چرا ایندیپندنت از فعالیت شبکه‌های برون مرزی ایران نگران است؟

چرا ایندیپندنت از فعالیت شبکه‌های برون مرزی ایران نگران است؟

ایندیپندنت و امثال آن را باید به مضمون مطلبی که در سایت «عرب نیوز» منتشر شد، ارجاع داد. نویسنده مقاله این سایت گوشزد کرده بود، مشکلاتی که در هفته‌های گذشته برای شبکه‌های برون‌مرزی ایران رخ داد موقتی است و همین شبکه‌ها دوباره قاتل جانتان خواهند شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ایندیپندنت فارسی چند روز بعد از انتشار یادداشت «تحریم‌ها، تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی را هدف گرفته‌اند»، روز گذشته  نیز در مطلبی به قلم پانته‌آ بهرامی «کُند شدن چنگال رسانه‌ای جمهوری اسلامی ‌ایران در منطقه» را تیتر کرد.  بهرامی، مستندساز و فعال اجتماعی ضد جمهوری اسلامی به زعم خود «رشد رسانه‌ای نیروهای ارتجاعی منطقه به دلیل فقدان یک آلترناتیو سیاسی مترقی» را در این نوشته بررسی کرده و به دلایل ایجاد و ساختار رادیو و تلویزیون‌های برون‌مرزی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.

او که حتی برای اطلاع از تاریخچه رسانه‌های برون مرزی به خود زحمت نداده، با ذکر این مقدمه که «استحکام بنیادهای قدرت، به ویژه در کشورهای تمامیت‌خواه از نوع جمهوری اسلامی ‌ایران بدون استفاده وسیع از رسانه‌ها ممکن نیست. آنجا که جنگ فیزیکی و سرکوب‌های عریان کارایی کافی ندارند، استفاده از رسانه‌ها آغاز می‌شود، هرچند در بسیاری از مواقع این دو همراه می‌شوند»، می‌نویسد:« پس از جنگ 8 ساله که جمهوری اسلامی‌ ایران در صدور «بیداری اسلامی ‌و خط مقاومت» به کشورهای منطقه ناکام ماند، تیغ رسانه‌ای خود را برنده‌تر کرد.

33 رادیو و 14 شبکه تلویزیونی به 30 زبان زنده دنیا در سال جاری، نشان از اتاق‌های فکری دارد که متوجه شده‌اند هدایت افکار عمومی ‌جبهه‌ای بس برنده‌تر از خط مقدم‌های جنگ‌های فیزیکی است.» حال آن که نشانگان ساختار رسانه‌های برون مرزی ایران حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز قابل ردیابی است. از جمله آنها می‌توان به رادیوهایی مثل رادیو آلمانی، رادیو کردی و ... اشاره کرد که پیش از وقوع انقلاب ایران نیز در حال فعالیت بوده‌اند. از همان ماه‌های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی نیز گسترش و توسعه کمی و کیفی رسانه‌های برون مرزی در دستور صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران قرار داشت و یکی از مهمترین آنها اختصاص بخشی از ساعت پخش شبکه دو سیما به برنامه‌هایی به زبان عربی بود.

 به مرور بستر پخش برون‌مرزی برای رسانه‌هایی جدید فراهم شد و از سال 1363 بخش برون مرزی صداوسیما به نوعی استقلال ساختاری دست یافت و معاونت برون مرزی شکل گرفت. سیماهای برون‌مرزی که تا قبل از دهه 70 شمسی منحصر به سیمای عربی بود، در این دهه با افتتاح سیماهای بوسنیایی، آذری، انگلیسی، کردی، ترکی استانبولی و روسی به همراه سیمای عربی در قالب دو کانال و شبکه جهانی سحر منسجم شدند و اولین شبکه برون‌مرزی تلویزیونی ایران تأسیس شد. شبکه‌ای که در طول زمان تغییر و تحول یافت و امروز 4 کانال بالکان، آذری، کردی و اردو دارد و به یک بلوک رسانه‌ای با 4 شبکه تبدیل شده است.

در کنار این خانواده تلویزیونی که بعدتر با افتتاح به ترتیب العالم، الکوثر، پرس‌تی‌وی، آی فیلم (با 4 کانال 24 ساعته)، هیسپان‌تی‌وی، هوسا و العالم سوریه مجموعه‌ای 14 شبکه‌ای را برای حضور رسانه‌ای ایران در منظومه شبکه‌های تلویزیونی بین‌المللی رقم زد، معاونت برون‌مرزی رسانه‌ملی ایران، در زمینه افتتاح رادیوهای بین‌المللی نیز فعالیتی چشمگیر داشت و در حال حاضر 33 رادیو به 30 زبان زنده دنیا در قالب چهار اداره‌کل در دل این معاونت فعالیت می‌کنند و دستاوردهای حتی همین رادیوها در طول چهار دهه سپری شده از انقلاب، با شمار بالای علاقه‌مندان به پیام انقلاب اسلامی که رسانه‌های ایرانی را تنها روزنه‌های تماشای مناظری واقعی و به دور از تبلیغات مسموم رسانه‌های جریان اصلی علیه ایران می‌دانند، دستاوردهایی شگرف و اعجاب آورند، از مسلمان شدن تعداد قبل توجهی از شنوندگان این رادیوها تا تشکیل کلوپ‌های شنوندگان با قدمت چند دهه‌ای و .....

نویسنده مقاله ایندیپندنت نیز ناچار از اذعان به این نکته است و به «استقبال از این شبکه‌ها» اعتراف می‌کند، اگرچه آن را به  «نبود یک آلترناتیو سیاسی مترقی در سطح جهان و عقب‌نشینی نیروهای چپ مستقل» نسبت می‌دهد و در کمال بی‌انصافی داعش و جمهوری اسلامی را در یک کفه ترازو می‌نهد. حال آن که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا با بروز و ظهور اندیشه تکفیری در جهان مخالف بوده و به عنوان نمونه در ساحت رسانه‌‌ای، شبکه الکوثر آن تا مدت‌ها اولین و تنها شبکه در جهان اسلام بوده که با رشد اندیشه‌های سلفی‌گری جنگیده و نسبت به سربرآوردن منادیان دروغین اسلام در قالب نحله‌های منحرف تکفیری چون داعش هشدار می‌داده است، تا جایی که این شبکه مرتباً از سوی داعیه‌داران سلفی‌گری به عنوان سمّی برای جهان اسلام و عرب خوانده می‌شد.

دو هدف «بیداری اسلامی» و «دشمن‌سازی از غرب به عنوان بهانه‌ای برای سرکوب‌های داخلی» اهدافی‌اند که "بهرامی" برای شبکه رسانه‌های بین المللی ایران برمی شمرد. این در شرایطی است که غرب هر جا که توانسته، عملا خود را سناریونویس و بازیگردان جریانی که «بهار عربی» نامیده می خواند و چند دهه تحریم ایران حتی در حوزه دارویی و نیازهای اولیه، آنقدر روشن از ترس و کینه توزی آمریکا نسبت به مردم ایران حکایت دارد که دستگاه دیپلماسی  رسانه ای ایران نیازی به دشمن سازی از غرب ندارد. مواجهه با دشمنی غرب اکنون در زندگی روزمره مردم ایران در وجوه مختلف جریان دارد. ملت های منطقه و جهان نیز حالا با رشد رسانه‌های آلترناتیو و باز شدن شاهرگ‌های اطلاعاتی آنقدر آگاهی دارند که بتوانند دشمن اصلی خود را در وهله نخست بشناسند.

رسانه‌های بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران علاوه بر آن که در واقع پادتنی‌اند در مقابل تبلیغات مسموم رسانه‌های غربی، در پی شکست انحصار خبری این رسانه‌ها و رقم زدن جریان‌های خبری متفاوت در فضای اطلاعاتی جهانند. این چیزی است که امثال نویسنده ایندیپندنت برنمی‌تابند. از نظر بهرامی و همفکرانش ایرادی ندارد که صدها رسانه غربی هر روز و هر شب علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغات کنند اما اگر رسانه‌ای از ایران سربرآورد که نقطه نظراتی خلاف آنها ابراز کند، نگران می‌شوند.

دلیل این نگرانی کاملاً محسوس و ملموس است. گرانیگاه فعالیت شبکه‌های برون مرزی ایران حرف‌ها و اندیشه‌های نو و متفاوتی است که عرضه می‌کنند. حرف‌هایی که ملت‌های تحت ظلم، کشورهای تحت اشغال و مردمان تحت استثمار در جای جای جهان را با جنبه‌هایی جدید از سبک نگرش سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به زندگی و ساختارهای اجتماعی آشنا و اراده در هم شکستن حصار نامرئی تأثیر رسانه‌های غربی را در آنها تقویت می‌کند.

فقط به عنوان یک نمونه از اثرگذاری و شکست انحصار خبری این رسانه‌ها به حضور العالم در در جریان انقلاب مصر توجه کنیم. شبکه العالم یکی از چهار شبکه‌‌ای بود که در میدان تحریر قاهره برنامه پخش می‌‌کرد. توجه و اعتماد مردم به این شبکه آنقدر بالا بود که بسیاری فقط به این شبکه اطمینان داشتند، بنابر این العالم مورد خشم وهابیت و نیروهای امنیتی طرفدار حسنی مبارک قرار گرفت و  در پی آن خبرنگاران شبکه العالم مستقر در میدان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و حتی دوربین‌های العالم را شکستند.

قطعاً صاحبان رسانه‌هایی که تا دیروز، شبکه‌ها و رسانه‌های عربی فقط ناقل و مترجم اخبار درون کشورهای خود از کانال آنها بودند و هیچ نقش مستقلی در شکل دادن به افکار عمومی کشورهای خود جز رونویسی از اخبار و تحلیل‌های آنان نداشتند، از ظهور پدیده‌ای مثل العالم و سپس پرس‌تی‌وی و ... نگران می‌شدند.

ایندیپندنت در ادامه از اتفاقاتی که ظرف چند هفته اخیر برای چند شبکه برون‌مرزی ایران رخ داد و منتهی به قطع ماهواره‌ای برخی از آنها به دلیل بدهی ارزی شد، سخن می‌گوید و نتیجه‌گیری می‌کند که «چنگال رسانه‌ای حکومت کند شده است.» نویسنده که اشرافی به رویدادهای اخیر ندارد، مستنداتی بی‌تناسب و پراکنده را کنار هم تدوین کرده تا بگوید توجه نهادهای داخلی ایران به اهمیت و کارکرد رسانه‌های بین‌المللی جمهوری اسلامی کاهش یافته و اکنون این رسانه‌ها در موضع ضعف قرار گرفته‌اند.

دلیل این خوشحالی که با عبارت‌پردازی‌هایی مثل «کند شدن چنگال‌های رسانه‌ای» نمود می‌یابد، کاملاً روشن است. ایندیپندنت و امثال آن باید بدانند شبکه‌هایی مثل العالم و پرس‌تی‌وی در قیاس با شبکه‌‌های عرب ‌‌و انگلیسی زبانی که خاستگاه خاورمیانه‌‌ای یا بریتانیایی و آمریکایی و .... دارند، رویکرد متفاوتی اتخاذ کرده و ادبیاتی تازه را در جهان رسانه‌ها بنیان نهاده‌اند. به تعبیر دیگر، خلاف جریان رسانه‌‌های حاکم بر منطقه حرکت می‌‌کنند و این تمایزها و تفاوت‌‌ها، هزینه‌‌ها، مشقات و دشواری‌‌های خاص خودش را به همراه دارد.

کاملاً روشن است که اگر نویسنده ایندیپندنت که ساخت مستندهای سیاه نما درباره ایران را در کارنامه خود دارد، به قدرت نفوذ رسانه‌های بین المللی ایران باور نداشت و آن را امری قطعی و حتمی نمی دانست، هرگز از واژگانی اینچنینی برای توصیف وضعیت رسانه‌های برون مرزی ایران استفاده نمی‌کرد. مخصوصاً که شبکه‌های ایرانی به لحاظ عده و عده قابل مقایسه با جناح رو به رو نیستند. پس راز توفیق آنها چیزی ورای مقیاس‌ها و معیارهای معمول جهان رسانه‌هاست.

وقتی سرکرده منافقین بارها و بارها برای دولت اسپانیا نامه می‌نویسد که دولت این کشور از ادامه فعالیت هیسپان‌تی‌وی جلوگیری کند، وقتی در گزارش وزارت خارجه آمریکا در خصوص آمریکای لاتین هشدار داده می شود که باید مراقب نفوذ هیسپان‌تی‌وی بود، وقتی رئیس جمهور کنونی ونزوئلا( نیکلاس مادورو)، رئیس جمهور وقت اکوادور (رافائل کوررآ)، رئیس جمهور با کودتا برکنار شده بولیوی (اوو مورالس) و بسیاری از مقامات دیگر آمریکای لاتین می‌گویند «هر روز اخبار را از هیسپان‌تی‌وی دنبال می‌کنیم» و از هر مقام دیپلماتیک ایرانی در آمریکای لاتین سؤال کنید، از نقش و جایگاه مثبت هیسپان‌تی‌وی و پرس‌تی‌وی در میان مردم این کشورها سخن می‌گویند و ..... چرا نباید نویسنده ایندیپندنت از نفوذ شبکه‌های ایرانی نگران نباشد؟

شبکه‌های برون مرزی ایران حالا موفق شده‌اند گفتمان غالب را در سطوح رسانه، افکار عمومی، نخبگان و جریانات سیاسی در بسیاری از نقاط هدف خود تغییر دهند و  طبیعی است که با این رویکرد مورد هجمه و بهتان افرادی چون پانته‌آ ‌بهرامی قرار گیرند. او در ادامه از شبکه‌های سحر، پرس‌تی‌وی، العالم، الکوثر، هوسا، هیسپان، آی‌فیلم و العالم سوریه نام برده و توضیحاتی درباره نحوه راه‌اندازی و شیوه عمل و اهدافشان داده و در خلال سطور نوشته‌اش، رویکرد خود در مورد فعالیت شبکه‌های برون‌مرزی صداوسیما را افشا می‌کند. رویکردی که به طور غیرمستقیم بر خفقان رسانه‌ای در جبهه مقابل رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی تأکید دارد.

