مجید افشاری: شورا با "آغوش" مشکلی ندارد / همه چیز درباره مافیای ترانه و شعر
مجید افشاری عضو شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی معتقد است که این شورا با کلمهی «آغوش» مشکلی ندارد و این کلمه لزوما در مواردِ ممیزی قرار ندارد.
خبرگزاری تسنیم - موسیقی ایرانی همواره با شعر همراه بوده و هست. کلامِ بزرگان ادبیات ایران مهمترین ابزارِ خوانندگان و آهنگسازان موسیقی ایران بوده است. خوشبختانه این رویه تا امروز هم ادامه داشته و اشعارِ به کار رفته در موسیقی ایرانی، همواره از سطح کیفیِ بالایی برخوردار است. استفاده از کلامِ پرمغز در موسیقی پاپِ ایرانی هم مرسوم بود. آثار بسیاری در عرصه موسیقی پاپ ایرانی تولید شده که در آنها اشعار و ترانههایی با مفاهیمی عمیق به کار رفته است.
در روزگار ما اما ماجرا کمی متفاوت شده است...
گاهی برخی آهنگها با ترانههایی همراه میشوند که نه تنها ارزشهای محتوایی و فنیِ چندانی ندارند، که حتی ابتذال در آنها موج میزند. انتشار چنین آثاری موجب انتقادهایی تند به وضعیتِ موسیقی کشور میشود. در این میان هم متهم ردیف اول شورای شعر و ترانه دفتر موسیقیِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که متولی صدور مجوزهای لازم برای شعر و ترانه در عرصه موسیقی است.
حال باید دید شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی چرا به چنین آهنگهایی با چنین ترانههایی مجوز داده است؛ یا اینکه اصلا این شورا به این ترانهها مجوز داده است؟
از سوی دیگر چندی است که ماجرای «مافیای ترانه» در میان محافل هنری مطرح شده و برخی معتقد به وجود چنین جریانی در عرصه موسیقی و ترانه هستند. گاهی شاهدیم که شاعری یک باره معروف میشود و دیگران جز تحسین کار دیگری نمیکنند و گاهی هم شاهدیم که مطرح شدنِ شاعری با ذوق و توانمند، با تخریبهای دامنهدار و برنامهریزی شده مواجه میشود.
گویا جریانی در کشورمان وجود دارد که نمیخواهد شاعران و ترانهسرایانِ با ذوق مطرح شوند. گویا این جریان میخواهد که تمامِ ترانهی کشور در اختیار خودش باشد. حال باید دید که فرضیهی وجود مافیایِ شعر و ترانه در عرصه موسیقی کشور تا چه حد واقعیت دارد.
برای بررسی این موارد و البته دانستنِ اینکه شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی چه معیارهایی برای بررسی آثار و صدور مجوزها دارد، سراغ مجید افشاری شاعر، مدرس و مبتکر آموزش فرآیندی شعر و عضو شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی رفتیم.
در ادامه حاصل گفتوگوی ما را میخوانید:
اوضاع شعر و ترانه در موسیقی ایران طی سالهای گذشته با انتقادهایی همراه بوده است. برخی معتقدند که اوضاع چندان خوب نیست و برخی از آثاری که با مجوز وزارت ارشاد منتشر میشوند، کیفیت نازلی دارند. شما این انتقادها را قبول دارید؟
در سامانههای فرهنگی که سلیقههای شخصی معیار و ملاک است، ساحت ادبیات و هنر، ساحت توصیفی است و به ذوق و سلیقه آدم و هرم جمعیتی که قابل رصد باشد برمیگردد. اگر بخواهم از منظر صرف ادبیات به ماجرا نگاه کنم بحث خوب و بد و ابتذال درباره کلام را نخواهم داشت. در یک استحاله اجتماعی و رسانهای گفتمان غالب زبان محور است. امروز ترانهها با تکه کلامهای بین فردی نوشته میشوند.
اگر بخواهم قضاوتی بکنم و آنچه امروز سروده میشود را با گذشته مقایسه کنم؛ خب میگویم که الان ترانهای محقق نمیشود و بیشتر با واگویه مواجهیم. حال اگر بگویم که این تطور و استحاله زبانی و گفتمان رایج است؛ میبینیم که تکه کلامهای بین فردی ناظر به جنبه صمیمیت زبان با موسیقی تلفیق میشود و برای آلبوم، کنسرت یا تک آهنگ به کار میرود.
شما از دو منظر به ماجرا نگاه کردید که هر کدام روایت خاص خودش را داشت. درباره این دو دیدگاه بیشتر برایمان بگویید.
گاهی نگاهی صحیح داریم تا بدانیم که چه ترانهای فاخر است. ترانه دنبال این نیست که خودش را به فلان ادیب در فلان دانشگاه اثبات کند. بحث ارتباط مؤثر و گفتمان عاطفی در ساحت زبانمندی را دنبال میکند. این تطور و استحاله ناشی از روابط اجتماعی معاصر هم هست.
اگر بخواهم اتوپیایی به این زبان نگاه کنم باید بروم در کتب مرجع تغزلی آن را جستجو کنم. اگر با یک اشرافیت زبانی در ترانه مواجهه داشته باشم؛ این هم غلط است. سختهگویی چندان مورد پسند مردم نیست چون اصالت کارکردی به طور مستقیم در ترانه ندارد.
مردم میخواهند حالشان خوب باشد و کلام عاطفی را دریافت کنند. دنبال مُسند و مُسند الیه و ساخت گشاییِ دستوری و نحوی نیستند. همه اینها مربوط به مرحله اول است. اما بحث کارشناسی چیز دیگری است. ما که ممیز نیستیم؛ ما کارشناس و ارزیابیم. نگارش اصول اولیهای دارد که باید رعایت شود؛ ضعف تالیف نداشته باشد، آشفتگی نحو زبانی نداشته باشد. در هر وضعیت اجتماعی این ربطی به وابستگی به نهاد حاکم ندارد که ما بخواهیم نگاه عمودی به مردم یا تولیدکننده داشته باشم. اطلاق چنین حُکمی به ما در شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی، بی انصافی و جفاست.
از منظر دیگر باید این حق را هم برای تولیدکننده و جامعه هدف قائل باشیم که این گفتمانِ زبان محور را دوست دارند. با این حال فکر میکنم اینها سرریز همان ماجراهای زیرزمینی است که ظاهراً میگفتند کاری نمیتواند بکند، اما میبینیم که 25 سال است که یکهتازی میکند. اگر نگاه کنیم خیلی هم زیرزمینی است و نمیتوانیم به تأثیرگذاریش در مخاطبان اعتراف نکنیم.
در میان این دو نگاهی که داشتید، نظر شخصی خودتان به عنوان یک شاعر کدامشان را بیشتر میپسندد.
قالب و ساختار ایجاد کردن برای یک فرایند پویای اجتماعی غلط است. دیر یا زود نقیض خودش را حاصل میکند. نظرم بر تعامل پویا و شناور با این گفتمان است. نمیتوان با آن تقابل کرد چون سر از جای دیگری در میآوریم. این تعارض باعث میشود که پتانسیلی برای شدت و حدت در کُنشگری ذخیره کند. توصیهام این است که با اخلاق و مدارا و گفت و شنود این همافزایی شکل بگیرد و جنبه غالبی پیدا نکند.
اخلاق، خط قرمز برای هر گفتمانی است. در جامعه، آزادی را چیزی جز عدالت محدود نمیکند. این حکم را میتوان به هنر تسری داد؛ نمیتوانم بگویم که شما در فلان ژانر بنویس، از حافظ یا از سعدی بخوان، مگر انتهای تغزل حافظ و سعدی چیست؟ حالا اگر آن گفتمان به زبان امروز مبدل شود، چه ایرادی دارد؟
اما بحث در اینجا بر سرِ ابتذال کلامی و صراحت کلامی است که این موارد گاهی در ترانه آنقدر زیاد میشود که نمیتوان آن را با زبان کوچه و بازار تمییز داد؛ نتیجه اینکه این آثار همان واگویههای سخیف هستند.
