این کتاب حرفهای جدیدی درباره کودکان کار میزند
«آهنگی برای چهارشنبهها» داستان کودکان کار است؛ کودکانی که هرچند سر چهارراه نمیایستند و گل نمیفروشند، اما قربانی خواستههای بزرگترهایشان قرار میگیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشر پیدایش اخیراً کتابی از فرهاد حسنزاده، نویسنده سرشناس کودک و نوجوان، را روانه کتابفروشیها کرد. «آهنگی برای چهارشنبهها» که پیش از این از سوی نشر روزگار به چاپ رسیده بود، اینبار با ویرایش جدید و بازبینی نویسنده در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
«آهنگی برای چهارشنبهها» داستان پسری را روایت میکند که ناخواسته وارد دنیای سینما میشود، اما به دلایل مختلف از جمله زیادهخواهیهای پدرش، مورد سوء استفاده قرار میگیرد. به گفته حسنزاده، داستان این کتاب الهام گرفته از مصاحبه عدنان عفراویان، بازیگر فیلم «باشو غریبه کوچک»، و مشکلات او پس از فیلمبرداری است. «فرهان»، شخصیت اصلی «آهنگی برای چهارشنبهها»، نمایندهای از کودکان کار است؛ کودکانی که هرچند بر سر چهارراهها نمیایستند و در زبالهها نمیگردند، اما مورد سوء استفاده بزرگترها قرار میگیرند و قربانی خواستههای آنها هستند. داستانی که این روزها مصادیق دیگری هم یافته است؛ کودکانی که برای کسب فالوئرهای بیشتر هر روز با چهره جدیدی به خواسته والدینشان در فضای مجازی حضور دارند.
حسنزاده که خود زاده آبادان است، در بسیاری از داستانهای او جنگ و عواقب آن و همچنین فضا و فرهنگ مردم جنوب حضور دارد. در «آهنگی برای چهارشنبهها» نیز این فضا قابل مشاهده است؛ از انتخاب شهر و فضای شهری و زمان وقایع گرفته تا لهجه و ... .
در بخشی از این داستان میخوانیم:
تحمل سرزنشهاش رو نداشتم. بلند شدم که خودم برم سراغ خونواده و خونه فرهان. گفت: «کجا؟»
گفتم:«خونه فرهان. چه بلایی سرش اومده؟ ... تلفن زد و گفت بیام...»
گفت: «خونهای در کار نیست خانوم خانوما.»
پاهام سست شد. گفت: «بیشرفا اینجای بمببارون کردن».
نیمخیز شدم و دستم را گرفتم به صندوقهای نوشابه. «راس میگی؟ کی؟»
«بیست و هفت روز پیش».
«کسی هم طوری شده؟»
«ها. په نشده؟ هیفده تا شهید شدن و سی چل تا زخمی. اینجا زیر و زبر شد. مدرسهی زدن. کوچه پشتی و پایینی با خاک یکسون شده. نمیبینی چه خلوته؟»
خلوت بود. انگار تازه میدیدم. پرچمهای سیاه بر سر در خونهها. چرا خبرش رو نشنیده بودم؟ ننه خورشید یه ریز اشک میریخت و مویه میکرد. چه کشیده بود این زن! از خرمشهر پناه آورده بود اینجا و اینجا هم در امون نبود. سرم گیج رفت و یواش یواش نشستم رو زمین. گفتم: «یعنی خانواده فرهان؟...»
قلیون رو گذاشت کنار و سرش رو خم کرد رو زانو و استخوانهای بازوی آویزونش و گفت: «همهشون رفتن. از ایی زندگی سگی راحت شدن».
وای خدا! سرم به چرخش افتاد. حرفاش رو میشنیدم و نمیشنیدم. «شب بود که ای طوری شد. خدا عادله. نخواست بندههاش زیاد زجر بکشن. شب جمعه بود. شب بخشیده شدن گناها. تموم اینجای بست به بمب و راکت. تموم ده از آتیشش مث روز روشن شده بود. سقف دکهی مونم با موج انفجارش کند شد. داشتم سکته میکردم از ترس.. خانوم... خانو...»
... سفر از جایی شروع میشه و جایی تموم میشه... مسافر که تا همیشه مسافر نیست... هست؟ ...
نشر پیدایش «آهنگی برای چهارشنبهها» را در هزار نسخه و به قیمت 32 هزار تومان روانه کتابفروشیها کرده است.
انتهای پیام/