یادداشت|درنگی بر قصهگویی پستمدرن
قصهگویی پستمدرن واژهای است که این روزها در گفتهها و نوشتههای فضای مجازی زیاد میشنویم. برخی قصهگویان ایرانی هم میکوشند در این زمینه تجربههایی کسب کنند، اما به واقع این قصهگویی چیست؟
خبرگزاری تسنیم، سیدعلی کاشفی خوانساری:
قصهگویی پستمدرن واژهای است که این روزها در گفتهها و نوشتههای فضای مجازی زیاد میشنویم. برخی قصهگویان ایرانی هم میکوشند در این زمینه تجربهها و تلاشهایی داشته باشند. با این حال در درک این مفهوم سوءتفاهمهایی وجود دارد که جا دارد کمی درباره آن تامل کنیم.
قصه ذاتاً مفهومی پیشامدرن است. قصهها پیش از کتابت و مدنیت شکل گرفتند و تفکر جاری در قصهها و در سپهر قصهگویی و قصهشنوی تفکری پیشامدرن بوده است. قصهها و قصهگویان در عهد مدرن خود را با تفکر و تمدن مدرن تطبیق دادند و به نوزایی رسیدند. بیشک این نوزایی و مطابقت با تغییرات و دگرگونیهایی همراه بوده است. در روزگار ما نیز با دگرگونیهایی در ساحت اندیشه بشری و قدم گذاشتن به عصر پستمدرن، فرهنگ و تمدن با دگرگونیهایی در ساختار و مظاهر و روابط خود روبهرو شده که این تغییرات در هنر و ادبیات هم متجلی شده است و جلوه جدیدی از هنرها از جمله قصهگویی پستمدرن را شاهدیم.
قصهگویی پستمدرن را باید همسو با تفکر و هنر پستمدرن سنجید و معنا کرد. این هجرت ماهوی تبدیل قالب و مدیوم نیست. رسانه و قالب گرچه با معنا و اندیشه در تعاملند، ذات و ماهیت را دگرگون نمیکنند.
پس منظور از قصهگویی پستمدرن استفاده از قالبها و ابزار جدید برای قصهگویی نیست. قصهگویی پستمدرن، همان قصهگویی دیجیتال نیست، بلکه جلوهای از قصهگویی است که بر اساس تفکر متفاوتی ظهور یافته است.
نسبت مدرن و پستمدرن تنها ضدیت و یا نسبت قدیم و جدید نیست. پستمدرنیسم از سویی به معنای عبور از مدرنیسم و فراتر رفتن از آن و از سویی به معنای نگاه دوباره، رجعت و بازخوانی دوران پیشامدرن است.
مهمترین ویژگیهای مدرنیسم که در تفکر و هنر پستمدرن مورد بازنگری و تشکیک قرار گرفته است، چنین است: عقلگرایی، طبقهبندی و مرزبندی (کتهگوری)، نگاه علمی، دموکراسی و اولویت اکثریت، قانونمندی.
بر این اساس مهمترین ویژگیهای هنر پستمدرن را باید چنین بدانیم: توجه به احساسات و خرافات، درهم ریختگی قالبها، عدم قطعیت و حتمیت، توجه به اقلیتها (دیگری)، قانونشکنی و قانونگریزی، تعامل و دوسویهگی.
به این ترتیب در قصهگویی پستمدرن همه آنچه در قصهگویی مدرن و کلاسیک بدیهی و مفروض تلقی میشد، غیرقطعی و قابلتغییر پنداشته میشود.
در هم شکستن مرز قالبهای هنری از مهمترین ویژگیهای هنر پستمدرن است؛ به شکلی که به طور قطعی نتوان اثر یا ارائهای (پرفرمنس) را شعر، داستان، فیلم، سخنرانی، موسیقی و... بدانیم بلکه آنچه پیش روست ترکیب و آمیختهای از همه آنها است.
در قصهگویی پستمدرن نمونههایی از شعرخوانی، روزنامهخوانی، آشپزی، ساخت همزمان اثر هنری مثل نقاشی، سفال، مجسمه و... را میبینیم. در Visual Storytelling مرزهای نمایش تک نفره، نمایش بیکلام، پانتومیم، رقص روایی و باله با مفهوم کلاسیک قصهگویی شکسته شده است.
در هم آمیختن زمان و مکان نمود دیگر پستمدرنیسم در قصهگویی است. قصهگویی هنگام طلوع آفتاب، قصهگویی در زمان خاکسپاری، قصهگویی در بیابان، قصهگویی در زندان، قصهگویی در بیمارستان، قصهگویی در مترو و اتوبوس عمومی، قصهگویی در ورودی سرویسهای بهداشتی عمومی، قصهگویی در موزه و گالری نقاشی و... همه نمونههایی از این درهم ریختگی زمان و مکانهای معمول و مرسوم است. همینطور مصرف مواد مخدر توسط قصهگو و شنوندگان هنگام قصهگویی.