اگر همین اثر بخواهد منزلت ترانه پیدا کند باید از استانداردهایی پیروی کند که خیلی روشن هستند. بخشی از آن بین الاذهانی و عقلایی است. اینکه ترانهسرا نگاه ابزاری به معشوقش نداشته باشد، نیازی به توضیحِ من به عنوان کارشناس ندارد. اینکه از عشق مثلثی در ترانه استفاده نکنید، نیازی به تذکر من ندارد. حال برخی میگویند این پدیده در جامعه وجود دارد، پس چرا دربارهاش ننویسیم. ما خیلی زیباتر و در قالب تمثیل میتوانیم به این موضوعها بپردازیم. انسان میتواند با معیارهای وجدانی، تمام ترازهای کمی و کیفیِ اولیه را برای نوشتار رصد کند.
شما در شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی آیا موفق به رعایت تمام این موارد میشوید؟
قطعا نه!
حتی وقتی اصولی را در دفتر موسیقی تعیین کردهایم. باز هم به خوانش فردی موکول میشود. ممکن است قرائت من با قرائت دیگر عضوِ شورا متفاوت باشد. شاید من زبانی را صمیمی بدانم و عزیز دیگری آن را سبک بشمارد. وحدت رویه داشتن در بررسی آثار و سرعت بخشی به بررسی آثار مهمترین هدف است. ما تلاش میکنیم تا آثار در سریعترین زمان ممکن بررسی شوند تا شاهد امضا فروشی و رانتبازی و از این موارد نباشیم. در این هشت ماه این اتفاق افتاده و قابل دفاع است.
درباره اینکه ما تشخیص میدهیم کدام زبان سست است و کدام زبان صمیمانه است، به مرور زمان معدلی از ترانهها ایجاد شده که شاید روزهای اول، تعیین وضعیت نشده بود (شخص خودم را میگویم) که بیشتر به کدام جهت متمایل باشم. آیا هر آنچه که با زبان کوچه بازار نوشته میشود را از دم مردود بدانم یا اصلاح بدهم و مشروط بدانم یا بلامانع و مجاز بدانم.
خوشبختانه با سعی و تلاش و پس از حدود 9 ماه ما در شورای شعر و ترانه موسیقی به این همافزایی رسیدهایم. خوشبختانه هیچ اعتراضی نبوده است که رسیدگی نشده باشد. عزیزی که اعتراض کرده که چرا ترانهام مجاز نشده است؛ ما کاملاً کارشناسانه بحث کردهایم و بحث ترمیمی و دستوری داشتهایم و مجاب و ملزم به اصلاح ترانه شدهاند.
البته دل همه را هم نمیتوان به دست آورد و عزیزانی هم گلهمند خواهند بود. از سوی دیگر اینکه ما تنها منبع و مرجع برای ترانه باشیم؛ واقعا اینگونه نیست. بسیاری مواقع پیش میآید که اثری منتشر میشود و اجازه انتشار آن را به پای وزارت ارشاد میگذارند که شما مجوز انتشار این ترانه را دادهاید.
مخاطب عام مجالِ تحقیق ندارد و به شایعات فضای مجازی بسنده میکند. بسیاری از کارها که به عنوان مصداق برای ارشاد مطرح میشود، اصلا بحث گرفتن مجوزی با شورای شعر نداشتهاند. خوانندهای اثرش را منتشر میکند و مدیر برنامههایش این مسئله را به رخ ارشاد میکشد. در عین حال این تشویش در ذهن مخاطب ایجاد میشود که چرا فلان خواننده این رانت را دارد که اثرش را منتشر کند و منِ جوان این اجازه را ندارم.
این هم یکی از مشکلات ما است.
محسن چاوشی در هفتههای گذشته آهنگی منتشر کرد که ترانهاش را خودش سروده بود. برخی به او هجوم آوردند که این ترانه چرا اینقدر سخیف است و انتفادهای تندی به او وارد کردند. آیا ترانهی آقای چاوشی مورد تأیید شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی است؟
ترانه ای که چاوشی خوانده است مجوز ارشاد ندارد. نه من و نه آقای الهیاری و نه هیچکدام از اعضای شورای شعر، ترانه این خواننده را ندیدهایم. هر اثری باید ارزیابی شود؛ کارشناسان اثر را میخوانند، دبیر علمی نظر میدهد و در نهایت دربارهی اثر تصمیمگیری میشود.
هیچکدام از ما ترانه آقای چاوشی را ندیدهایم.
یعنی خودش بدون مجوز منتشر کرده است.
این رسالتهای سازمانی ما نیست که این اثر را بررسی کنیم که از کجا و از طریق چه ارگان یا سازمانی منتشر شده است. احتمالاً او با پشتوانهای این اثر را منتشر کرده است. تا جایی که به من مربوط میشود، من و دوستان دیگر این اثر را ندیدهایم و مجوز ندادهایم. ما هنوز مرجع رسیدگی برای این ماجراجوییها نداریم.
فرض کنید همین ترانهی آقای چاوشی به شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی ارائه شود و مقابل شما قرار گیرد. به این اثر مجوز میدهید؟
از نظر من بستگی به ادعای اثر و موضوعش دارد. باید ببینم شایستگی اجرای آن متن را دارد یا نه. وقتی اثری از حافظ، اخوان ثالث یا ابتهاج به شورا میآید، ما آن را بررسی میکنیم و ممکن است بگوییم این غزل مناسب اجرا نیست و باید غزل دیگری جایگزین شود؛ ولی در عین حال درجه کیفیِ آن غزل از نظر ما «الف» است. ممکن است در غزلی، بیتی باشد که سیاهنمایی دارد و اجرایش برای وضع کنونی جامعه مناسب نباشد.
ما بسامد اجرای آن اثر در جامعه را بررسی میکنیم و این بخشی از مراحل ارزیابی ما است. به هر روی درباره این اثرِ مورد بحث باید بگویم که؛ من هیچ کاری را 100 در صد رد نمیکنم. تا جایی که ممکن باشد با اصلاح موافقم. اگر این کار به من برسد با پیشنهاد ارتقای زبانی، حذف و اصلاحاتی به آن میدهم تا بتواند قابلیت انتشار پیدا کند. البته این نظر شخصی من است. اما با اینکه منتشر شده است هم اصلاً موافق نیستم.
چندی است که در فضای موسیقی کشور مسئلهای با عنوان مافیای ترانه مطرح شده است و بسیاری معتقدند که چنین چیزی در فضای موسیقی و ترانه کشور شکل گرفته است. شما به این مسئله باور دارید؟
مافیای ترانه در چه ساحتی؟ اگر بحث مربوط به به شورا و عزیزانِ حاضر در شورا باشد که پاکدستی عزیزان و شناسنامه کاریشان مشخص است. چنین ادعایی را برنمیتابم.
خود من خط وجودیام تغزل و رباعی است. ترانه هم در این دوره اصلاً کار نکردهام. اوایل دهه 70 پیشنهادهای مهمی از سوی مهمترین خوانندگان داشتم اما در دوره کنونی اصلا سراغ ترانه نرفتهام.
اما اگر مافیای ترانه منظور شرکتهای فعال در عرصه موسیقی است که تیمهایی برای تصمیمگیری در زمینهی انتخاب ترانههایشان دارند؛ باید بگویم که این کار هم مشکلی ندارد. برخی از این شرکتها در سعی و خطاهای تاریخی به تجربههای گرانقدری رسیدهاند که از آن استفاده میکنند. همین تجربهها باعث شده که تنها با تعداد مشخصی از ترانه سرایان همکاری داشته باشند.
برخی از شرکتها هم با کسانی کار میکنند که فقط ریتم و موزیک را میشناسند؛ این نهایت ضربه زدن به خودِ این شرکتها است. در عین حال چنین اتفاقی به زبان و فرهنگ ما هم آسیب میرساند.
ترانهسرایان با ذوقی داریم که باید شناسایی و معرفی شوند. البته شناسایی و معرفی این عزیزان کار سازمانی ما نیست. اگر من میخواستم چنین کاری بکنم اول سراغ تمرکززدایی از تهران میرفتم و کاری میکردم که تمام سرزمین ایران را در ترانه سرایی دخیل کنیم تا صدای همه نسلها شنیده شود.
برخی هم منتظرِ کوچکترین جرقهها هستند. تا ترانهسرایی میخواهد پا به عرصه وجود برساند و اثری از او شنیده شود، بلافاصله اقدام به تخریبش میکنند. همین چندی پیش که آثار یکی از شاعرانِ جوان و خوش قریحه توسط خوانندگان معروف موسیقی ایران خوانده شد، بلافاصله جریانی علیه او شکل گرفت و به تخریبش پرداختند. چنین اتفاقهایی را میتوان همان مافیای ترانه نامید؟
جامعه ما جوان و بحران رسانه هم انکار ناپذیر است. اگر در همین رسانه ملی چهار غزل از کتابهایم پخش شود و دو خواننده خوش صدا هم این آثار را بخوانند؛ من برای تمام کسانی که شاید تا کنون نامم را هم نشنیدهاند، به یک بت تبدیل میشوم. در عین حال ملاک و معیار هم میشوم. صدای یک نسل هم میشوم.
قطعا این اتفاق در حال رخ دادن است. تخریب هم به همین شکل است. کافی است تخریبی برنامهریزی شده علیه شاعر، نخبه یا استعدادی رخ دهد، خیلی راحت از سوی جامعه پس زده میشود.
در حال حاضر مانند یک غشای سلولی مستعدِ دریافت آنزیمهای رسانهای شدهایم. کافی است یکی از آثار من در تیتراژ یک سریال معروف تلویزیون خوانده شود؛ آن زمان مجید افشاری که 25 سال از عمر شاعریاش میگذرد و به طور عام دیده و شنیده نشده است؛ یکباره در فضای مجازی کُلی فالوور پیدا میکند، کُلی «استاد» میشنود، اقبال عمومی پیدا میکند. این وضعیت اجتناب ناپذیر و در عین حال تخریب راحتتر است.
یادم هست که جایی یک شاعر، اثری منتشر کرده بود. شخصی در آنجا کامنتی گذاشته بود که وزنِ این اثر اشکال دارد و چند ایراد دیگر به آن گرفته بود. هیمن مسئله باعث شد که پس از آن تمام آثارش با نقدهای بیهودهای مواجه شود و مجبور بود به تمام این انتقادهای بیهوده هم پاسخگویی کند.
ما در چنین وضعیتی هستیم. درباره «مافیا» نمیتوانم به قطعیت سخن بگویم اما میدانم که جامعه ما مصداق بارز این عبارت است که «یا چهلستون داریم یا بیستون.» افراط و تفریط درباره افراد فرهنگی در حوزه ترانه کاملاً مشهود است.
در مواجهه با همین اثری که محسن چاوشی سروده بود، برخی به او خطاب کرده بودند که دیگر شعر نگو و دیگر از این کارها نکن. شما قائل به این هستید که به کسی بگویید دیگر شعر نگوید یا دیگر ترانه سرایی نکند؟
این حقِ شهروندی تمام انسانها است. این حق طبیعی هر کسی است که مطلبی را بنویسد و آن را از نظر خودش شعر تلقی کند. تا زمانی که در خانه خودت هستی و در چهارچوب حقوق شهروندی خودت هستی، مشکلی نیست.
اما اگر قرار است این اثر مستند اجتماعی شود و آن را به روزگار خودت پیشنهاد دهی، باید با ملاکهای ارزیابی رصد شود. یعنی باید بر اساس ملاکهای ارزیابی تعیین شود که آن اثر شعر هست یا نیست؛ کجا به شعر و کجا به متن نزدیک است و کجاها هم واگویه شده است. نمیتوان در این باره حکم قطعی صادر کرد.
چندی پیش محمدعلی بهمنی در مصاحبهای درباره ممیزیهایی بر کلمه «آغوش» صحبتهایی را مطرح کرد که موجب جنجالهایی در فضای مجازی شد. آیا این مسئله واقعیت دارد که شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی با کلمه «آغوش» زاویه دارد و آن را به طور کلی ممیزی میکند.
استاد بهمنی هم پیشکسوت ما و هم از آن نسل خوب تغزل عاطفی جامعه ما است. شاعر جریانسازی در زبان بوده است و کارنامه مشخصی دارد. وقتی با خودِ ایشان صحبت کردم، به او گفتم که باید توضیح بیشتری درباره این موضوع میدادید. استاد بهمنی گفت، برای کسانی که اهلیت دارند، گفتههایم کفایت میکرد.
استاد بهمنی به جز جایگاهش در شورای شعر یک شهروند است و میتواند درباره یک کلمه نظر خاصی داشته باشد. بهمنی نگفته که فلان کلمه باشد یا نباشد. او نگفته که «آغوش»، «لب» یا «بوسه» در ترانه و شعر نباشد. گاهی جعل قرائت رخ میدهد و تعمیم مصداق میکنند. این کلیشهها نخ نما شده و این حناها دیگر رنگی ندارد.
وقتی سؤال میشود از استاد بهمنی که چرا برخی کلمهها در شورای شعر ممیزی میشود، او توضیح میدهد که؛ کلمه آغوش اگر آغوش مادر باشد ممیزی ندارد اما اگر تنانگی و جنسیت در آن صراحت داشته باشد، ممیزی میشود. معنای این حرف زاویه داشتنِ ما با این کلمه نیست. قرائت اشتباه و تعمیم آن به رایِ شورای شعر شکل گرفته است.
استاد بهمنی قائل به عفیف بودنِ تغزل هستند و من هم قائل به آن هستم. کلمه آغوش به ذاته در هر ترکیبی یک معنی دارد. گاهی ممکن است «آغوش بهشت» به کار رود و گاهی هم «آغوش جهنم» به کار رود. بسامد شعری «آغوش» بسیار بالاست. دلالت به امنیت و مهر میکند. تنانگی با صراحت آشکار، بسیار مردود است. این مسئله هیچ ربطی به گذشته و حال ندارد. ما که نمیتوانیم صراحت ابتذال را به دلیل وجودش در جامعه در شعر هم به راحتی به کار بریم.
متن در قالب استعاره، ایهام و تمثیل شعریت پیدا میکند.
--------------------------
در پایان یکی از سرودههای مجید افشاری را میخوانید:
باری سوار گُردهی مردم نکردهایم
خود را به نعمتی گذرا گم نکردهایم
دست تهی ما و تهی دستی تنور
یک جو طمع به خرمن گندم نکردهایم
دریای شوربخت و صبوریم، سالهاست
طوفان چشیدهایم و تلاطم نکردهایم
جنگل! گواه باش اگر خانه سرد بود
یک شاخه از درخت تو هیزم نکردهایم
زور زبان منطقمان میدهد نشان
ما با زبان زور تکلم نکردهایم
از روی خشم سنگ ترازوی عدل را
هرگز نثار شیشهی مردم نکردهایم
با خون دل وضوی عبادت گرفتهایم
با خاک هر دیار تیمم نکردهایم
خورشید بر جنازهی ما اعتراف کرد
با شهر بی چراغ تفاهم نکردهایم
ما را به جرم آینه بودن شکستهاند
زیرا به روی رنگ تبسم نکردهایم
-------------------------
گفت و گو: یاسر یگانه
-------------------------
انتهای پیام/