روایت تسنیم از شهید نوجوانی که عاشق جبهه بود
این روزها جای خالی دانش آموزان دیروز را بیشتر احساس میکنیم؛ همان نوجوانانی که برای خاطر وطن با همکلاسیها و همه خاطراتش وداع کردند و به میدان مبارزه رفتند و در مقابل دشمن قد علم کردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، وقتی صحبت از دانشآموز به میان میآید فضای زیبای مدرسه، بازی و رقابت با همکلاسیها به یادمان میآید؛ دوستیهای شیرین، رفاقتهای معلم و شاگرد و هزار جور شیرینی دیگر که از دانش آموزان زنان و مردان موفقی میسازد در آینده جامعه اثری ماندگار داشته باشند.
اما زمانی که جنگ ناعادلانه در ایران در گرفت و کشور پر از تلاطم و آشوب شد همه مردم از کوچک و بزرگ تا زن و مرد دست به کار شدند و برای دفاع از وطن آماده شدند.
حالا دیگر دانش آموزان هم زنان و مردان کوچکی بودند که برای دفاع از خاک وطن اعلام آمادگی کردند و حتی فراتر از آن راهی میدان مبارزه شدند. خیلی از این دانش آموزان که میتوانستند از تاثیرگذاران جامعه امروز ما باشند همان روزها و در جنگ به شهادت رسیدند. اما کار آنها آنقدر بزرگ و فراگیر بود که بدون شک اثرات آن تا قرنها از یادها نخواهد رفت و در تاریخ ماندگار خواهد شد.
دانش آموزان آن روزهای جنگ و دشواری در کنار دیگر رزمندگان قرار گرفتند، شجاعانه جنگیدند و در نهایت چشم بر همه تعلقات مادی دنیا بستند و شربت شهادت نوشیدند.
دانش آموزانی که صدای فریاد و شادیشان باید گوش فلک را کر کند اسلحه به دست گرفتند و در برابر دشمن قد علم کردند و کشور را به پیروزی رساندند و خانواده بزرگشان را به آرامش.
این روزها حال و هوای دانش آموزی داریم، هفته بسیج دانشآموزی و روز دانش آموز است. به یاد دانش آموزانی هستیم که دیگر در میان ما نیستند اما کار بزرگشان را از یاد نمیبریم. جای خالیشان میان هیاهوی مدرسه و هم کلاسیها عجیب خالیست.
شهید حمید پایدارفر یکی از شهدای دانش آموز اصفهانی است. او علاقه بسیاری به جبهه و جنگ داشت و پس از فرا گرفتن آموزشهای لازم راهی شد.
حمید عاشق جبهه بود و به آرزویش رسید
مادر شهید حمید پایدارفر در مورد فرزندش و اعزام او به جبهه گفت: دو فرزند داشتم یک دختر و یک پسر، حمید تک فرزند پسر خانواده بود، در آن دوران 17 سال داشت و برایش خیلی زود بود که عازم جبهه شود اما چون خیلی عاشق جبهه بود بالاخره با تلاش فراوان خود را به جبهه رساند.
وی با اشاره به علاقه بسیار حمید به جبهه اظهار داشت: حمید به شدت علاقهمند بود که به جبهه برود و به همین دلیل با شرکت در دورههای هلال احمر اصفهان، امدادگری را یاد گرفت و سرانجام به عنوان نیروی امدادگر به کردستان اعزام شد؛ من و پدرش راضی نبودیم که حمید با سن کمی که داشت به جبهه برود چون هنوز برایش خیلی زود بود. ما وابستگی شدیدی به حمید داشتیم و دل کندن از او برایمان کار سختی بود، اما او همیشه اصرار داشت برود و بالاخره راهش را انتخاب کرد.
وی ادامه داد: او بدون اجازه ما به جبهه رفت و بعد متوجه شدیم یک نفر را به جای ما برده بود هلال احمر تا او برگه رضایت والدین را برایش امضا کند و اینگونه عازم جبهه شد. ما هم دیگر راضی شدیم به رضای خداوند.
