یادداشت| صحیفه عمل ما خبر از بوی بهار نمی‌دهد

یادداشت| صحیفه عمل ما خبر از بوی بهار نمی‌دهد

اکنون که بلیه همگانی و مرموز جهان و جان ما را فسرده کرده، وقت آن است که برگردیم به آغوش آن زیبای بی‌همتا آن نگار دل‌آرا.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حضرت علی علیه‌السلام فرمود؛ هر روز که در آن معصیت خداوند نشود، آن روز عید است؛ و قال علی بن ابی‌طالب: کل یوم لایعصی الله فیه فهو عید.(1) در سیره‌ حضرات معصومین فارغ از دو دسته روایاتی که در تحلیل روایات نوروزی وجود دارد، یکی از شیرین‌ترین نقل‌ها که بر لسان آیت‌الله محمدتقی بهجت (قدس الله سره) رفته همان است که به رسم ایرانیان، شیعیان ایرانی کوفه و چه بسا مدائن، عید نوروز را با جمال بی‌مثال حضرات خصوصاً امیرالمومنین پاس می‌داشتند و با لباس نو و عهد نو و خانه تکانی دل و منازل، با عطر و شیرینی و احوال تازه، فصل رستاخیز طبیعت را به استقبال می‌رفتند.

طبق روایت مورد توجه حضرت آقای بهجت، در نوروزی یکی از شیعیان مولا به عنوان عرض تبریک تحویل سال خدمت ایشان شیرینی پیشکش کردند و آقاجان فرمود: «هر روزتان را نوروز قرار دهید». آری حضرات آیینه‌داران عصمت و حکمت رستاخیز طبیعت را در آینه خلقت پاس می‌داشتند و شیعیان به ویژه ایرانیان را به حق‌شناسی و پاسداری از محسنات این آیین دلبرانه تشویق می‌کردند. در بعضی نقل‌ها نیز که امکان نقض آن هم چه‌بسا نباشد روز ظهور ولیّ‌الله الاعظم مصادف با طلوع بهار برشمرده شده و چه خوش تقارنی که السلام علی ربیع الانام و نضرة الایام(2) آری بهار حقیقی اوست و نوروز قطعی آنگاه است که دل‌ها آذین شود و آباد به یاد تک سوار حجاز، آن که باعشق حق دمساز.

اکنون که بلیه همگانی و مرموز جهان و جان ما را فسرده کرده، وقت آن است که برگردیم به آغوش آن زیبای بی‌همتا آن نگار دل‌آرا! هرچه بشر به سر خود آورده و می‌آورد و متکبرانه و لجوجانه بر آن پای می‌فشرد ناشی از دوری و کوری در برابر تعالیم نجات‌بخش و شفابخش مکتب قرآن وعترت است، چارۀ کار بازگشت فطری و همه‌جانبه در آستانه نو شدن حیات زمین، به حیات طیبه بندگی است در سفر زندگی. خانه‌نشینی‌ها و محدودیت‌ها شاید باعث شود اندکی در خود سفر کنیم و بوستان وجود خویش پیدا کنیم.

همه مراکز معنوی ما همه اجتماعات معنوی باعث طراوت جسم و روح ما تعطیل شده و ما هنوز گرم حادثه‌ایم و سرگرم تدبیر تن و من، و غافل از سقوط از وطن جان جهان و جهان جان. امسال سال عجیبی بود قبول اما ما عمدتاً تغییری در جهان‌بینی و سلوک خود ندادیم و طلبکارانه و گاه بی‌تفاوت از کنار هشدارها و زنهارها گذشتیم، ما عادت کرده‌ایم که مدح‌مان کنند اما بدانیم صحیفه عمل ما خبر از بوی بهار نمی‌دهد، صد حیف که بارانی‌ترین ابر مردهای تاریخ بشریت را داشته و داریم اما همچنان کویری می‌اندیشیم و کویری عمل می‌کنیم.

کجایی حاج قاسم!

کجایید ای یاران بهار

کجایید ای مبشران طلعت صبح ظهور

دست ما بگیرید و ازین همه بیابان درد غرور و شرم حضور برهانید

دستمان بگیرید و ازین همه ویروس تن آسایی و خودخواهی نجاتمان دهید

پوسیدیم و اسیر شدیم درپیله‌ی خودتنیده دنیاطلبی و کوته‌بینی

خدا کند به دستور خدای کریم جلیل درقرآن مجید بلا، که آمد باید تضرع کرد و دست از تعبد برنداشت

سلام خدا بر مجاهدان راه حق

سلام خدا بر مدافعان سلامت جسم و روح، ارادتمندان محمد وآل محمد (علیهم صلوات الله)

سلام خدا برخون پاک دریای کرامت و صلابت، خدایی آسمانی

سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی

وهمراهان شیدا و شهیدش درهمه عوالم

و سلام خدا بر حکیم بی‌بدیل عارف مظلوم، مجاهد نستوه، سلاله‌ فاطمه (سلام الله علیها)، لاله‌ای از ملکوت، آن که حاج قاسم با چندین قسم، عاقبت به خیری و حساب و کتاب قیامت را برمحور رابطه قلبی و دلی با او دانسته و شهود کرده بود.

قلم ناخودآگاه توسن کشید و دود از آهش بلند شد چرا که گمان این همه سخت جانی بر خود نداشتیم، خدایا درین واپسین روزهای سال 98عذر می‌خواهیم از یک عمرگران باری و گران جانی، باور نمی‌کردیم این قدر ناشکر و کفور شویم، باورمان نمی‌آمد این حجم از حجاب و حباب دوری

خدایا به حق خون حاج قاسم به عظمت خون سالار شهیدان که یک قطره از آن سلیمانی آسمانی تربیت کرد، ما را برای خودت تربیت کن، برای خودت و ولی‌ات ولی الله الاعظم بقیة الله فی العالمین، مهیایمان بفرما

خدایا قلم عفو و اغماض بکش بر این همه خستگی وکسالت و فشالت ما دریاری دین و اولیایت! خسته شدیم ازین همه خستگی ناشی از وابستگی به پست‌ترین امور یعنی دنیای دون و اهلش.

خدایا به حق مادر هستی حضرت عصمت داوری، فاطمه زهراء (صلوات الله علیها) ما را به رشته‌های چادرخاکی مادر سادات مادر امام عصر متصل بفرما

کاری کن تا چشم روشنی مهدی فاطمه شویم و سربار نباشیم بل سردار سپاهش باشیم و صاحب سِرّ قلب رئوفش

دل قرار ندارد و قرارمان باشد کنار پرچم یالثارات الحسین مهدی آل محمد (سلام الله علیه و عجل الله فرجه)

ای خرم از فروغ رخت لاله‌زار عمر

بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر

از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست

کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است

دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر

تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد

هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر

دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد

بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر

اندیشه از محیط فنا نیست هر که را

بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر

در هر طرف ز خیل حوادث کمین‌گهیست

زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر

بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار

روز فراق را که نهد در شمار عمر

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان

این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

حافظ شیرازی


1ـ نهج البلاغه، حکمت 428

2ـ برگرفته از اوصاف حضرت صاحب مندرج در زیارات مأثوره

* محمد ارشادی مقدم، استاد دانشگاه

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران