حاشیه و متن پنجمین روز جشنواره فیلم فجر|محافظهکاری برنامه ضبطی «هفت»، پایان کاملا باز کمدی «قاسمخانی» و انتقاد «داریوش ارجمند» از غیبت «بابک حمیدیان»
«روز بلوا» ساخته بهروز شعیبی و محصول موسسه اوج مهمترین دیالوگش را در آخرین لحظه فیلم بیان میکند: «حاج آقا پول مردم رو میشه برگردوند. اعتمادشون رو چی؟»
خبرگزاری تسنیم- احسان رحیم زاده
*زوج کلیشهای پژمان جمشیدی و سام درخشانی
پژمان جمشیدی پس از نشست خبری فیلم «خوب، بد، جلف2، ارتش سری» در جمع خبرنگاران حاضر شد و به چند سوال پاسخ گفت. او درباره کلیشهشدن زوج خودش و سام درخشانی توضیح داد: شما فیلمهایی که ما بازی میکنیم را میبینید. اما بیست برابر این تعداد به ما فیلم پیشنهاد میشود. کلا ما دو فیلم با هم بازی کردیم که نسخه دوم فیلمها هم ساخته شد. مجموعا در چهار فیلم کنار هم بودیم.
*چرا حاجی از همه چیز بیخبر است؟
«روز بلوا» ساخته بهروز شعیبی و محصول موسسه اوج مهمترین دیالوگش را در آخرین لحظه فیلم بیان میکند. جایی که مامور بازرسی به شخصیت روحانی (با بازی بابک حمیدیان) میگوید: «حاج آقا پول مردم رو میشه برگردوند. اعتمادشون رو چی؟»
اصلیترین دغدغه فیلمساز در این اثر اعتمادی است که به دنبال معضلات اجتماعی و اقتصادی پایههایش سست میشود. موضوع کلاهبرداری و ورشکستگی برخی موسسات اعتباری قبلا در سریال «هیولا» با زبان طنز بیان شده است. آنجا همه در گرداب فساد اقتصادی غرق میشدند؛ ولی اینجا با شخصیتی مواجه هستیم که ناآگاهانه وارد شبکه فساد شده و حالا هر جور شده میخواهد خودش را بیرون بکشد. شعیبی با انتخاب یک شخصیت «روحانی» کار خودش را برای قصهگویی و رنگآمیزی شخصیت دشوار کرده است. او سعی دارد قضیه را این گونه جلوه دهد که عماد (با بازی بابک حمیدیان) از هیچ چیزی خبر نداشته و دیگران از اسم و رسمش سوء استفاده کردهاند. این برداشت باعث ظهور و بروز نقطه ضعف دیگری به نام «ساده لوحی» میشود که احتمالا مورد تایید کارگردان نیست. اگر «شعیبی» عماد را در قالب صنفی دیگر (غیر روحانی) طراحی میکرد، آن وقت دستش برای عمق بخشیدن بیشتر شخصیت بازتر بود. در این وضعیت با انسانی جایز الخطا مواجه بودیم که سهم و نقش بیشتری در مسیر معضلات اقتصادی داشته است. در وضعیت فعلی «عماد» خودش را از همه اتهامات تبرئه و وانمود میکند که از هیچ چیزی خبر نداشته است. سوال مخاطب این است که مگر میشود یک نفر پول به حسابش واریز شود و خودش نفهمد؟ مگر پیامک واریز برای صاحب حساب نمیآید؟
بابک حمیدیان به خوبی از عهده نقش یک روحانی متواضع و مردمی برآمده؛ ولی داریوش ارجمند همچنان دارد رگههایی از نقش «حشمت فردوس» در سریال «ستایش» را تکرار میکند.
در مجموع جسارت فیلمساز در نزدیک شدن به سوژههای جنجالی و بروز مثل اختلاس، پولشویی، رشوه قابل ستایش است.
دیالوگ برگزیده:
-عماد: ممکلت حساب و کتاب داره؛ قانون داره.
ایمان: آره قانون داره؛ ولی ما قانونش رو میخریدم.
