چگونگی به قدرت رسیدن بنیامیه / چرا حضرت زینب (س) به یزید گفت «یا بن الطُلقاء»
بنیامیّه به رسم آبا و اجداد خود افرادی جاهطلب و ریاستطلب بودند و همواره بر بنیهاشم حسادت میورزیدند و مدام مترصد بودند که آنها را در موضع ضعف قرار دهند. آنها یکی از عوامل مهم در به قدرت رساندن عثمان به حاکمیت اسلام بودند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «بنی امیه» یا «امویان» عنوان کلی طایفهای از خاندان بزرگ قریش است که از سال 41 هجری قمری تا 132 هـ.ق، یعنی حدود 91 سال بر سراسر جهان اسلام حکومت کردند. نسب آنها به "امیه بن عبد شمس بن عبدمناف" برادرزاده "هاشم بن عبدمناف" میرسد. مرکز حکومت عربی محض آنها «شام» و پایهگذار حکومت آنها "معاویة بن ابیسفیان" بود.
به صورت کلی شجرهی بنیامیه و بنیهاشم به این صورت است که «عبد مناف» دو فرزند به نامهای «عبد شمس» و «هاشم» داشت. عبد شمس فرزندی به نام امیّه داشت که گفته میشود غلامی از روم بود که عبد شمس او را به غلامی گرفت. امیه نیز که به بدنامی شهرت داشت، یکی از عوامل تحریک ابرهه برای حمله به مکه به شمار میرود. او دو فرزند به نامهای حرب و ابوالعاص داشت. خاندان ابوسفیان یعنی معاویه و یزید از نسل «حرب» و مروانیان و عثمان از نسل «ابوالعاص» به شمار میروند. بنابراین نسل ابوسفیان و مروانیان به امیّه میرسد، همان خاندانی که در قرآن و روایات به عنوان شجره خبیثه یاد شده است.
اما شجره بنیهاشم به این ترتیب است که هاشم فرزندی به نام عبدالمطلب داشت که در واقع پسرعموی امیّه محسوب میشود. فرزندان عبدالمطلب به ترتیب عباس (که بنیالعباس از او نشأت میگیرد)، ابوطالب، عبدالله و حمزه بودند. امیرالمؤمنین (ع)، عقیل و جعفر فرزندان «ابوطالب» و رسول الله (ص) فرزند «عبدالله (ع)» بودند. بنابراین پیامبر پسرعموی امیرالمؤمنین محسوب میشود.
چرا زینب (س) به یزید گفت «یا بن الطلقاء»
بنیامیّه به رسم آبا و اجداد خود افرادی جاهطلب و ریاستطلب بودند و همواره بر بنیهاشم حسادت میورزیدند و مدام مترصد بودند که آنها را در موضع ضعف قرار دهند. در ماجرای غصب خلافت امیرالمؤمنین (ع)، ابوسفیان که نتوانست به قدرتی دست یابد، به آن حضرت پیشنهاد داد تا علیه ابوبکر شورش کنند که این امر با کیاست امیرالمؤمنین (ع) محقق نشد؛ افزون بر اینکه بنیامیّه همواره به بدنامی شهرت داشتند و از سوی مردم افرادی بیریشه و مشهور به «طُلقاء» یعنی آزادشدگان بودند. ماجرا از این قرار بود که پیامبر اسلام (ص) پس از فتح مکه، به ابوسفیان پناه داد و خطاب به ایشان فرمود «إذهَبوا فأنتُم الطّلقاء» یعنی بروید که شما آزادشدگان هستید؛ از این روست که حضرت زینب (س) در کاخ یزید لعنةالله علیه به او خطاب کرد «یا بن الطلقاء» که این عبارت یزید را بسیار سرافکنده کرد. یزید هم در عوض، قتل امام حسین (ع) را انتقام و کینهجویی از کشته شدن آباء و اجداد خود در جنگ بدر معرفی کرد.
بنیامیه چگونه به قدرت رسیدند؟
شاید سؤال شود با وجود این حیثیت منفی که بنیامیه در بین مردم داشتند، چگونه پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع) به حاکمیت مسلمین دست یافتند؟ برای بررسی روند به حاکمیت رسیدن بنیامیه باید به سناریوی مرموزانه ابوسفیان در دوران حاکمیت ابوبکر، عمر و عثمان پرداخت. ابوسفیان که از حمایت امیرالمؤمنین (ع) نسبت به شورش علیه ابوبکر ناامید شد، بنا را بر رابطه دیپلماتیک با آنها گذاشت. از دیگر سو ابوبکر و عمر همواره ابوسفیان را تهدیدی علیه حکومت میدانستند، از این جهت با او همپیمان شد.
