انتشار ادبیات ترجمه باید محدود شود، ناشران باید موظف شوند، در برابر هر یک ترجمه، چند اثر تالیفی منتشر کنند، ادبیات داستانی باید بیشتر مورد حمایت قرار گیرد، اما چون ادبیات ترجمه سودآور است، تاکنون ناشران بیشتر به آن تمایل نشان دادهاند.
اخیراً هم که باب شده با اندک تغییراتی در ترجمه یک کتاب، ناشر دیگر نیز به انتشار همان ترجمه با نام و عنوان دیگری دست میزند.
* تسنیم: هویت و اقتدار داستان ایرانی به نظر میرسد در حال فدا شدن برای توجه به ساختار و فرم است، به نظر میرسد نویسندگان جوان ما دچار نوعی فرمزدگی شدهاند، آیا آن اندازه که توجه به فرم در ادبیات اجتماعی امروز ایران دیده میشود، توجه به تنوع تفکر، هستیشناسی پژوهش و کاوش درباره یک موضوع دیده میشود؟
بله، با شما موافقم، دلیلش هم این است که اغلب نویسندگان ما با مطالعه کتابهای فنون داستاننویسی که عمدتاً ترجمه از یک رفرنس خارجی هستند، تصور میکنند نویسنده شدهاند، در حالیکه نویسنده شدن بیشتر محصول تجارب شخصی نویسنده است، نمیتوان با آموزش ساختار داستان نویسنده شد، باید تحقیق کرد، باید پژوهش کرد، آزمون و خطا کرد تا راه را یاد گرفت.
البته باید به این نکته توجه کرد که در کنار همه معایب مطرح شده اینکه این حجم از نویسنده و کتاب وارد ادبیات داستانی ما بشوند، بد هم نیست، چرا که آینده ادبیات ما را خواهند ساخت، اگر یک درصد این نویسندگان در آینده توانمند شوند و استعدادشان درست هدایت شود، آینده ادبیات داستانی تامین میشود.
* تسنیم: حوزه هنری، بنیاد ادبیات داستانی، انجمن قلم و دهها نهاد دیگر هستند که کارگاههای داستاننویسی در کشور برگزار میکنند، نتیجه این کارگاهها چه بوده است؟ آیا توانستهایم نویسنده اهل پژوهش و غیرعجول پرورش دهیم؟
نه به نظر من موفق نبوده است، معمولاً این مراکز پس از برگزاری دورههای خود پیگیری نمیکنند که شاگردانشان کجا هستند و چه میکنند؟ حمایتی از آنها نمیشود، از آنجایی که برگزاری دورهها هزینه بر نیز است، به برگزاری یک دوره اکتفا میکنند و آن را ادامه نمیدهند تا تجربیات شاگردان افزایش یابد، البته حوزه هنری چون امکاناتی دارد و از ابتدای انقلاب شروع کرده و تاکنون نیز کم و بیش فعالیتش ادامه داشته است، مداومتی در این کار دارد، اما در سایر مراکز چنین توجهاتی مقطعی بوده است.
انتهای پیام/