چرا باید در دنیایی که پول حرف اول را میزند، ادبیات خواند؟
در حالی که تمرکز غالب دولتها و جوامع بر تولید و افزایش سرمایه است، مطالعه در حوزههای مختلف علوم انسانی از جمله ادبیات چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، سرعت تغییر سبک زندگی بیش از هر زمان دیگری است. در چند دهه اخیر با پیشی گرفتن هر چه بیشتر بازارپذیری و تولید سرمایه بر دیگر حوزهها، مطالعه و پژوهش در حوزه علوم انسانی بیش از هر زمان دیگری در معرض پرسش قرار میگیرد. این مسئله در جوامع در حال گذار پررنگتر دیده میشود.
در حالی که تمرکز غالب دولتها و جوامع بر تولید و افزایش سرمایه است، مطالعه در حوزههای مختلف علوم انسانی از جمله ادبیات چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ به عبارت دیگر، خواندن متون مختلف ادبی به انسان جامعه امروز چه کمکی میکند و چه گرهی از زندگی او باز خواهد کرد؟ این پرسشی است که به احتمال زیاد بسیاری از علاقهمندان به ادبیات کم و بیش با آن مواجه شدهاند.
کریستینا ویشر برانز،دانشیار زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه لاگواردیا نیویورک، در کتاب «چرا ادبیات» تلاش کرده تا به برخی از این پرسشها پاسخ دهد و کارکردهای ادبیات برای انسان امروز را با در نظر گرفتن علوم جدید مانند روانشناسی به مخاطب معرفی کند. «چرا ادبیات» که از سوی نشر سیاهرود با ترجمه مرضیه عاشوری به چاپ رسیده، در چهار فصل به موضوعاتی چون خواندن ادبیات برای آموختن، تأثیرات گوناگون تجربه ادبی و دلیل اهمیت آن، ادبیات به منزله ابژه انتقالی، آموزش ادبیات به مثابه فعالیت مدرس و ... میپردازد.
در بخشی از این کتاب آمده است: در روانکاوی نظریهای وجود دارد با نام «روابط اُبژهای». ما انسانها در دوران کودکی تصویر مشخصی از «نَفس» یا «خود» نداریم و با گذر از کودکی است که رفتهرفته به «فردیت» میرسیم. کودک کمکم به وسیله برخی «اُبژههای انتقالی» برای خود تصویری از استقلال خلق میکند و قادر میشود با دنیای پیرامون خود ارتباط برقرار سازد. و این الگویی میشود برای روابط میان فرد و اجتماع.
ویشر معتقد است ادبیات در شکلگیر و بهبود رابطه «خود» با «دیگر» میتواند کمک مؤثری کند و ادبیات با ایجاد امکانات متعدد از جمله همذاتپنداری مخاطب با شخصیتهای دیگر، به او در داشتن زندگی اجتماعی بهتر کمک میکند: از نظرگاه وینیکات، ابژههای انتقالی در ایجاد روابط اجتماعی سالم نقش مهمی ایفا میکنند و فقط مختص کودکی نیستند. فرصتهایی که باعث میشوند ما دوباره به این قلمرو انتقالی تجربه بازگردیم موجب بهبود رابطه «خود» با «دیگری» در محیطی پیوسته در حال تغییر میشود. یکی از این فرصتها مواجهه با ادبیات و متون ادبی است که به ما اجازه میدهد برای مدتی وارد فضایی بینابینی شویم که در آن میتوان بهراحتی «خود» را به جای «غیر خود» گذاشت. این امر موجب میشود در موقعیتهای واقعی در عالم واقع تعامل بهتری با دیگران در محیط پیرامونمان داشته باشیم. به علاوه، آشنایی با ادبیات موجب تقویت احساس مشترک یا همحسی میشود. ما با خواندن ادبیات یاد میگیریم خود را به جای شخصیتهای دیگر تصور کنیم و سعی کنیم از زاویه دید آنان به مسائل نظر کنیم. این تمرینی است برای زندگی اجتماعی بهتر.
در فصل اول کتاب، نویسنده برخی از نوشتارها در باب مسئله ارزش ادبیات را که نماینده هر یک از این گرایشها هستند، بررسی کرده و سپس دیدگاههای دیگری در این مورد به آن افزوده است.
با اینکه فصل دوم نیز مانند فصل اول عمدتاً مبتنی بر نظریهها است؛ اما تمرکز نویسنده بر آن چیزی است که در کلاس ادبیات میان دانشجو و مدرس رخ میدهد و از تجربیات و بینش برخی از مدرسان نمونه تأثیر پذیرفته است. ویشر که خود سالها به تدریس پرداخته و به آن علاقهمند است، در این بخش با بهره بردن از این تجربه سعی دارد که نشان دهد موضوع خواندن فقط جنبه آموزشی ندارد. در هر رویکرد نظری به متون، فرضیاتی درباره شیوه خواندن نهفته است؛ مسئلهای که ممکن است نسبت به دغدغههای واضحتر رویکرد نظری دارای اهمیت بیشتر باشد. نویسنده در این فصل کوشیده نشان دهد که خوانش ادبیات مستلزم این است که خوانندگان خود را در جهان متن غرق کنند و همچنین در مواقعی طی فرآیندی خواندن جهت تأمل ونقد از آن جهان فاصله بگیرند اما حفظ این رابطه منطقی میتواند دشوار باشد.
فصلهای نهایی کتاب نیز به ارائه چند توصیه آموزشی اختصاص داده شده است تا با بهره بردن از آن، آموزش و تأثیر ادبیات بر دانشجویان سازندهتر و پویاتر باشد.
نشر سیاهرود کتاب حاضر را در 190 صفحه و در هزار نسخه منتشر کرده است.
انتهای پیام/