سهمخواهی ابوسفیان از ابوبکر، عمر و عثمان برای فرزندانش
ابوسفیان فرزندان زیادی داشت که در بین آنها معاویه، یزید و عتبه شهرتشان بیشتر بود. در اولین گام ابوسفیان حکمرانی شام را از ابوبکر برای فرزندش یزید خواست که این امر محقق شد. در دوران حکومت عمر، ابوسفیان با او ارتباط صمیمانه داشت. عمر نیز یکی از فرزندان ابوسفیان، یعنی «عتبه» را به حکومت طائف گمارد و دیگر فرزندش، معاویه را به حکمرانی کل منطقه شامات قرار داد؛ چرا که فرزندش یزید در سال 21 از دنیا رفت. ابوسفیان بعد از این به نزد او آمد و از این توجه وی به معاویه اظهار امتنان کرد. رابطه ابوسفیان با عثمان صمیمانهتر بود. او از اینکه فردی از بنیامیه قدرت را به دست گرفته است بسیار خشنود بود، لذا در جمع امویان گفت: اکنون که گوی خلافت به دست شما افتاده است، آن را در میان خود بگردانید و نگذارید که از دستتان بیرون افتد؛ همانطور که ابتدا اشاره شد، عثمان فرزند ابوالعاص بن بنیامیه بود و با ابوسفیان بن حرب رابطه پسرعمویی داشت.
نقش بنیامیه در به قدرت رسیدن عثمان
نکته عجیب اینجاست که در روند به قدرت رسیدن عثمان در آن شورای مشهور، ابوسفیان و بنیامیه نقش زیادی ایفا کردند. نقل است در شورای عمر برای انتخاب حاکم بعد از خویش، بنیامیه با جمع شدن دور عثمان و رقابت با بنیهاشم با افرادی چون عمار که از علی علیهالسلام حمایت میکرد به بحث پرداخته، وی را دشنام دادند. به این ترتیب با روی کار آمدن عثمان، زمینههای انتقال قدرت به بنیامیه فراهم آمد. پس از قتل عثمان توسط امویان مدینه، مردم گرد امیرالمؤمنین را گرفتند و ایشان نیز به اکراه حکومت را پذیرفت. معاویه از کوشش باز نیایستاد و با تحریک صحابهای همچون طلحه و زبیر، آنها را علیه امیرالمؤمنین شوراند و فتنه جمل رخ داد. پس از شکست اهل جمل، امیرالمؤمنین قصد بازپسگیری شامات را از معاویه داشت، لذا این بار معاویه مقابل حضرت صفآرایی کرد و جنگ صفین رقم خورد که در نهایت با مکر او و عمرو بن عاص این نبرد به حکمیت رسید و ماجراهایی که پس از آن رقم خورد. به این ترتیب معاویه که خود را با مکاری پیروز حکمیت میدانست، به همان امارت شامات اکتفا کرد هرچند امیرالمؤمنین ماجرای حکمیت را از آنجا که با حیله همراه بود، نپذیرفت.
تلاشهای جاهطلبانه معاویه برای دستیابی به قدرت در زمان امام حسن
پس از شهادت امیرالمؤمنین و در زمان امام حسن مجتبی، معاویه به مکاری خود ادامه داد تا اینکه با تهدید و تطمیع بسیاری از اطرافیان امام و قبائل آن زمان را با خود همراه کرد؛ از این رو بود که بهترین گزینه برای امام حسن مجتبی (ع) عقد عهدنامه با معاویه بود. معاویه هم که همچنان از نفوذ معنوی اهلبیت هراس داشت و این امکان را میداد که هر لحظه مردم بهسوی امام اقبال کنند، پای میز مذاکره نشست. یکی از مفاد عهدنامه، عدم موروثی کردن حکومت توسط معاویه بود که البته این را هم زیر پا گذاشت. معاویه هنگامی که اوضاع برای او مستقر شد در میان مردم کوفه خطبهای ایراد کرد و گفت: «ای مردم کوفه من برای نماز و زکات و حج، با شما نجنگیدم، که میدانم خودتان نماز میخوانید و زکات میدهید و به حج میروید ولی با شما جنگیدم تا بر شما حکومت کنم تا آنجا که گفت: و هر شرطی که بستم و هر چیزی را که به حسن بن علی قول دادهام زیرا این دو پایم است که به آن وفا نخواهم کرد.» به این ترتیب زمینههای به حاکمیت رسیدن معاویه فراهم شد و با زیر پا گذاشتن مفاد عهدنامه حکومت را به فرزندش یزید سپرد.
انتهایپیام/