پایانهای باز و چندگانه، پیشبرد داستان بر اساس نظر مخاطبان، جابهجا شدن جای قصهگویان و قصهشنوندگان، مشارکتگیری از مخاطبان و... هم از مهمترین نمودهای جنبه تعاملی و چندصدایی هنر پستمدرن است.
تغییر قهرمان داستان و توجه به شخصیتهای منفور و منفی، بازگشتن شخصیتهای مرده و کشته شده به داستان، بازگشت به عقب و تغییر دادن مسیر داستان، تلاش برای مخدوش کردن ارتباط با شنوندگان و تلاش برای راندن آنها از محل قصهگویی، نداشتن قصه کامل و طرح چند ایده و طرح داستانی در قصهگویی و رها کردن آنها و... از دیگر ویژگیهای برخی قصهگوییهای پستمدرن است.
گفتیم قصهگویی دیجیتال همان قصهگویی پستمدرن نیست. قصهگویی پیشامدرن، مدرن و پستمدرن میتوانند در قهوهخانه، در کتابخانه، در سالن نمایش و یا در برابر وبْکَم اتفاق بیفنتد.
با این حال برخی امکانات قصهگویی دیجیتال تناسب زیادی با ذات هنر پستمدرن دارد که به تقویت آن انجامیده است. امکان کامنتگیری در قصهگویی دیجیتال، امکان گفتوگوی زنده مخاطبان با هم، اینترنت اشیاء، فَن سیریز و فَن فیکشنز (نگارش ادامه داستان توسط مخاطبان) و... گرچه به قالب و امکانات آن بازمیگردد اما به برجسته شدن جنبههای پستمدرن قصهگویی نیز انجامیده است. چالشهای قصهگویی جدید همچون «I’m a book, Read me» و یا Choise the story و یا Ownvoices همگی کموبیش ماهیت و رنگ و بویی پستمدرن دارند.
همانگونه که پستمدرن بودن قصهگویی وابسته به قالب و رسانه نیست، به نوع قصهگویی (ژانر) هم وابسته نیست. اینگونه نیست که مثلاً حملهخوانی، قصهگویی پیشامدرن باشد و رپ قصهگویی مدرن.
بحر طویل گرچه قالب قصهگویی کهنی است اما میتواند همچون رپ در قصهگویی مدرن یا پستمدرن به کار برود. Ballad قصهگویی کهنی است اما میتواند همچون ساختار و پلتفرم نوینی مثل هیپهاپ در قصهگویی پستمدرن حضور و نمود یابد.
قصهگویان گمنام یا قصه در گمنامی بروز دیگری از قصهگویی پستمدرن است. جایی که قصه به حوزههایی چون تسهیلگری، درمان، شبنامه و افشاگری اجتماعی نزدیک میشود.
قصهگویی پست مدرن امروز با Brand Storytelling و Storytelling Marketing به دنیای اقتصاد و بازاریابی وارد شده است.
قصهگویی پست مدرن در جریانها و کمپینهای اجتماعی و انتقادی همچون "قصهگویی چهان را تغییر میدهد، قصهگویی زندگی را نجات میدهد، قصهگویی برای اصلاحات، قصهگویی خیابانی و ..." حضور جدی در جامعه و زندگی دارد.
مهمترین تفاوت قصهگویی پستمدرن با اشکال مدرن و کلاسیک آن شاید رویکرد اجتماعی و انتقادی آن باشد. نقش اجتماعی قصهگویی در دوران مدرن ترکیبی از نوستالژی سنتها و آیینها، آموزش و پرورش، سرگرمی و مواردی از این سنخ بود. قصهگویی پست مدرن هم کارکردها و نقشهای اجتماعی متنوعی دارد اما از آن میان رویکرد انتقادی، انقلابی و سیاسی و یا خیریه فراگیرتر است. برای همین معمولاً مورد حمایت دولتها و نهادهای رسمی قرار نمیگیرد و ذاتاً معترض و رادیکال و ناسازگار است. دومین تفاوت عمدهای که از این ماهیت ناشی میشود این است که برخلاف اسلاف خود به ندرت خردسالان و کودکان را مخاطب قرار میهد. با اینحال نوجوانان از جمله مخاطبان، طرفداران و حتی قصهگویان و بانیان اصلی قصهگویی پستمدرنند.
شناخت دقیق ویژگیها و قابلیتهای قصهگویی پستمدرن میتواند پنجرهای جدید و مسیرهای پر اقبالی را برای قصهگویان ما بگشاید. گرایش قصهگویان جوان ما به روایت پستمدرن هیچ اشکالی ندارد اما این تنها با تقلید صرف ممکن نیست. شناخت مبانی پستمدرنیسم از یکسو و توجه به ذات بومی و کاربردی بودن قصهگویی پستمدرن، پیش شرط ضروری این رویکرد است.
انتهای پیام/