نخستین ملاقات با حمید 30 روز بعد از اعزام به جبهه
مادر شهید پایدارفر با اشاره به دیدار فرزندش بعد از رفتن به جبهه بیان کرد: به محض اینکه از اعزام حمید به جبهه باخبر شدیم که زمان زیادی هم نگذشته بود، پدرش به محل استقرار او در کردستان رفت تا حمید را از نزدیک ببیند، ما هم 30 روز بعد رفتیم و حمید را در آن شهر دیدیم، درست 5 روز بعد از ملاقاتمان با حمید بود که شهید شد.
وی با اشاره به شنیدن خبر شهادت حمید گفت: خبر شهادتش را از همان ابتدا به ما نگفتند و خیلی دیر به ما اطلاع دادند، با وجودیکه خیلی سخت بود اما خانواده هرکس که فرزندش به جبهه میرفت، احتمال میدادند که عزیزشان شهید شود و حتی خود شخصی هم که به جبهه میرفت، انتظار شهادتش را داشت، ما هم با وجود وابستگی شدیدی که به حمید داشتیم، میدانستیم امکان شهید شدنش زیاد است.
به اخلاق و رفتار خوب فرزندم افتخار میکردم
مادر شهید پایدارفر با اشاره به ویژگیهای شخصیتی فرزند شهیدش اظهار داشت: حمید پسری آرام و مؤدب بود، خیلی هم تروتمیز بود، در 17 سالی که توفیق مادری برای حمید را داشتم همیشه به اخلاق و رفتار مؤدبانه او افتخار میکردم.
وی با اشاره به نخستین روز مدرسه حمید خاطرنشان کرد: پدر حمید بازنشسته آموزش و پرورش هستند، روز اولی که پدرشان حمید را به مدرسه بردند، حمید خیلی گریه کرده بود و چون پدرش میخواست برای تدریس به دبیرستان برود حمید هم میخواست همراه پدرش برود، در واقع وابستگی زیادی به ما داشت و نمیخواست در مدرسه بماند، اما بالاخره رفت و عادت کرد.
وی با بیان اینکه حمید عاشق جبهه بود، گفت: آن زمان اوایل جنگ بود و حال و هوای جبهه و دفاع از میهن در بین خیلی از جوانان و نوجوانان و خانوادهها ایجاد شده بود، همه جا حرف از جبهه بود، دستور امام خمینی(ره) هم بود که البته امام گفته بودند بدون اجازه پدر و مادر به جبهه نروید، اما حمید عاشق جبهه بود و در نهایت هم رفت.
وی تصریح کرد: حمید که به دلیل وابستگی زیادی که بین ما بود، نمیخواست به مدرسه برود اما ببینید در اول نوجوانی چه راهی را انتخاب کرد و به چه مقامی دست یافت. حمید در عملیات قائم - دیوان دره در کردستان پس از 35 روز که به جبهه رفته بود، شهید شد.
امیدوارم نوجوانان وطن راه شهدا را ادامه دهند
مادر شهید پایدارفر گفت: امیدوارم همه نوجوانان و جوانان کشورمان راه حمید و همرزمانش را ادامه دهند و نگذارند یاد و خاطره و آرمانهای شهدای دلاور، جسور و غیرتمندی همچون فرزند من که در راه کشور عزیزمان شهید شدهاند، فراموش شود.
کمی به این بیندیشیم که اگر امروز دانش آموزان ما با خیالی آسوده روی نیمکتهای چوبی کلاس مینشینند و درس میخوانند و راه و رسم زندگی میآموزند مدیون دانش آموزان دیروزی هستیم که شجاعانه از خود گذشتند و برای دفاع از وطن و مردم راهی میدان مبارزه شدند و به شهادت رسیدند.
آنها بدون شک این روزها را میبینند و نیمکتهایشان، حیاط مدرسه و معلمی که دیگر پیر شده است را خوب به یاد دارند. دانش آموزان امروز ما به تأسی از دانش آموزان غیور دیروز در سنگر علم و دانش به تحصیل بپردازند و انسانهای خوبی باشند و همین برای شهدای ما کافیست که بدانند راهشان ادامه دارد.
انتهای پیام/ش