*فستفود به جای برنامهسازی
سال گذشته در طبقه مثبت دو برای برنامههایی رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی غرفههایی را در نظر گرفته بودند. امسال اما این طبقه تبدیل به فودکورت شده و رستورانها و فستفودها جای برنامهها را گرفتهاند. در طبقات مختلف چند غرفه برای چند شبکه رادیویی به چشم میخورد. برنامههای اینترنتی اکثرا به صورت سرپایی مصاحبههاشان را انجام میدهند و جایی برای نشستن ندارند.
*گفتگوی تلفنی؛ ابتکار امسال نشستهای خبری
مصاحبه تلفنی با بازیگرانی که در خارج از کشور حضور دارند، یکی از ابتکارات جلسات امسال جشنواره است. روز گذشته در نشست خبری «خوب، بد، جلف2، ارتش سری» گوهر خیراندیش در جلسه حضور نداشت که مجری با او تماس گرفت و صدایش را پخش کرد. نکته جالب این که گوهر خیراندیش برای مراسم عروسی دخترش در آمریکا به سر میبرد.
در چهارمین روز جشنواره، هم پیمان معادی برای فیلم «درخت گردو» تلفنی با خبرنگاران صحبت کرد. روز گذشته «بابک حمیدیان» هم در نشست فیلم «مغز استخوان» غایب بود و هم در نشست فیلم «روز بلوا». مجری جلسه چون میدانست او جشنواره را تحریم کرده با او تماس تلفنی نگرفت. داریوش ارجمند که نسبت به غیبت «بابک حمیدیان» انتقاد داشت گفت: او باید اینجا بود و حرفش را میزد.
*یک کمدی دوپاره و ناتمام
«خوب، بد، جلف2، ارتش سری» ساخته پیمان قاسمخانی هجویهای است بر سینمای ایران که با مناسبات پشت صحنه سینما شوخی میکند. این که برخی بازیگران در پشت صحنه به هم حسادت میکنند، دیر سر صحنه میآیند و دل به کار نمیدهند واقعیاتی است که در فیلم با زبان طنز بیان شده است.
آخرین ساخته قاسمخانی یک خط داستانی کمدی دارد و یک روایت سیاسی و اکشن و از آنجا که این دو رویکرد در هم گره نمیخورند، کلیت اثر وضعیتی دوپاره و غیرمنسجم کرده است. در بیست دقیقه آخر زمانی که شخصیتها وارد باغ میشوند هم لحن فیلم عوض میشود و هم دو شخصیت اصلی (سام درخشانی و پژمان جمشیدی) دیگر آن آدمهای سابق نیست. اتفاقی که در پایان میافتد این است که دو شخصیت به آدمهایی کندذهن و کودن بدل میشوند که هر را از بر تشخیص نمیدهند.
لوسبازی دو بازیگر در نیمه اول فیلم لحظات بامزهای را خلق میکند. کارگردان به بازیگرانی اشاره میکند که استعدادی در بازیگری ندارند و در پشت صحنه همه را کلافه میکنند. همچنین با خلق این دو شخصیت سیستم «بازیگر سالاری» را زیر سوال میبرد. خنگبودن بازیگران در نیمه اول خنده مخاطب را در پی دارد. ولی اغراق بیش از حد این موضوع در سکانس باغ منطق فیلم را در حد انیمیشنهای کودکانه پایین میآورد.
قاسمخانی پایان فیلم را نیمهکاره رها کرد و قول داد که ادامه داستان را در فصل سوم روایت کند. وقتی در نشست خبری از او سوال پرسیدند فیلمهای «جنگ ستارگان» و «دزدان دریایی کاراییب» را مثال زد که به گفته او آنها هم نیمه تمام رها شدهاند.
فصل دوم این فیلم ابتدا قرار بود در شبکه نمایش خانگی تولید شود. بعدها گفته شد که زمان فیلم 182 دقیقه بوده و به علت ممیزی به 115 دقیقه رسیده است. به هر حال آنچه دیروز روی پرده دیدیم یک کمدی دوپاره و ناتمام بود.
انتهای پیام/