 از نظر پانته‌آ بهرامی همه رسانه‌های ایرانی محکوم به سکوت و خاموشی‌اند. او ناگفته، صدای این شبکه‌ها را آنقدر بلند، روشن و صادق می‌داند که وجود همین میزان اندک تلویزیون‌ها و رادیوهای ایرانی را در مقایسه با خیل شبکه‌هایی که دائم در حال تخریب افکار عمومی دنیا علیه جمهوری اسلامی‌اند تاب نمی‌آورد. ادعای لزوم تبعیت از جریان گردش آزاد اطلاعات می‌کند اما  ایران را از این قاعده مستثنی کرده و تاب تحمل در مواجهه با نوع تولید و انتشار محتوای رسانه‌های ایرانی را ندارد و دقیقاً اینجاست که دُم خروس بیرون می‌زند. 

ایندیپندنت خوشحال است که علاوه بر قطعی‌های اخیر، «آرزوهای بلندپروازانه جمهوری اسلامی ‌ایران» که او از آنها با پخش ماهواره‌ای شبکه جدید هوسا برای آفریقا و تأسیس شبکه فرانسوی پرس‌تی‌وی یاد می‌کند نیز فعلاً به خاطر کمبود بودجه ناکام مانده است. اما راه برون رفت از وضعیتی که دشمنان ایران با خوشنودی و دست افشانی، از آن با عناوینی چون «قطع شدن بازوهای رسانه ای ایران» یا «کند شدن چنگال‌های رسانه ای ایران» نام می‌برند، چیست؟

توجه به چند نکته در این زمینه حائز اهمیت است:

- رسانه‌های بین المللی ایران که زیر نظر معاونت برون مرزی صداوسیما اداره می‌شوند، عضو و جزوی مهم از ساختار تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای جهانیانند. نگاه به این شبکه‌ها باید از زاویه منطقی و صحیح و استراتژیک به مباحث دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی در گستره منطقه و جهان بوده و از این حیث، بودجه و امکانات مورد نیاز آنها نیز متناسب با این راهبرد تنظیم و پیش‌بینی شود. به عبارت دیگر، این شبکه ها باید با هویت و کارکرد واقعی و مورد انتظارشان مد نظر قرار گرفته و برای اداره آنها در خور رسانه‌های انقلاب اسلامی ایران برنامه‌ریزی شود.

- در همان نامه 222 امضایی سال 98 نمایندگان مجلس که پانته آ بهرامی مورد اشاره قرار داده، آمده است «در شرایطی که منابع بودجه‌ای سازمان صداوسیما در قوانین سنواتی، کمتر از 50 درصد بودجه یک شبکه کمپانی BBC است، این سازمان بیش از 150 شبکه تلویزیونی ملی، استانی، منطقه‌ای و بین‌المللی را اداره می‌کند.» در چنین شرایطی تصور کنید سهم شبکه‌های برون‌مرزی در قیاس با رقبای آنها چه میزان اندکی است، حال آن که این شبکه‌ها در صف مقدم جنگ نرم با دشمن در نبردند و بودجه آنها باید همسنگ تدارکات لازم برای این نبرد باشد.

- معاونت برون مرزی رسانه ملی نیاز به مستقل شدن بودجه خود از بخش داخلی صداوسیما دارد. اقدامی که نمایندگان مجلس یازدهم و بسیاری از شخصیت‌ها و صاحب‌نظران رسانه‌ای و روابط بین‌الملل بر آن صحه گذاشته‌اند. سازوکارهای این معاونت کاملاً متفاوت با بخش‌های داخلی است و پیش‌بینی ردیف مجزا هم اهمیت و استقلال این بخش را تسجیل می‌کند و  هم مدیریت مستقل بودجه را ممکن می‌سازد.

اما ایندیپندنت و امثال آن را باید به مضمون مطلبی که همین اواخر در سایت «عرب نیوز» منتشر شد، ارجاع داد. نویسنده مقاله این سایت گوشزد کرده بود، به یاد داشته باشید مشکلاتی که در هفته‌های گذشته برای شبکه‌های برون‌مرزی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران رخ داد موقتی است و به زودی حل می‌شوند و همین شبکه‌ها دوباره قاتل جانتان خواهند شد....

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران