تازه‌سروده‌هایی برای میلاد کریم اهل بیت(ع): «خُلق کریم و خوی حسن، خلقت جمیل»


تازه‌سروده‌هایی برای میلاد کریم اهل بیت(ع): «خُلق کریم و خوی حسن، خلقت جمیل»

جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با میلاد مبارک امام حسن مجتبی(ع)، کریم اهل بیت(ع)، تازه‌ترین سروده‌های خود را به ساحت مقدس ایشان تقدیم کردند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هنر متعالی همواره در طول تاریخ رسانه‌ای برای انتقال مفاهیم و اندیشه‌های ناب معرفتی است و در میان تمام هنرها، شعر در جامعه ایرانی همواره بزگترین رسالت را در این زمینه بر دوش داشته است. گواه آن هم می‌تواند ابیاتی باشد که واقعه‌ای را در دل تاریخ زنده نگاه می‌دارند و با ترسیم حقیقت، جبهه‌ حق و باطل را مشخص می‌کنند. شاعرانی که اینگونه شعر را باور کرده‌اند، همواره می‌کوشند از قریحه‌ خود در حساس‌ترین مواقع به بهترین نحو بهره ببرند و آثاری خلق کنند که بجا و تأثیرگذار باشد.

توجه به موضوعات مختلف و تلاش برای معرفی بهتر سیره اهل بیت(ع) از جمله تلاش سال‌های اخیر شاعران باورمند برای ادای دین به ساحت اهل بیت(ع) بوده است. شعر آیینی در سال‌های پس از انقلاب با در نظر گرفتن موضوعات جدید و پرداختن به مسائل مغفول مانده، تلاش کرده است تا در این حوزه گامی جدید بردارد. پرداختن به زندگی و زمانه امام حسن(ع) و تلاش برای معرفی سیره عملی ایشان در قالب شعر، از جمله این موضوعات است که پیش از این در شعر آیینی کشور سابقه نداشته است. نمونه‌هایی از این اشعار را که اخیراً به مناسبت میلاد مبارک کریم اهل بیت(ع) به ساحت ایشان تقدیم شده است، در ادامه منتشر می‌شود:

غلامرضا کافی
یا مجتبی حسن

نازم دلبر مرا با همه حسن محشرش
خاک‌نشین و ساده جان نیست به کس تکبرش

آبخور غزاله‌ها نیم شکفته چشم او
مرتع باز آهوان دشت لطیف خاطرش

نیست بلیغ آن چنان: نسخه روی او بهشت
گل زده است آینه از چه نهم برابرش؟

خاک نعال او منم، درک ف پاش چشم من
خار به چشمم آن عبا تنگ گرفته در برش

نقض نکرده عصمتش، خون مباح عاشقان
خاصه که نیست غیر از این هیچ گناه دیگرش

وه که چه عاشقانه شد وصف کریم اهل بیت
بی صله نیست این غزل گر برسد به محضرش!

دست شریف زادگان باغ چهار موسم است
درشب برف چله هم هست امید نوبرش

هیچ نمی‌برد دلم راه به سوز مرثیه
بس که نشاط می دهد روضه ی ذوق منظرش

 " گوهر پاک از کجا عالم خاک ازکجا؟ "
هرکه به خاک جویدش خاک مزار برسرش!

شیر نمی درد چنین حنجره ی شکار را
زهر به کامم این غزل، شیر بریده حنجرش!

طشت به لعل می‌برد موج کدام گوهر است؟
جوهر اشک خواهرش یا جگر مطهرش

***

افشین علا

نفحه باغ بهشت، عطر تن مجتبا است
محفل کروبیان، انجمن مجتبا است

در همه جا، بوی عشق گر رسد از کوی عشق
نافه آهوی عشق از ختن مجتبا است

خرمی از خوی اوست، رنگ گل از روی اوست
بوی سمن گر نکوست، از چمن مجتبا است

جمله اهل وفا، ریزه‌خورِ خوانِ او
ریشه جود و سخا، در سخن مجتبا است

تاب فراق رسول، مرهم داغ بتول
در شب تار علی پیرهن مجتبا است

کاش فلک کور بود تا که نبیند به غم
آن همه تیرِ ستم بر بدن مجتبا است

شاه شهیدان حسین، تشنه لب و بی‌کفن
در صدد بوسه ای بر کفن مجتبا است

جای قَرَن، از بقیع کاش نسیمی رسد
زان که اویس دلم در یمن مجتبا است

در تن دین، جان از اوست رونق احسان از اوست
گرمی بازار حُسن، از حسن مجتبا است...

***

سیدعبدالله حسینی
حرف‌های سرخ

ای حسن محض، یا حسن ای حسن را عیار
ای آنکه حسن، یافت زروی تو اعتبار

دیگر نداشت چهره یوسف ملاحتی
روزی که یافت دفتر حسن تو انتشار

خورشید لمعه‌ای است ز چشم مشعشع‌ات
صد کهکشان به دور نگاه تو در مدار

آن حرف‌های سرخ که در طشت غم زدی
با لخته های خون جگر گشت ماندگار

در شأن دست‌های تو نازل شده است تیغ
آن‌سان که زیب دست علی بود ذوالفقار

ای مصلح نخست که از برکت شما
هرجا که نام توست بود صلح برقرار

باران تیر بود که بر پیکر تو ریخت
تابوت خون گریست برای تو زار زار

ای آفتاب گرد گرفته، مگر برم   
با پرنیان نرم غزل از رخت غبار

خلق کریم و خوی حسن، خلقت جمیل
بیرون بود حساب سجایایت از شمار

زلف سیاه و روی سپیدت بهار حسن
مصداقی از تولج لیل است در نهار

ای منتهای حسن، تو را تا که آفرید
گفت آفرین به حضرت خود آفریدگار

در کار خلقت تو خداوند در ازل
هرچه که داشت علم و هنر کرد آشکار

روزی که ریخت طرح جمال ترا جمیل
خلاق هر چه داشت هنر آمدش به کار

افکند طرح حس حسن را چنان که خود
مبهوت ماند و کرد مباهات و افتخار

در ملتقای پاک "دو دریا" خدا ز لطف
از نور آفرید امامی بزرگوار

خلقت ز حسن روی تو بهترمحال بود
گفتم ز سرّ یار کلامی به اختصار

تو جلوه جلال و جمالی ندیده است
زیباتر از جمال و جلال تو روزگار

من نیز چون تو خون جگر خورده‌ام ولی
عشقم ز خون دل غزلی ساخت آبدار

***

نغمه مستشار نظامی

ماه مبارک ماه حسن نامکررها
‎آمد به دامان عزیز فخر مادرها

خیل ملایک خوشه چین اشک و لبخندش
‎جاروکشان مقدم حسنش کبوترها

شرح کرم یک جرعه از باغ کراماتش
‎وصفش نمی‌گنجد به دست تنگ دفترها

نور حسن(ع) بر حضرت خاتم مبارک باد
‎حصنش مبارک باد بر ما نیک اخترها

گنج رسالت را امامت پاس می‌دارد
‎بعد از علی خالی نمی‌مانند منبرها

چشم انتظارش بوده خاک تشنه از آغاز
‎دنیاست عمری شرمسار این برادرها

لبخندشان خشکید بعد از کوچ پیغمبر
‎آتش به جان‌ها ریخت رقص شعله بر درها

گاهی شرنگ شوکران در جام ایشان بود
‎گاهی فراز نیزه غوغا بوده از سرها

از زخم‌های بی‌نشان حرفی نشاید گفت
‎بگذار شرح روضه را با آه خواهرها

ماییم و اشک و خنده‌های تؤامان ای وای
‎شادی کنید ای بیت‌ها در جشن ساغرها

انتهای پیام/
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران