لرستان| بزرگترین انارستان ایران زیر سیل؛ دسترنج ۴۰ ساله به گِل نشست + فیلم
بزرگترین انارستان ایران را سیل برد و حالا دسترنج ۴۰ ساله باغداران در منطقه کوهنانی کوهدشت زیر گل و لای دفن شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کوهدشت، فروردین 98 باران بود که مثل یک اقیانوس روی زمین پهن میشد. بارانهای سیلآسا به هم تاختند و انارستان زیرتنگ سیاب در بخش کوهنانی را آب برد. درختچههای سبز روی زمین ریختند و مانند اشک خشکیدند به تن زمین.
خشت به خشت خانهها هم زیرآب رفت و انارستان زیر خروارها آب به گِل نشست. حالا 42 روز از سیل گذشته راهی انارستان میشوم. زیرتنگ سیاب 53 کیلومتر از کوهدشت فاصله دارد. مسیر پر از تپههایی کوچک به رودخانه منتهی میشود. از کنار هر درختچه، نگاه سنگین سیلزدگان روی صورت رهگذران میچسبد.
محمدرضا حیدری چشم در چشم درختچههاییست که مانند برگ خزان افتاده در زمین سنگلاخیست. سن او هنوز به 36 نرسیده، اما چین دور چشمهایش نشان از آفتابخوردگی سالیان دراز دارد. وجب به وجب باغ را زیر پا میگذاریم و میگوید: «مردمان منطقه کوهنانی نان خود را از انار بهدست میآورند و مرارت سالهایی که بهپای درختها پیر شده. سالهای مداوم سیل باغداران این منطقه را زمینگیر کرده است. انارستان ما یکی از مرغوبترین انارهای کشور را تولید میکند اما سیل و آفت کرم گلوگاه انارستان را از بیخ و بن بر کند و زندگی باغداران به روزگار سیاه نشست.»
باغات لایروبی شود
تیغ آفتاب سوزان به نیمههای آسمان رسیده. جان را به لب آورده از تشنگی. عرق لابهلای موها و گردن محمدرضا شره میکند. نگاهش را از درختان انار دزدید و به رودخانه خیره ماند. زیر لب غرید. دستش را از ستون درخت بلند کرد و از زمین کنده شد. خواست چیزی بگوید، با چین پیشانی: «سیلاب سال 94 انارستان را با خود برد. باغداران جان کندند تا زمینها را آبی کنند. سیلاب زمینها را و انارها را کند. درختها که کنده میشدند، قلب ما هم کنده شد. کارشناسان برای ارزیابی خسارت آمدند، اما هنوز حتی یک ریال هم سهم باغداران نشدهاست.حالا سیل 98 به باغات خسارات صددرصدی وارد کرده. ما ماندهایم و چشم امید بهدست جهادگران. چند روز پیش برای لایروبی نهرهای آب و جادههای بین مزارع آمدهبودند. حجم گلولای زیاد است. دست باغداران به هزینه پاکسازی درختان انار نمیرسد. خسارات کمر از باغ شکسته. باید تسهیلات و بیلهای مکانیکی در اختیار کشاورزان قرار بگیرد. حاشیه باغات را باید دیوار چینی کنیم تا بارشهای آینده دوباره ما را در ماتم سیلاب فرو نبرد. اگر باغات دیر آبیاری شوند، تمام دسترنج 40 ساله ما بر باد میرود.»
گرما و گرد و غبار زیر پوست انارستان خزیده است، به چشمها رخنه کرده و چونان حجم ثقیلی رمق را از پاها گرفته. مینشینم زیر سایه درختچه انار. صدای آب رودخانه لای انارها پیچیده. افسارگسیخته در دست باد. برای روستاییان این منطقه انار همان گونه معنا میشود که خاک و خانه.
خون بهدل انارستان
محمدرضا از آن طرف رودخانه به میان انارستان رسیده. دست سایبان میکند در گرمای طاقتفرسای اردیبهشت: «کف رودخانه زیرتنگ سیاب باید لایروبی شود. مسیر رودخانه بر اثر سیل امسال افزایش پیدا کرده. چشمههای سیاب بر اثر سیل از انبوه گلولای پر شده و باید لایروبی شوند. هر بار که وحشی سیل درختان را از جا کَند، قامت ما هم شکست. درختهای 40 ساله جلوی چشم ما با سیل محو شدند. ما ماندهایم و خونبهدل بزرگترین انارستان ایران.»
باغدار میرود در فکر. لابد به خاطره زمین و درختهایی فکر میکند که 30 سال به پای آن آب و جان ریخته و حالا از آن چیزی جز گلولای باقی نماندهاست. کشاورز که روی زمین کار نکند، دست و دل میکشد از زندگی. زمین به جان آنان بند است:«در زمین، برکت است. برکت که از زمین برود، دل ما بیابان میشود، خشک و خار. چند سالیست که آفت کرم گلوگاه ریشه دوانده در انارستان. بلای باغ شده. انارها نرسیده به فصل برداشت یکییکی میپوسند. میافتند زمین. ما فقط نظارهگر آن خونبهدل میسپاریم و صبر میگزیم به دندان. حالا مصائب آفت به کنار، سیلاب بلای زندگیمان شده. تمام دسترنج را از بیخ و بن برکنده. برای ما افتادن هر درخت نابودی عمریست که در پای باغ پیر شد و زندگی ما را به انارستان گره زد. کودکان ما چشم به دنیا که باز میکنند، با درخت بزرگ میشوند و انار همبازیشان میشود. باغ از آنان دلبری میکند. دست دختران ما در دست انار سرخ میشود. بعدها که عروس شوند حنا میبندند به باغ. خرج زندگیشان از همین درختان میآید و از باغی که حالا برهوت شدهاست.»
جور بازار و دلال
گرمای اردیبهشت باغ را دم کرده. یک طرف زیرتنگ کوه است و یک طرفش باغ و جاده. اهالی به پیچوخمهای جاده عادت کردهاند، به گرمای تیز اردیبشهت هم که دستکمی از تابستانهای داغ ندارد. صدای رودخانه پیچیده در صحبتهای محمدرضا. گلو صاف میکند:« ما خودمان بهدست خودمان باغات انار را آبیاری کردهایم و سالها جان دادیم تا انارها گل کنند. انارهای زیرتنگ سیاب با وجود مرغوبیت برند ندارد. در پاییز دلالان سروکله شان پیدا میشود. در اینجا نرخ مصوبی برای فروش انار نیست. سالهاست که آنها از دسترنج ما پول به جیب میزنند. محصول باغ ما برند هم ندارد. از استانهای دیگر میآیند زیرتنگ. از ساوه هم میآیند. بعد انارها را که خریداری کردند، چشم بازار از انار آنها پر میشود. هیچ برندی از انار زیرتنگ کوهدشت در بازار نیست. ما حتی بستهبندی هم نداریم. حمل جعبههای انار که خودمان آنها را خریداری میکنیم از گوشهبهگوشه باغ جور چندین ساله ماست.»
محمدرضا دور از رودخانه دست میسپارد به درختهایی که افتاده قامت از سیل است. میخواهد چیزی بگوید، اما نمیگوید. میرود کنار درختهای از ریشه درآمده. انگار جان او نیز بر لب آمده. شاخهها را تکان میدهد. یغمای سیل به چشم باغ و زندگیاش رفته. چشمبهراه روزیست که دوباره برهوت باغ جان تازه بگیرد از آب.
گزارش از فاطمه نیازی
انتهای پیام/ح