اندیشکده| تغییر نظام، عادتی که ترک آن برای آمریکا سخت است
یک اندیشکده آمریکایی با انتقاد از ادامه دسیسههای آمریکا علیه دولتهای منتخب مردمی نوشت، دونالد ترامپ که قول داده بود رویکرد متفاوتی در پیش گیرد، همچون دیگر دولتهای آمریکا به دنبال تغییر نظام در دیگر کشورها است و ترک این عادت برای آمریکا دشوار است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، «دوگ بنداو»، عضو ارشد اندیشکده «کاتو» در مقالهای که در وبسایت این اندیشکده و همچنین وبسایت «آمریکن کانزروتیوز» منتشر شد، نوشت: ترامپ زمانی که نامزد انتخاباتی بود مخالفت خود را با جنگهای بیقاعده در خاورمیانه اعلام کرد اما این حرف بدان معنی نبود که با مداخله خارجی مخالف است. همزمان با اتهام انزواطلبی که از سوی جنگطلبان هر دو حزب اصلی آمریکا مطرح میشد، ترامپ با کشورهای دنیا به مقابله پرداخت و مناقشه و تخاصم را تشدید کرد و حتی در برخی اوقات خطر جنگ را به جان خرید.
بنا بر این گزارش، ترامپ تحریمها را بر کرهشمالی تشدید کرد و بعدا وعده آتش و خشم داد. دولت وی به یاری رساندن به کشور مستبد عربستان ادامه داد در حالی که ریاض مشغول سلاخی غیرنظامیان یمنی بود. او جنگ اقتصادی علیه ایران به راه انداخت تا نظام این کشور را مجبور سازد که سیاست خارجی مستقل خود را کنار بگذارد و یکی از چهرههای ارشد نظام جمهوری اسلامی را ترور کرد و ایران را تهدید به نابودی کرد.
این گزارش میافزاید: ترامپ همچنین نیروهای آمریکا در افغانستان را افزایش داد و آمریکا را در این کشوری که 18 سال است درگیر جنگ است گرفتار نگه داشت. او علیه دولت سوریه اقدام به حمله هوایی کرد و سرزمینهای سوری را بطور غیرقانونی اشغال کرد و میادین نفتی این کشور را اشغال کرد. وی تحریمها علیه روسیه را تقویت و ناتو را تقویت کرد. او حتی اندک بقایای اقتصادی ونزوئلا را ویران کرد و قول مداخله نظامی داد. آیا این معنی عقبنشینی در دنیا است؟
این اندیشکده در ادامه تصریح میکند: این دولت آمریکا بخاطر بیلیاقتی، گزافهگویی، ناهماهنگی، خوشگذرانی و بیپروایی معروف است با این حال منتقدین ترامپ اعتقاد دارند که او باید کارهای بیشتری می کرد. حتی هال برندز، ستون نویس بلومبرگ و استاد دانشکده مطالعات پیشرفته بینالملل دانشگاه جان هاپکینز اخیرا پیشنهاد داده که ترامپ باید رویکرد تغییر نظام را احیاء کند.
نویسنده این مقاله با تاکید بر این که ترامپ هماکنون نیز مشغول انجام این شیوه بخصوص در قبال کشورهایی مانند ونزوئلا و ایران است، نوشت: تلاش برای سرنگونی نیکلاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا با عملیات نظامی اخیری که در آن عدهای از افراد مسلح از جمله دو کهنهسرباز آمریکایی هنگام فرود نزدیک کاراکاس دستگیر یا کشته شدند، به یک نمایش مضحک تبدل شد.
در ادامه این گزارش با اشاره به سابقه واشنگتن در استفاده از رویکرد تغییر نظام، آمده است: بعد از ماجرای خلیج خوکها در کوبا، ناکامی بزرگ در ویتنام، فاجعه عراق و ادامه هرج و مرج در لیبی، نباید کسی تمایل سیاستمداران آمریکایی برای نشان دادن بیعرضگی خود را دست کم بگیرد.
این کارشناس بار دیگر به انتقاد از مقاله برندز و پیشنهاد وی برای تغییر نظام میپردازد و در جواب این مقاله که تغییر محمد مصدق پس از کودتای سال 1953 یا سرنگونی دولت سوکارنو در اندونزی در سال 1965 را یک موفقیت برای آمریکا خوانده بود، نوشت: بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تلاش برای تغییر نظام حتی از نظر تئوری نیز توجیهپذیر نیست. پس آیا آن دوران میتواند بازگردد؟
وی درباره کودتای اندونزی نوشت: اگر سوکارنو به کمک آمریکاییها سرنگون نمیشد سوال این است که آیا در هر صورت همچنان در قدرت باقی میماند یا این که باعث سلطه کمونیست می شد؟ آیا تاثیر این تغییرات میتوانست به فراتر از مرزهای این کشور راه پیدا کند؟ شاید هم نه. اما خونهای زیادی برای این بر زمین ریخته شدند تا مانع از چیزی شوند که درباره وقوع آن اطمینان و حتمی وجود نداشت. آمریکا دیکتاتوری را جایگزین کرد که با خشونت تمام قدرت خود را تحکیم بخشید.
این کارشناس با اشاره به کودتای 28 مرداد 1332 نوشت: کودتا در ایران نیز منافع ژئوپلتیکی کوتاه مدت به همراه داشت و بطور موقت سرمایهگذاری نفتی انگلیس را حفظ کرد به هر حال، حتی اگر اوضاع مسیر طبیعی خود را طی می کرد نیز نتیجه همین بود... در آن زمان آمریکا نیازی نبود که ربع قرن زمان صرف کند تا با شاه که مستبدی ظالم بود و حاکمیتش با لفاظیهای واشنگتن در زمینه دموکراسی در تضاد بود، همپیمان باشد.
در ادامه این مقاله آمده است: تعجبی ندارد که حرفهای اخلاق مدارانه آمریکاییها فاقد اعتبار باشد بخصوص این که بعدها آمریکا از تهاجم صدام به ایران حمایت کرد و هواپیمای مسافربری این کشور را سرنگون و تحریمهای بیپایانی بر آن اعمال و همواره این کشور را به جنگ تهدید کرد.
این مقاله همچنین به موارد مشابه اقدامات آمریکا در دیگر کشورها مانند سرنگونی و ترور سالوادور آلنده در سال 1973 و یا تلاش نافرجام برای سرنگونی فیدل کاسترو اشاره کرده و می افزاید: با این حال سوال این است که آیا تغییر نظام آمریکا را نجات داد؟
در انتهای این مقاله آمده است: دولت ترامپ باید عصر مداخلات بی قاعده را تمام کند. مردم آمریکا نمیتوانند هزینههای انسانی و مالی آن را تقبل کنند. قربانیان واشنگتن نیز نمیتوانند قتل و شقاوت ناشی از آن را تحمل کنند.
انتهای پیام/